جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سینمای اقتصادی یا اقتصاد سینمایی


سینمای اقتصادی یا اقتصاد سینمایی

سینما به عنوان پدیده ای چند وجهی, به هیچ روی نمی تواند, هنر یا صنعت مستقلی تلقی شود که به دور از جریان طبیعی چرخه تولید اقتصادی یک کالا یا خدمات تولید هنر که مصرف کننده مخاطب همگانی دارد, قابل دوام باشد

‏ "سینما" به عنوان پدیده‌ای چند وجهی، به هیچ روی نمی‌تواند، " هنر " یا " صنعت " مستقلی تلقی شود که به دور از جریان طبیعی" چرخه تولید" اقتصادی یک کالا یا خدمات(تولید هنر) که مصرف کننده(مخاطب) همگانی دارد، قابل دوام باشد. پذیرش همین واقعیت مسلم و روشن، به ما کمک خواهد کرد تا در چرخه تولید فیلم نیز همانند یک پروژه کاملاً اقتصادی نگاه کنیم و روند تولید کالا را از همه ابعاد زیر ذره بین اقتصادی بررسی نماییم.‏

هرچند که در سینما با توجه به نمونه کالایی که عرضه می شود، نمی‌توان برای فیلم نیز مانند سایر کالاهای تولیدی و قابل عرضه به بازار مصرف، تنها از دریچه سود و زیان اقتصادی نگریست. اما در عین حال، این واقعیت را نباید فراموش کرد که در جریان هر فعالیت اقتصادی، با اقتضای نفس اقتصاد،"بازگشت سرمایه" و کسب سود مضاعف رکن حیاتی شروع و استمرار آن است.‏

تنها تفاوت عمده جریان تولید و عرضه فیلم به عنوان یک محصول فرهنگی-هنری، در مقایسه با سایر کالاهای تولیدی(صنعتی و غیر فرهنگی) در این است که این محصول خاص نیازمند حمایت ویژه ای از سوی متصدیان نظام فرهنگی کشور است.‏

بدون تردید برخلاف بسیاری از طرحهای اقتصادی، سود و زیان این صنعت فرهنگی-اقتصادی تنها در بلند مدت و به‌طور غیر مستقیم قابل ارزیابی است. چرا که فرایند تولید هنر از بطن فرهنگ جامعه و اثر گذاری آن در اقتصاد و استمرار این چرخه عملکردی زمان نسبتاً طولانی را مطلبد. لذا بحث فرهنگ و تاثیر آن بر اقتصاد در مفهومی بهنام سرمایه های اجتماعی مطرح می شود که بسیاری سرمایه اجتماعی را، زیربنای توسعه فرهنگی هر جامعه می دانند.‏

بنا بر این ، برای توسعه فرهنگی هر جامعه باید سرمایه های اجتماعی این بخش ، شناخته شود و مورد بهره برداری قرار گیرد . هر چه سرمایه های اجتماعی در بخش های فرهنگی جامعه تقویت شود، توسعه فرهنگی نیز سرعت بیشتری به خود می گیرد و از این رهگذر، رفتار افراد جامعه و نحوه تعاملات آنها قابل پیش بینی‌تر می شود؛ چرا که افراد، در چارچوب قواعد خاص فرهنگی، رفتار می‌کنند و این رفتار حساب شده، منجر به گسترش اعتماد در جامعه می شود و با افزایش قابلیت اعتماد در بخش‌های مختلف فرهنگی جامعه، مناسبات اجتماعی و فرهنگی هم، روانتر و کم هزینه‌تر می گردد .

روشنفکران، دانشمندان، پژوهشگران، فنّاوران، مدیران، نویسندگان و عموم تولیدکنندگان علم در هر جامعه‌ای، از سرمایه‌های مهم اجتماعی در حوزه فرهنگ، محسوب می شوند که باید مورد شناسایی و حمایت و بهره برداری قرار گیرند تا آنها نیز به شکوفایی کشور کمک کنند. اگر به سرمایه‌های اجتماعی در بخش مهم فرهنگی، توجه کافی معطوف نشود، این سرمایه ها، روندی رو به نزول را طی می کنند و با سقوط این سرمایه ها ارزش‌های اخلاقی و حتی دینی هم تنزّل می یابند. بخش فرهنگی هر جامعه ، از مهم ترین بخشهای مولّد در هر جامعه محسوب می شود . بنا بر این ، به سرمایه های اجتماعی این بخش نیز باید توجه کافی مبذول شود.‏

