یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

فقر, معضلی فراگیر


فقر, معضلی فراگیر

فقر مفهوم دیرآشنایی است که بی تفاوت ترین و بی نظرترین آدم ها هم از آن دوری می کنند و بر ناخوشایند بودنش اتفاق نظر دارند

فقر مفهوم دیرآشنایی است که بی تفاوت ترین و بی نظرترین آدم ها هم از آن دوری می کنند و بر ناخوشایند بودنش اتفاق نظر دارند. بیشتر انحرافات و بزه ها معمولا ریشه در فقر دارد، همچنین مسائل اجتماعی نظیر کودکان کار، افزایش میزان جرایم و آسیب های اجتماعی و گسترش حاشیه نشینی اقشار پایین جامعه را تا حدود زیادی می توان با آن در ارتباط دانست.

فقر بیش از آنکه در کشورهای توسعه یافته وجود داشته باشد اغلب گریبانگیر کشورهای در حال توسعه است. ایران کشوری غنی از لحاظ منابع خدادادی است بنابراین ظرفیت بسیار بالایی برای برطرف کردن این معضل دارد. شناسایی علل فقر، جلوگیری از گسترش آن را که هم اکنون در تمام جهان درحال افزایش است آسانتر می کند. اگرچه به نظر می رسد زدودن فقر تنها باعث بهبود حوزه اقتصادی جامعه می شود ولی باید در نظر داشت که بود و نبود آن بر سایر عرصه های زندگی از جمله حوزه فرهنگ، اجتماع و حتی سیاست تاثیرگذار است و می تواند یک شاخص برای سنجش توسعه یک کشور در نظرگرفته شود.

از بین رفتن فقر میوه شیرین برابری را به بار می آورد و تلاش برای به ثمر نشستن این میوه، همتی جهانی را می طلبد. طبق آمار بانک جهانی اختلاف درآمد سرانه بین غنی ترین و فقیرترین کشور نه تنها کاهش نیافته بلکه ژرفای آن در حال افزایش است. افغانستان به عنوان فقیرترین کشور آسیایی شناخته شده است. فقیرترین کشور اروپا مولداوی است. همچنین فقیرترین کشور نیم کره غربی هاییتی معرفی شده است. این کشور با داشتن پیشینه و فرهنگ غنی در قرن ۱۸ تحت تاثیر استعمار فرانسه دچار عقب ماندگی و سپس فقر شد.

براساس جدیدترین برآورد بانک جهانی، سوئیس ثروتمندترین کشور و اتیوپی به عنوان فقیرترین کشور مشخص شده اند. عملیاتی ترین و متداول ترین روش سنجش نابرابری های اجتماعی اندازه گیری فقر است چون این روش اجازه می دهد که نابرابری های اجتماعی در افراطی ترین وضعیت حدی آن - دست کم از حیث ارزش های مرتبط با سنجش - مشخص گردد، بنابراین می توان گفت که سنجش نابرابری های اجتماعی در عمل نوعی سنجش و اندازه گیری فقر است. هر چند از دیدگاه جامعه شناسی تعریف دقیق فقر و تعیین حدود آن خالی از اشکال نیست ولی پژوهشگران ضوابط و معیارهای ویژه ای چون درآمد سرانه، میزان مصرف روزانه کالری، مساحت سرانه مسکن، مصرف سرانه مواد غذایی و پوشاک، میزان برخورداری از آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و حتی سرگرمی و تفریح را تعیین کرده و براساس آن خط فقر را مشخص می کنند.

مهمترین روش هایی که در رویکرد تعیین خطوط فقر به کار گرفته می شودعبارتند از:

۱) تعیین خط فقر مطلق که خط فقری تصور می شود که برحسب سطح زندگی و در طول کل دامنه مقایسه فقر ثابت است.

۲) تعیین خط فقر نسبی که خط فقری است که در طول آن دامنه بوده است و هر چه سطح زندگی متوسط بالا تر باشد این خط نیز بالا ترخواهد بود. معمولا استدلا ل می شود که فقر مطلق برای کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه و مفهوم فقر نسبی برای کشورهای پیشرفته مناسب تر است.تعیین خطوط فقر بر مبنای نیازهای اساسی به این صورت است: خط فقر با مشخص ساختن برخی نیازهای اساسی مصرف که با حوزه مقایسه فقر مرتبط است تعریف می شود. مهمترین نیازهای اساسی شامل غذا، پوشاک و مسکن است.

