جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درباره ایران و اروپا


درباره ایران و اروپا

یکی از مسائل اصلی که ایران در چند دهه آینده با آن مواجه خواهد بود الزاما پیرامون موضوع قدرت این کشور در منطقه و در سطح جهانی دور خواهد زد یکی از پیامدهای بسیار مهم انقلا ب اسلا می و هشت سال جنگ که در آن بسیاری از افراد ملت به نحوی شرکت کردند این است که در ساختار روانی آحاد این ملت حس توانمندی و مطالبه حقوق نهادینه شده است

یکی از مسائل اصلی که ایران در چند دهه آینده با آن مواجه خواهد بود الزاما پیرامون موضوع قدرت این کشور در منطقه و در سطح جهانی دور خواهد زد. یکی از پیامدهای بسیار مهم انقلا‌ب اسلا‌می و هشت‌سال جنگ که در آن بسیاری از افراد ملت به نحوی شرکت کردند این است که در ساختار روانی آحاد این ملت حس توانمندی و مطالبه حقوق نهادینه شده‌است. با مشارکت در امر براندازی دولت پهلوی و آنگاه تلا‌ش همگانی در سطح ملی برای دفع دشمن، ملت ایران به درجه بسیار بالا‌یی از ادراک قدرت ملی دست‌یافته است که در سال‌های قبل از انقلا‌ب قابل تصور ‌بود.

این رویداد به طور کلی اوضاع ایران در رابطه با نقش این کشور در صحنه جهانی را دگرگون کرده است. احساس توانمندی که در ملت به‌وجود آمده است تلوحیاً این مطالبه را به‌وجود آورده که ملت ایران شایسته ایفای نقشی مهم در حوزه منطقه‌ای و جهانی است. دولت خاتمی از <عزت> مردم ایران سخن می‌گفت و اکنون از حق مسلم ایران در دسترسی به فناوری هسته‌ای صحبت می‌شود. اینکه یک ملت دارای چنین حقوقی است، یکی از پایه‌های اصلی ورود یک ملت به جهان مدرن است. پرستیژ دارابودن قدرت نیز به نوبه خود از اهمیت زیادی برخوردار است. پذیرفتن قدرت یک ملت از طرف دیگری رسما به‌عنوان یک توانمند اگر شناخته نشده باشد همواره در تلا‌ش به‌دست آوردن قدرت به‌سر می‌برد. یکی از دلا‌ئل مهمی که ملت‌ها در دوران جدید به جنگ با یکدیگر پرداخته‌اند این بوده است که از طرف دیگری مورد اهمیت شناخته شوند و از این طریق کسب وجهه نمایند. جنگ‌های ژاپن با غرب، مواجهه آلمانی‌ها با متفقین در دو جنگ بین‌المللی، چالش غرب توسط شوروی‌ها و چینی‌ها در قرن بیستم تا حد قابل ملا‌حظه‌ای تاثیرپذیر از این عامل می‌باشد. از طرف دیگر،‌کشورهایی که با کشورهای زورگو وارد جنگ شده‌اند و در عاقبت هم از آنها شکست نظامی خورده‌اند، در پایان از طرف کشور زورمند مورد پذیرش قرار می‌گیرند و برابری آنها مورد قبول واقع می‌شود. مثل اعلای این‌امر شکست ژاپن و آلمان در جنگ جهانی دوم از ابرقدرت آمریکا می‌باشد، ولی در عین حال تعیین این دو ملت به عنوان <رهبران طبیعی> اروپا و آسیا از سوی آن ابرقدرت نوپا است. ‌ ایران از سه دهه پیش در بحبوحه فرآیند توانمند شدن بوده است. انقلا‌ب اسلا‌می و هشت‌سال جنگ فراگیر، توده‌های مردم ایران را وارد صحنه‌ها سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی کرده است. این فرآیند هنوز به نقطه پایان خود نرسیده است، اما این ذهنیت را تولید کرده است که ایران باید به جایگاه راستین وقار خود در عرصه بین‌المللی دست یابد. در اینکه ملت ایران شایسته چنین جایگاهی است هیچ جای شکی وجود ندارد، اما اینکه چگونه می‌توان به این موضع رسید جای بحث دارد. بسیاری از ملت‌ها و یا شاید صحیح‌تر، دولت‌هایی که در چنین وضع بینابینی بوده‌اند، کوشش نموده‌اند که از راه نظامی، یا حداقل گفتار و الفاظ‌پراکنی نظامی، وارد عمل شوند، اما تاریخ معاصر به وضوح نشان از آن دارد که مقابله نظامی با کشورهای زورمند و زورگو با هزینه گزافی به انجام می‌رسد. باز هم نمونه‌های آلمان و ژاپن در دو جنگ جهانی و اتحاد جماهیر شوروی در بخش اعظم قرن بیستم بهترین شاهد برای این مدعاست. این درست است که ژاپن و آلمان بعد از به چالش‌کشیدن ابرقدرت‌های غربی به موضع احترام دست یافتند، اما بهای گزافی که برای آن پرداخت شد نباید از یاد برود. نمونه رویارویی ناهوشمندانه اتحاد جماهیر شوروی با غرب و آمریکا نیز که به بهای بسیار زیادی به فروپاشی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن نظام انجامید هنوز از ذهن‌ها زدوده نشده است. ‌

