پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اقسام وجود حق


اقسام وجود حق

وجود حق به دو نوع هستی برمی گردد اول ;وجود اعتباری كه مختصات چنین وجودی علاوه بر اصل آن به اعتبار معتبر برمی گردد این نوع ازوجود حق مصادیق زیادی دارد كه دانش حقوق را می سازد و به همین جهت گفته می شود كه دانش حقوق , دانشی اعتباری است

وجود حق‌ به‌ دو نوع‌ هستی‌ برمی‌ گردد اول‌ ;وجود اعتباری‌ كه‌ مختصات‌ چنین‌ وجودی‌ علاوه‌بر اصل‌ آن‌ به‌ اعتبار معتبر برمی‌ گردد این‌ نوع‌ ازوجود حق‌ مصادیق‌ زیادی‌ دارد كه‌ دانش‌ حقوق‌را می‌سازد و به‌ همین‌ جهت‌ گفته‌ می‌شود كه‌دانش‌ حقوق‌، دانشی‌ اعتباری‌ است‌.

دوم‌، وجود نفس‌ الامری‌ حق‌، در این‌ نوع‌ ازبودن‌ حق‌ كه‌ همان‌ رابطه‌ اضافی‌ و نسبی‌ است‌ امامتفاوت‌ از حق‌ اعتباری‌ است‌ و همانند رابطه‌های‌قضایای‌ ریاضی‌ و منطقی‌ كه‌ توسط عقل‌ انسان‌درك‌ می‌شود و وجود آن‌ به‌ اعتبار معتبری‌متوقف‌ نیست‌ بلكه‌ ثبات‌ منطقی‌ و ریاضی‌ داردیعنی‌ وجود مادی‌ عینی‌ یا مجرد از ماده‌ نداردبلكه‌ وجود چنین‌ رابطه‌ای‌ به‌ صورت‌ منطقی‌ وریاضی‌ به‌ طور معقول‌ ثانی‌ منطقی‌ توسط عقل‌درك‌ می‌شود.

بنابراین‌ حق‌ یك‌ رابطه‌ است‌ كه‌ به‌ دو وجودتحقق‌ پیدا می‌كند اول‌ وجود اعتباری‌، دوم‌وجود نفس‌ الامری‌، با توجه‌ به‌ شناخت‌ طرفین‌حق‌ برای‌ درك‌ آن‌ رابطه‌، دو نوع‌ وجود حق‌یعنی‌ اعتباری‌ و نفس‌ الامری‌ در این‌ اقسام‌ قابل‌تصویر است‌ ; اول‌ حق‌ خداوند نسبت‌ به‌ غیر خدااز نوع‌ وجود نفس‌ الامری‌ است‌ كه‌ به‌ صورت‌عقلی‌ كلی‌ قابل‌ صدق‌ بر كثیرین‌ تصور می‌شودولی‌ برای‌ تعیین‌ و تبیین‌ مصادیق‌ حق‌ خداوند برغیر او به‌ صورت‌ علمی‌ و اعتباری‌ نیاز به‌ اعتباری‌حضرت‌ باری‌ تعالی‌ است‌ تا موارد حق‌ خداوند برغیر او معلوم‌ و مشخص‌ شود واین‌ مهم‌ از طریق‌انبیا و رسولان‌ در طول‌ تاریخ‌ انجام‌ شده‌ است‌.

دوم‌ حق‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ انسان‌ دیگر ; به‌ جهت‌آنكه‌ حق‌ انسان‌ بر انسان‌ دیگر تنها به‌ صورت‌ وجوداعتباری‌ قابل‌ تصور است‌ تنها با اعتبار یك‌ معتبرتحقق‌ پیدا می‌كند زیرا اصل‌ بر این‌ است‌ كه‌ هیچ‌كس‌ حقی‌ نسبت‌ به‌ دیگری‌ نداشته‌ باشد و در فرض‌عدم‌ اعتبار هیچ‌ گونه‌ حقی‌ برای‌ انسان‌ نسبت‌ به‌انسان‌ دیگر قابل‌ تصور نیست‌ و هیچ‌ كس‌ نسبت‌ به‌دیگری‌ قدرت‌ مطالعه‌ و سلطه‌ طلب‌ ندارد.

سوم‌ حق‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ امور خود و اموال‌ ومنافع‌، وجود چنین‌ حقی‌ نیز اعتباری‌ است‌ و برای‌تحقق‌ آن‌ نیاز به‌ سببی‌ برای‌ اعتبار حق‌ و ایجاد آن‌است‌ و اگر سبب‌ برای‌ اتحاد حق‌ بنا به‌ اعتبار مقام‌اعتبار كننده‌ نباشد دلیلی‌ بر وجود حق‌ انسان‌نسبت‌ به‌ خودش‌ و اموال‌ و منافع‌ نیست‌، بلكه‌ برای‌تصور آن‌ حق‌ به‌ طور قطع‌ باید اراده‌ و اعتبار نفس‌انشا شود.

