جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

كودكان بم و تختی


واقعیت زندگی را در معنای انسان زیستن و در آینه انسان بودن باید جست وجو كرد بم لرزید و آن بلای خانمانسوز یكبار دیگر تل های خاك را در كویر نیمه سوخته بالاتر برد انبوهی از آوار, از خاك و انسان ها از لابلای آن بیرون آورده می شدند

خاك، خاك بود. خاك بم. غمناك تر از خاك هم چیزی می شناسید. از خاك بیرون آورده می شوند و در خاك فرومی روند و خاك بر آنها می ریزند و سرانجام بر خاك می روند.یكسال است بم فروریخته و دیوارها شكسته، خانه ها ویران شده و مدرسه ها بدون سقف مانده است. آن كودكان حسرت مادران مرده، پدران آرزو بر دل مانده. ما رفته بودیم تا در سالگرد كودكان بم، آنها كه دست خداوند بر بالای سرشان بود را با خود كنیم. سی وهشت سال پیش، جهان پهلوان تختی در هر كوی و برزنی جار می زند تا بتواند بازماندگان بوئین زهرا را نجات دهد. پهلوان ایستاده بود، اشك می ریخت و مردم به بلندای سایه بعدازظهر به او كمك می كردند. پهلوان بغض كرده، كمك ها را بر كامیونی محكم می كرد تا به بوئین زهرا بفرستد. آن پهلوان ایران زمین بود. مردی از تبار پوریای ولی از خاك پاك گود پرصلوات زورخانه پولاد.

امروز اگرچه جای خالی او را پهلوانان جوان تر پر كرده اند، اما آن خاك، آن خاك غمبار و اندوهگین بر آرامگاه او نیز مردانگی او را آواز می دهد و ما هنوز در حسرت كمك به كودكان بم انگشت زخم برداشته خود را نمك می زنیم تا خواب فراموشی به چشمانمان نرود. خدایا كودكان نباید تنها بمانند، وقتی كه ایران پر از تختی است!

در لابلای تاریخ این مرز و بوم، قهرمانان پر مهر و عطوفتی زیسته اند كه قلبشان برای مردم به طپش در آمده و در تناوری ایمانش جهان به بهت مانده است. یكسال گذشت . بم با ویرانه هایش به فراموشی سپرده نشد.اندوه رخت بربسته و امید بهار می كند تا جوانه های بم ایران فردا را از نهالهای بلند سبز كنند. زمین تشنه بم بارور می شود، افق دیگری در پیش روی چشمان گریان ماست. به بم می رویم با نگاه پر عطوفت و دست یاری برای آنانكه به امید مانده اند تا بم دیگری را برای آیندگان بسازند، شهری سرشار از زندگی، امید، سرود و شادی. ما هنوز نخلهای ترا دوست داریم، ما هنوز كودكان بم را در تصویر و قاب هنر، در لرزش نوای موسیقی و جنبش ورزش دوست داریم.