جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نظر دین درباره دنیا


نظر دین درباره دنیا

بر اساس آموزه های دینی خود دنیا بد نیست, زیرا خود دنیا عبارت است از همین اعیان, اشیا و زمین و آسمان که چیز بدی نیستند, آن چیزی که بد و مذموم است محبت و علاقه به این امور است منظور از بحث نظر دین درباره دنیا نظر دین مبین اسلام است به ویژه نظر به منطقی است که قرآن کریم در این باب پیش گرفته است

بر اساس آموزه‌های دینی خود دنیا بد نیست، زیرا خود دنیا عبارت است از همین اعیان، اشیا و زمین و آسمان که چیز بدی نیستند، آن چیزی که بد و مذموم است محبت و علاقه به این امور است. منظور از بحث نظر دین درباره دنیا نظر دین مبین اسلام است. به ویژه نظر به منطقی است که قرآن کریم در این باب پیش گرفته است. آن چیزی که از قرآن کریم استفاده می‌شود این نیست که اساسا علاقه و محبت به دنیا بد است و راه چاره هم این تعیین نشده که علایق و محبت‌ها را باید سرکوب کرد. آنچه قرآن، آن را مذموم می‌شمارد علاقه به معنی بسته بودن و دلخوش بودن و قانع بودن و رضایت دادن به امور مادی دنیوی است.قرآن در سوره کهف آیه ۴۶ می‌فرماید: ثروت و فرزندان مایه رونق زندگی همین دنیاست و اما اعمال صالح که باقی می‌مانند از نظر پاداش الهی و از نظر اینکه انسان آنها را هدف و ایده آل قرار دهد بهترند.

پس سخن در هدف و ایده آل و کمال مطلوب است. قرآن کریم در آیه ۷ سوره یونس اهل دنیا را این طور وصف می‌کند؛ آنهایی که امیدوار به ملاقات ما نیستند و رضایت داده‌اند به زندگی دنیا و به آن آرام گرفته‌اند و آنها که از آیات ما غافلند.در این آیه سخن از مذموم بودن و رضایت دادن و قانع شدن و آرام گرفتن به مادیات است. این وصف اهل دنیاست به معنای مذموم آن. در سوره نجم می‌فرماید رو بگردان از آنها که به قرآن پشت کرده‌اند و جز زندگی دنیا نمی‌خواهند. اینجا هم سخن درباره افرادی است که جز دنیا هدف و مطلوبی ندارند و سطح فکرشان از مادیات بالاتر نیست.

در قرآن کریم در عین اینکه از دنیا به عنوان یک زندگانی فانی که قابل نیست انسان آن را منتهای آرزو و مقصد قرار دهد یاد شده است. یعنی ثروت و فرزندان رونق همین زندگانی دنیا هستند و اما اعمال صالحی که باقی می‌ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ اینکه انسان به آنها دل ببندد. قرآن با اینکه دنیا را به عنوان اینکه غایت آمال و منتهای آرزو باشد قابل و لایق برای بشر نمی‌داند، در عین حال نمی‌گوید که موجودات و مخلوقات از آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان با همه نظاماتی که دارند و گردشها و حرکت‌ها که می‌کنند زشت است، غلط است، باطل است بلکه بر عکس، این نظام را نظام راستین و حق می‌داند و می‌گوید و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین. (سوره دخان، آیه ۳۸) ما آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست به قصد بازی نیافریده ایم. قرآن کریم به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حیوان قسم می‌خورد.منظور آیات در قرآن بدی خود دنیا نیست، زیرا خود دنیا عبارت است از همین اعیان و اشیای زمینی و آسمانی و هیچ یک از اینها بد نیست.

آن چیزی که بد و مذموم است محبت و علاقه به این امور است محبت دنیا و علاقه به دنیا بد است نه خود دنیا. همان طوری که می‌دانیم در زمینه مذمت و تقبیح محبت دنیا آنقدر به شعر و نثر گفته شده است که از حد احصاء خارج است.علاقه به فرزند به همسر پدر و مادر، مال و ثروت همه اینها حکمتهای بزرگی دارد که بدون اینها اساس زندگی بشر از هم پاشیده می‌شود.

به علاوه، خود قرآن کریم همین محبت‌ها را به عنوان نشانه‌های حکمت پروردگار ذکر می‌کند.مثلا در سوره روم در ردیف اینکه خلقت بشر و خواب و بعضی چیزهای دیگر را از آیات و نشانه‌های حکمت و تدبیر خداوند ذکر می‌کند می‌فرماید؛ یکی از نشانه‌های پروردگارآن است که از جنس خود شما آدمیان برای شما جفت و همسر آفرید و میان شما مودت و محبت ایجاد کرد و در این حقیقت،نشانه‌ها از تدبیر و تسخیر و حکمت پروردگار است برای کسانی که در این مسائل فکر کنند.(سوره روم،آیه ۲۱) اگر محبت همسر بد بود در این آیه به عنوان یکی از نشانه‌ها و آثارحکمت و تدابیر حکیمانه خداوند ذکر نمی‌شد.مسلما این علاقه در طبیعت مردم نهاده شده، و خیلی واضح است که این علایق مقدمه و وسیله‌ای است برای اینکه امور جهان نظم و گردش منظم خود را داشته باشد.

اگر این علایق نبود نه نسل ادامه پیدا می‌کرد و نه زندگی و تمدن پیش می‌رفت و نه کار و کسب و حرکت و جنبشی در کار بود،بلکه بشری در روی زمین باقی نمی‌ماند.پس در حقیقت تعلیمات دینی برای بیدار کردن شعورهای عالی‌تر در انسان است و آن شعورها در غریزه و فطرت بشر هستند و چون عالی ترند و از مقام عالی انسان سرچشمه می‌گیرند دیرتر بیدار می‌شوند و احتیاج به تحریک و احیا و بیدار کردن دارند.آن شعورها مربوط به معنویات است.هر علاقه‌ای چشمه‌ای است از روح انسان که باز می‌شود و جاری می‌گردد. مقصود دین، بستن چشمه‌های محسوس مادی نیست؛مقصود باز کردن و کوشش برای جاری ساختن چشمه‌های دیگر است.یعنی چشمه‌های معنویات.