البته مخاطبین عام که اکثر مخاطبین را تشکیل می‌دهند و عامل بقای کارکرد سینما می‌باشند، مهمترین اثرپذیری و اثر گذاری را می توانند داشته باشند.‏

بر این اساس است که سرمایه گذاری مادی و معنوی در عرصه های فرهنگی و هنری از جمله همه فعالیتهای آموزشی و پرورشی برای رشد و ارتقای فکری کودکان، نوجوانان و جوانان د رتمامی جوامع بشری، به ظاهر و در کوتاه مدت از دیدگاه اقتصاد، فاقد توجیه منطقی اقتصادی خواهد بود. اما در فضای فکری آینده نگری، عملی منطقی و اندیشمندانه خواهد بود.‏

در نخستین گام، با پذیرش تفاوت و شباهت موجود در چنین کالای اقتصادی در صنعت نوپای سینما، باید بپذیریم که در جریان تولید یک فیلم(هرچند خلاقانه و هنر مندانه باشد) باید تمامی معیارهای و تکنیکهای تولید کالای اقتصادی را رعایت کنیم. لذا هر جریان دیگری که بخواهد این ویژگی را از این کالا سلب کند، در دراز مدت و به‌صورت کلی امری ناپسند و باوری غیر واقعی خواهد بود. لذا تنها در چنین شرایطی است که مفهوم اقتصادی یک کالا، بازار مصرف، میزان عرضه و تقاضا و... مفهوم خواهد داشت.‏

اگر مجموعه فرایندهای روند تولید کالاهای سینمایی را در فضای اقتصادی، صنعت سینما بنامیم، آن‌گاه باید به سئوالات اساسی اقتصاد در این زمینه که چه نوع فیلمی باید تولید شود؟ با چه ابزار، امکانات، شرایطی یا به عبارتی چگونه باید تولید شود؟ چرا باید این نوع محصول با این ویژگی خاص تولید شود؟ برای چه نوع مخاطبینی می خواهد تولید شود؟ در کجا طبق چه شرایطی این کالای ویژه می خواهد تولید شود؟ و... را باید پاسخهای منطقی دهد.‏

ویژگی این کالای خاص(فیلم و سینما) این نکته را پر رنگ تر می کند که هدف نهایی سینما فقط و رویکرد اقتصادی صرف نیست بلکه هدف متعالی‌تر انتقال مفهوم و رسالت فرهنگی این کالای خاص و عمق تاثیرگذاری آن بر مخاطبین خود است. لذا نباید با هدف قرار دادن بعد اقتصادی، ابعاد دیگر این کالا را نادیده گرفت و قربانی کرد. نباید با هر وسیله ای به هدف اقتصادی این صنعت رسید به نحوی که منجر به قربانی کردن رسالت فرهنگی و تغییر معنوی جامعه شود. هر شرکت فیلمساز یا هر جامعه ای معیارها و ملاکهایی دارد که در سینمای آنها خود را معرفی می نماید که سینمای هر ملتی باید به آنها پایبند باشد. البته آنچه از همه مهمتر است رسالت تعالی سینمای جهان بر اساس اصول فطری پاک انسانها و بیان ابعاد متعالیه روح پاک الهی است که در وجود بنی آدم به ودیعه گذاشته شده است.‏

لذا سینما نباید تنها خود را فدای اقتصاد نماید و هدف متعالی تر ارتقای فرهنگ انسانیت جامعه بشری را قربانی اهداف اقتصادی خود نماید و از آن به عنوان پلی برای صعود استفاده نماید که این امری ناپایدار و ناپسند خواهد بود. اما اگر سینما علاوه بر رعایت قواعد اقتصادی، اهداف متعالیه را مد نظر بگیرد، قطعاً آن‌گاه هم به اهداف تربیتی خود خواهد رسید و هم با استقبال مخاطبین بسیاری مواجه خواهد شد. زیرا اثری که برانگیخته از فطرت و دلی پاک باشد لاجرم بر دل نشیند.‏

محمد داوود محمدی

کارشناسی ارشد معارف اسلامی و اقتصاد، دانشگام امام صادق(ع)