اما تجربه چین حکایتی دیگر دارد. چینی‌ها با گرفتن درس عبرت از تجربه تلخ دیگران راهی داهیانه‌تر برگزیدند. در ابتدای فرآیند توانمندسازی ملت‌ها چینی‌ها نیز به چالش سیاسی- نظامی با دولت‌های زورگو به‌پا خاستند و حتی به مرز درگیری مستقیم نظامی با آمریکا هم رسیدند، اما به‌زودی آنها به فراست دریافتند که بهترین وسیله برای رسیدن به هدف، توانمندی از راه‌نظامی نمی‌تواند باشد.‌آنها به این نتیجه رسیدند که توسعه اقتصادی و به‌تبع آن توسعه اجتماعی تنها راه ‌دستیابی به قدرت جهانی می‌باشد و در ظرف دو دهه چینی‌ها به مرحله‌ای از توسعه اقتصادی دست‌یافته‌اند که هیچ قدرتی در دنیا نمی‌تواند اراده خود را به آنها تحمیل کند. ‌

موقعیت کنونی ایران البته با وضع چین به طور کامل قابل مقایسه نیست. در مرحله اول، انقلا‌ب ایران اساسا با انقلا‌ب چین متفاوت است. تاکید انقلا‌ب ایران بر فاعلیت و عاملیت توده‌های مردم ایران و مشارکت آنها در امور سیاسی- اجتماعی مملکت خود تجربه ایران را اساسا از تجربه‌های دیگر ملت‌ها متمایز می‌سازد. آنچه که ملت ایران را توانمند کرده است، همین مشارکت وسیع اقشار اجتماعی است که زیربنای حرکت ملت ایران به سوی دنیای جدید را تشکیل می‌دهد و هدف غایی توانمندشدن ایران و ایرانیان جز به‌ثمر رسیدن این فرآیند و تشکیل ملت- دولتی بر مبنای حقوق شهروندی نمی‌تواند باشد. البته به هیچ‌عنوان نمی‌توان از توسعه اقتصادی غافل ماند. حقوق شهروندی بدون وجود شهروندانی که بتوانند مایحتاج زندگانی خود را فراهم آورند قابل تصور نیست.

این دو عامل، با اولویت ذکرشده، تنها راه به انجام رساندن موفقیت‌آمیز فرآیند توانمندسازی ایران که با انقلا‌ب آغاز شد به نظر می‌رسد. قدرت یک ملت، متمرکز در افراد و آحاد آن ملتی است که به حقوق خود دست‌یافته‌اند و از این طریق خود و کشور خود را صاحب قدرت می‌کنند. قدرت نظامی که بر این مبنا پایه‌ریزی بشود بسیار موثرتر از قدرت نظامی نامتوازن حاصله از تکنولوژی‌های متمرکزشده خواهدبود. قدرت ملتی که ذیحق می‌باشد به مراتب از ملتی که فاقد حقوق است بیشتر خواهد بود همانطور که تجربه آلمان و ژاپن نشان داده است.

فرزین وحدت