چه خوب شد که شاعر شدم

چه خوب شد که شاعر شدم
وگرنه درخت کجا بود
زیبایی کجا
و گرنه باد برای که می‌وزید؟
باران برای که می‌بارید؟
اگر من شاعر نمی‌شدم جهان جای جالبی نبود
و کسی دلتنگی‌های آن اژدهای شهربازی …

چه خوب شد که شاعر شدم

وگرنه درخت کجا بود

زیبایی کجا

و گرنه باد برای که می‌وزید؟

باران برای که می‌بارید؟

اگر من شاعر نمی‌شدم جهان جای جالبی نبود

و کسی دلتنگی‌های آن اژدهای شهربازی را نمی‌دید

من آمدم که قدم بزنم

و در کنار جاده لاک‌پشتی را که روی لاکش افتاده بود، برگردانم

و اگر روی لاکش نیفتاده بود

او را روی لاکش برگردانم

و اگر لاک پشتی نبود

لاک پشتی بیافرینم

و اگر جاده‌ای نبود

جاده‌ای

و اگر یادم بود

این‌ها را در یک شعر بنویسم.

مجید اسطیری