شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

من از بیگانگان هرگز ننالم


من از بیگانگان هرگز ننالم

نگاهی به سریال «جراحت»

سریال‌های ایرانی پس از تجربه‌های پرمخاطــب در ملودرام‌های خانوادگی به تدریج به تراژدی‌های تلخ و گزنده بدل می‌شوند که این بارکشمکش و تضادهای درونی را در بستر مناسبات عاطفی و خانوادگی، بنیاد روایت خود قرار می‌دهند و فراز و فرود قصه را با قبض و بسط این چالش‌ها، رنگ امیزی می‌کنند. به‌ویژه اگر یک پای ماجرا سعید نعمت‌الله و نوشته‌هایش باشد. جراحت نمونه دیگری از روایت این زخم‌های ترک خورده است که نمک عاطفه روی آن پاشیده می‌شود تا تندی و عمق سوزش این جراحتها نمایان تر شود.

تعریف داستان در دل این کشمکش، جاذبه‌ای دارد که اگرچه گزنده است اما سرشار از هیجان و التهاب و ماجراجویی است که ساختار این مجموعه را درفضایی تعلیق افکن، بازسازی می‌کند. درگیری و تضادهای انسانی وقتی به مناسبات خانوادگی راه می‌یابد با سویه عاطفی ماجرا درهم می‌آمیزد و اضطراب درونی موقعیت را با استرس بیرونی اتفاق ترکیب می‌کند که البته بخشی از تجربه‌های زیسته مخاطب نیز در آن قابل بازشناسی است و فرصت قیاس و همذات پنداری با شخصیت‌های قصه نیز دامنه وسیعتری پیدا می‌کند. محصول این درهم آمیختگی، فضای ملتهب و پر تعلیق است که هم به درد قصه پردازی می‌خورد و هم قابلیت مخاطب پذیری بالایی دارد. درست به همین دلیل است که جراحت و در مسیر زاینده رود بیش از سریالهای دیگر، مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. بیش از هر چیز به این دلیل که تصویر ملموس تری از خانواده ایرانی را بازنمایی می‌کند که موقعیت‌های داستانی آن تا مرز واقعیت غیرنمایشی، ارتقاء می‌یابد.

جراحت واجد دو لایه دراماتیکی است که یکی در صورت ظاهری قصه پیگیری می‌شود و دیگری تصویر جامعه شناسانه‌ای است که از نظام خانوادگی و ساختار اجتماعی جامعه ایرانی به تصویر می‌کشد. اساسا تعلق اصلی قصه برساخته هنجارهای اجتماعی و نظام ارزشی سنتی است که روابط عاطفی و تجربه‌های فردی عاشقانه را زیر فشار سنت‌های اجتماعی و الگوهای کهن اخلاقی، به تجربه‌ای پرخطر و سرشار از زخم و جراحت بدل می‌کند. اینکه امیر حافظ و اکرم حتی نمی‌توانند تاوان اشتباه ( اگر خطا باشد) خود را بدهند و بدون توجه به فشارهای اجتماعی که همواره به «حرف مردم» تعبیر می‌شود، برای آینده شان تصمیم بگیرند. جراحت محصول کشمکش و تضاد سنت و مدرنیته در ساحت مناسبات خانوادگی است و نشان می‌دهد بسط مدرنیته و نهادینه شدن آن در دل مناسبات شهری و اجتماعی ابتدا ارزش‌های سنتی در نظام خانوادگی را به چالش می‌کشد و از آن گریزی نیست.

زخمی شدن و جراحت برداشتن بهایی این تحول اجتماعی – فرهنگی است که ترکش‌های آن بیش از هر چیز به کالبد خانواده برخورد می‌کند. به همین دلیل است که در جراحت عنصر درام نه فرد که خانواده است و اتفاقا هسته معنایی آن نیز نه یک تجربه فردی که یک هویت جمعی اشخاص را به پرسش گرفته است. این مناقشه بیش از هر چیز روی دو شخصیت اصلی قصه و البته دو طرف دعوا یعنی بزرگ خان (امین تارخ) و کامرانی (محمد عمرانی) می‌چرخد که در کنار این دو نیز اسماعیل ( علی عمرانی) و هوشی( رامین راستاد) قرار می‌گیرند که با یک واسطه و فاصله بیشتری با اصل ماجرا مرتبط می‌شوند.

عمق این زخم کهنه در آنجاست که نسبت این آدم‌ها دوستی و دشمنی توامان است. کامرانی و بزرگ و اسماعیل از کودکی با هم بزرگ شده و از پادویی در بازار به این موقعیت دست یافته‌اند که حالا برای خود یک بازاری اسم و رسم دار هستند و اتفاقا همین موقعیت و منزلت شغلی است که حالا موقعیت خانوادگی آنها را در یک کشمکش عاطفی قرار داده و رنگ و بوی آن را بیشتر کرده است.

منتها این درگیری و کشمکش در بستر یک روایت پر التهاب و بالطبع پر تعلیق قرار نگرفته و مخاطب را درگیر خود نمی‌کند. نعمت الله در زیر هشت نیز همین موقعیت را با داستانی دیگر روایت کرده بود اما در آنجا ارتباط مخاطب با خط اصلی داستان برقرار شد و قصه کشش لازم را برای پیگیری ماجرا و اساسا باور پذیر بودن موقعیت ایجاد کرده بود.واقعیت این است که بخشی از این موفقیت به جنس و سطح بازیهای بازیگرانش برمی گشت که به قصه جان بخشیدند و آن را جذاب کردند البته نوع روایت و کارگردانی کار را نباید دست کم گرفت اما جراحت از حیث بازیگری، دچار ضعف بوده و لنگ می‌زند.

اگر شخصیت اصلی داستان را بزرگ خان با بازی امین تارخ قرار دهیم این کاراکتر خیلی دلنشین و تاثیرگذار از آب در نیامده و نمی‌تواند جایگاه یک قهرمان را داشته باشد که کلامش نافذ بوده و حضورش به کل داستان، اعتبار می‌بخشد. در واقع این پرسوناژ و اصلا نوع بازی تارخ در جراحت خیلی شبیه به نقش او در سریال اغما است و این شباهت حتی درگریم و چهره پردازی این دو کاراکتر نیز قابل تعمیم است. بازیگران دیگر نیز آن‌قدر دارای امتیاز خاصی نیستند که به مرکز ثقل قصه تبدیل شوند. در واقع جراحت انگار قهرمان و ضد قهرمان ندارد و حتی اگر بپذیریم که قرار بوده همه شخصیت‌ها در یک نمای خاکستری ترسیم شوند اما خود قصه فاقد یک جذابیت و اتفاقی است که بتواند فارغ از بازیگران و حتی نوع روایت؛مخاطبش را جذب کند.