جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

آثار هجرت در خوشبختی خانواده


آثار هجرت در خوشبختی خانواده

در میان همه موجودات زنده به هنگامی که موجودیت خود را در خطر می بینند, «هجرت» وجود دارد

در میان همه موجودات زنده به هنگامی که موجودیت خود را در خطر می‏بینند، «هجرت» وجود دارد. نه تنها انسانها، بلکه در میان جانداران دیگر انواع بسیاری به عنوان مهاجر شناخته شده‏اند مانند پرندگان مهاجر که برای ادامه حیات گاهی تقریباً سرتاسر کره زمین را سیر می‏کنند، و بعضی از آنها از منطقه قطب شمال تا منطقه قطب جنوب را طی می‏نمایند، و به این ترتیب گاهی برای حفظ حیات خود در سال کیلومترها پرواز می‏نمایند و این یعنی هجرت که یکی از قوانین جاودانه حیات و زندگی است. این نوشتار قصد بیان مصادیق هجرت و تأثیر آن در زندگی به استناد قرآن و روایات را دارد.‏

● هجرت در قرآن ‏

آیا انسان ممکن است از یک پرنده کمتر باشد؟! و آیا هنگامی که حیات معنوی و حیثیت و اهداف مقدسی که از حیات مادی خانواده ارزشمندتر است، به خطر افتاد، می‏تواند به عذر اینکه اینجا زادگاه من است تن به انواع تحقیرها و ذلت‏ها و محرومیت‏ها و سلب آزادی‌ها و از میان رفتن اهداف خود، بدهد؟! و یا اینکه طبق همان قانون عمومی حیات باید از چنین نقطه‏ای مهاجرت کند، و به محلی که آمادگی برای نمو و رشد مادی و معنوی او است، انتقال یابد؟ اگر هجرت اتفاق نیفتد چه بسا خانواده دچار مشکلاتی شود که با رفت و آمد با خانواده‌های بی‌بند و بار عذاب آنها دامنگیر خانواده آنها نیز شود. ‏

‏«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَه ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً» (نساء،۹۷)

کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالی بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفار جای داشتید؟) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ پس آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سرانجام بدی دارند. ‏

‏«وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَه وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» (نسا،۱۰۰)

و کسی که در راه خدا هجرت کند نقاط امن فراوان و گسترده‏ای در زمین می‏یابد، و کسی که از خانه‏اش به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او بیرون رود سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است.

در این آیه با قاطعیت تمام درباره اهمیت هجرت در دو قسمت بحث شده است:

نخست اشاره به آثار و برکات هجرت در زندگی این جهان کرده، می‏فرماید: «کسانی که در راه خدا و برای خدا مهاجرت کنند، در این جهان پهناور خدا، نقاط امن فراوان و وسیع پیدا می‏کنند که می‏توانند حق را در آنجا اجرا کنند و بینی مخالفان را به خاک بمالند.»

باید توجه داشت که «مراغم» در آیه فوق به معنی اسم مکان آمده یعنی مکانی که می‏توانند در آن حق را اجرا کنند و اگر کسی با حق از روی عناد مخالفت کند، او را محکوم سازند و بینی او را به خاک بمالند! سپس به جنبه معنوی و اخروی مهاجرت اشاره کرده می‏فرماید: «اگر کسانی از خانه و وطن خود به قصد مهاجرت به سوی خدا و پیامبر(ص) خارج شوند و پیش از رسیدن به هجرتگاه، مرگ آنها را فرا گیرد، اجر و پاداششان بر خدا است، و خداوند گناهان آنها را می‏بخشد.» (تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۹۰)‏

‏بنابراین مهاجران در هر صورت به پیروزی بزرگی نائل می‏گردند، چه بتوانند خود را به مقصد برسانند و از آزادی و حریت در انجام وظائف بهره گیرند، و چه نتوانند و جان خود را در این راه از دست بدهند، و با اینکه تمام پاداش‌های نیکوکاران بر خدا است، ولی در اینجا به خصوص تصریح به این موضوع شده است که فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ: «پاداش او بر خدا لازم شده است» و این نهایت عظمت و اهمیت پاداش مهاجران را روشن می‏سازد.

روشن است که «هجرت» یک حکم مخصوص به زمان پیغمبر ص نبوده است، بلکه در هر عصر و زمان و مکانی اگر همان شرائط پیش آید، مسلمانان موظف به هجرتند.

اساساً قرآن هجرت را مایه پیدایش آزادی و آسایش می‏داند همانطور که در آیه مورد بحث صریحاً آمده است و در سوره نحل آیه ۴۱ نیز به بیان دیگری این حقیقت ذکر شده:

«وَ الَّذِینَ‌هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً»‏

‏و آنها که مورد ستم واقع شدند و به دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختیار کردند جایگاه پاکیزه‏ای در دنیا خواهند داشت.