این روش ها اگرچه در مواردی نظیر محاسبه انرژی (کالری) مورد نیاز از دقت کمی قابل توجهی برخوردار است اما به دلیل دشواری های عملیاتی آن کمتر محل توجه بوده و به جای آن رویکردی جایگزین اما کم رواج تر به کار گرفته می شود که در آن فقرا کسانی تعریف می شوند که در یک جامعه خاص کالا های خاصی را در مقایسه با سطح معیار، کمتر مصرف می کنند.

در تعیین خطوط فقر دوگانه حداقل دو خط فقر در نظر گرفته می شود که خط پایین تر را می توان خطی تعریف کرد که با شاخص هایی نظیر خطر جدی کم غذایی، بی سرپناه بودن و بیکاری مزمن یا از کارافتادگی و معلولیت مشخص می شود و تعیین خطوط فقر چندگانه که بر مبنای تعیین چند خط فقر که یکی از آنها خط فقر نسبی است تعریف می شود. نظام توزیع قدرت در جامعه نابرابری را به وجود میآورد و نابرابری، فقر را در پی دارد که منشا بیشترین انحرافات و نابسامانی های اجتماعی است. فقر به ظاهر از بیکاری زاده می شودو بیکاری را نیز محصول اضافه جمعیت نسبی (مازاد نسبی جمعیت) می دانند که به صورت سپاه ذخیره کار در شهرها یا روستاها متراکم است.

نابرابری و فقر در واقع یک فاجعه خاموش جهانی است و به نظر می رسد که هیچگاه و در هیچ مرحله از تاریخ جهان چالشی به عظمت و وسعت امروزین «فقر و نابرابری» پیش روی انسان نبوده است. از دیدگاه توسعه انسانی موقعیت توسعه یافتگی انسان که می توان آن را مسامحتا معادل فقیر نبودن یا اسیر بندهای نابرابری نبودن تعریف کرد، موقعیتی است که براساس آن فرد دست کم از نعمت عمر طولا نی وزندگی سالم برخوردار باشد.علا وه براین انسان مرفه و آزاد انسانی است با دامنه حق انتخاب وسیع;حق انتخاب هایی که حدودی برای آن نتوان تصور کرد. براین اساس می توان گفت که انسان بی قدرت و فقیر انسانی است که اولا عمری کوتاه تر دارد ثانیا از یک زندگی سالم برخوردار نیست و ثالثا حق انتخاب یا گزینه های بسیار محدودی دارد.

بی قدرتان و فقرا کسانی هستند که به دلیل دسترسی نداشتن به بسیاری از امکانات از خیلی از فرصت های دیگر نیز در زندگی محرومند و این در واقع همان «تله محرومیت» است که درست نظیر باتلا قی خلا صی ناپذیر پیوسته و بی انقطاع فرد را به کام خود کشیده و هر روز او را بیشتر از روز پیش در لجنزار بی قدرتی، فقر و «حق انتخاب نداشتن» فروتر می برد. در شرایط کنونی درجهان، هر روز تعداد بیشتری از افراد و خانوارها در این تله گرفتار می شوند و این مهمترین ویژگی عصر حاضر است. درهیچ دوره ای از تاریخ بشر تعداد فقرا این اندازه زیاد و شکاف بین ثروتمندان و فقرا دست کم از حیث امکانات رفاهی این اندازه عمیق نبوده است.

فقر و تهیدستی به معنای کمبود امکانات برای تهیه حداقل نیازهای زندگی است.مقیاس، سطح و تصورات در پیرامون علل فقر از نظر زمان و مکان متفاوت است. در دین اسلا م فقر به عنوان زمینه سازانحرافات اجتماعی معرفی می شود.پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است:نزدیک است که فقر به کفر منجر شود. یادر حدیث دیگر فرموده:خدایا از کفر و فقر به توپناه می برم، شخصی سوال کرد آیا این دو در ردیف همند؟ فرمود: بله.

امام علی(ع) نیز از فقر به عنوان مرگ بزرگ تر یاد کرده است، خطاب به فرزندش می فرماید: فرزندم هرکس به فقر مبتلا شود به چهار چیز مبتلا شود: ضعف در یقین، کاستی عقل، نازکی دین و کم حیایی در صورت. به هرحال امید است مسوولا ن با شناسایی و معرفی دقیق خط فقر، درکاهش فقر درجامعه تلاش بیشتری انجام دهند.

نویسنده : سمیه تیاری