● مبنای حق

مبنا در علم‌ حقوق‌ وجه‌ التزام‌ انسان‌ به‌ قانون‌است‌ چرا از قانون‌ چه‌ از طرف‌ خداوند باشد ویامصوبه‌ مجلس‌ قانونگذاری‌ ملتی‌ باشد باید اطاعت‌كرد؟ چه‌ انگیزه‌ای‌ انسان‌ را به‌ قانونمندی‌ ملتزم‌می‌سازد؟ براساس‌ پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ها به‌ مبنای‌حقوق‌ كه‌ جمع‌ حق‌ است‌ می‌رسیم‌ حقی‌ كه‌ به‌یك‌ طرف‌ قدرت‌ مطالبه‌ و به‌ طرف‌ دیگر مسئولیت‌پاسخ‌ می‌دهد. چرا انسان‌ و جامعه‌ در مقام‌ طرف‌دوم‌ حق‌ باید مسئولیت‌ پاسخ‌ گویی‌ را به‌ طرف‌اول‌ حق‌ بپذیرد؟

براساس‌ اینكه‌ نوع‌ وجود حق‌، نفس‌ الامری‌ یااعتباری‌ باشد مبنای‌ حق‌ به‌ طور منطقی‌ متفاوت‌است‌ زیرا وجه‌ التزام‌ انسان‌ به‌ حق‌ نفس‌ الامری‌ناشی‌ از درك‌ عقل‌ عملی‌ مربوط به‌ استدلال‌ عقلی‌است‌ كه‌ چون‌ طرف‌ اول‌ را كامل‌ و قادر و منعم‌ و...

می‌داند انسان‌ را در قبال‌ تمام‌ قوانین‌ اومسئول‌ می‌داند ولی‌ وجه‌ التزام‌ انسان‌ به‌ حق‌اعتباری‌ ناشی‌ از اعتبار یك‌ نفس‌ یا جمعی‌ از نفوس‌در جامعه‌ یا مجلس‌ به‌ گرایش‌های‌ بنیادین‌ نفس‌انسان‌ برمی‌ گردد خواه‌ گرایش‌ نفس‌ انسان‌ به‌سوی‌ عدالت‌ باشد كه‌ مصداق‌ عدالت‌ را علاوه‌ برمیل‌ نفس‌ فردی‌ یا جمعی‌ بر پایه‌ داده‌های‌ عقل‌نظری‌ مردم‌ در یك‌ جامعه‌ تعیین‌ می‌كنند و خواه‌آنكه‌ گرایش‌ نفس‌ انسان‌ به‌ سوی‌ قدرت‌ حاكم‌ برجامعه‌ انسانی‌ باشد و گرایش‌ نفس‌ به‌ سوی‌ عدالت‌را نادیده‌ انگارد.

بنابراین‌ مبنای‌ حق‌ براساس‌ نوع‌ وجود حق‌ به‌دو طریق‌ یعنی‌ عقل‌ انسان‌ یا نفس‌ انسان‌ اصالت‌می‌یابد بنابراین‌ اگر عقل‌ را فضل‌ مشترك‌ انسان‌هاقرار دهیم‌ در قانونمندی‌ انسان‌ به‌ یك‌ مبنای‌ عقلی‌می‌رسیم‌ و آن‌ التزام‌ به‌ فرامین‌ و قوانین‌ برای‌انسان‌ها توسط انبیا و رسولان‌ الهی‌ و اوصیا آن‌انجام‌ شده‌ است‌ ولی‌ اگر نفس‌ را فصل‌ مشترك‌انسان‌ها قرار دهیم‌ به‌ دو گرایش‌ و میل‌ نفس‌می‌رسیم‌ اول‌ گرایش‌ نفس‌ به‌ سوی‌ عدالت‌، دوم‌گرایش‌ نفس‌ به‌ سوی‌ قدرت‌، بنابراین‌ مبنای‌ حق‌به‌ دو دیدگاه‌ عقل‌ و نفس‌ برمی‌ گردد و دیدگاه‌نفس‌ به‌ دو گرایش‌ عدالت‌ و قدرت‌ میل‌ می‌كند ودر نهایت‌ سه‌ دیدگاه‌ می‌شود كه‌ در مباحث‌ آینده‌بدان‌ می‌پردازیم‌ تا معلوم‌ شود چه‌ مكتب‌هایی‌برپایه‌ این‌ سه‌ دیدگاه‌ به‌ وجود آمده‌ است‌.