این نکته نیز لازم به تذکر است، که هجرت از نظر اسلام تنها هجرت مکانی و خارجی نیست، بلکه باید قبل از این هجرت هجرتی از درون آغاز شود، و آن «هجرت» و «دوری» از چیزهایی است که منافات با اصالت و افتخارات انسانی دارد، تا در سایه آن برای هجرت خارجی و مکانی آماده شود. و این هجرت لازم است، تا اگر نیازی به هجرت مکانی نداشت، در پرتو این هجرت درونی در صف مهاجران راه خدا در آید.

اصولا روح هجرت همان فرار از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت فرمان خدا است، و لذا در احادیث می‏خوانیم: مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشته‏اند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشته‏اند، اما دست به هجرت در درون وجود خود زده‏اند، در زمره مهاجرانند.

● مهاجر واقعی ‏

بعضی‌ها فکر می‌کنند کسانی که برای فرار از وظایف اسلامی راهی کشورهای طاغوتی می‌شوند در حکم مهاجرهستند در حالیکه چنین نیست. امام علی(ع) در وصف مهاجر واقعی فرمود: چه ایمان خود را پنهان دارند یا آشکار کنند. و نام مهاجر را بر کسی نمی‏توان گذاشت جز آن کس که حجّت خدا بر روی زمین را بشناسد. هر کس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار کرد مهاجر است. (نهج البلاغه، ص ۳۷۳) حتی درسفارش پیامبر(ص) به امام علی(ع)، مهاجر، کسی است که از بدی‏ها سفر کند. (گلچین صدوق، ج‏۲، ص۱۱۹) ‏

امام علی(ع) ‏فرمود: بعضی می‏گویند مهاجرت کرده‏ایم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده‏اند مهاجران واقعی آنها هستند که از گناهان هجرت می‏کنند و مرتکب آن نمی‏شوند (سفینة البحار (هجر)) گاهی ممکن است همسایه‌های کناری رفتاری خلاف موازین اسلامی داشته باشد در این صورت اگر رفتار فرزندان آنها در فرزندان شما تأثیر سوء بگذارد و شما قادر به تغییر رفتار همسایه نیستید پس راه مناسب عوض کردن خانه و تغییر محل زندگی است. مهاجرت برای حفظ دین کاری شایسته و مورد رضای حق است. ‏

پیامبر(ص)فرمود:کسی که برای حفظ آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر حتی به اندازه یک وجب مهاجرت کند استحقاق بهشت می‏یابد و یار و همنشین محمد ص و ابراهیم ع خواهد بود (زیرا این دو پیامبر بزرگ پیشوای مهاجران جهان بودند( نورالثقلین، ج۱،ص۵۴۱)‏

‏● نمونه هجرت از گناه «بشر حافی»

در زمان امام کاظم (ع) مردی در بغداد بنام بشر حافی بود اواز رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسی بن جعفر سلام‌الله علیهما از جلوی درب خانه این مرد می‌گذشت. اتفاق کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای اینکه زباله‌های خانه را بیرون بریزد. در همان حال صدای تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه‌خوانان مشغول آواز خوانی هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید این خانه، خانه کیست؟ آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد! گفت آیا نمی‌دانی؟ خانه بشر یکی از رجال و اعیان است. او می‌تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه‌اش بیرون می‌آید، اگر بنده بود که اوضاع اینطور نبود. امام این جمله را فرمود و رفت.

اتفاقا بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید چرا دیر آمدی؟ گفت مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوی و عبادت از او پیدا بود، از جلوی درب خانه عبور می‌کرد، چشمش به من افتاد سؤالی کرد، من هم به او جواب دادم. گفت چه سؤالی کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که اینطور نبود. همین کلمه این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت: از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش بپا کند پیدا نکرد، پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم سلام‌الله علیه باشد، خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت: آقا از این ساعت می‌خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم.

این آزادی، آزادی شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادی‌ای را که آزادی شهوت باشد، آزادی دامن باشد، آزادی تخیل باشد، آزادی جاه و مقام باشد و آنکه اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمی‌خواهم. می‌خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه بدست امام توبه کرد. یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست، کناره‌گیری کرد، تمام وسائل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد، «المهاجر من هجر السیئات» پس این هم مردی است مهاجر، چون از گناهان هجرت کرد.

آیا کسی که در دل شب به طاعت و سجده و قیام بسر می‌برد و از آخرت، هراسناک، و به رحمت حق امیدوار باشد، با کسی که در کفر و گناه است یکسان است؟ (سوره زمر، آیه ۹)

● چطور گناهان را ترک کنیم؟

‏راه‌های زیادی برای ترگ گناهان وجود دارد.

۱. ناظر بودن خدا بر اعمال:

‏«أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری» ( علق،۱۴)‏

آیا او نمی‏داند که خداوند همه اعمالش را می‏بیند؟!

آیا کلام امام حسین(ع) برای تفکر انسان کافی نیست! که فرمود: روزی خدارا نخور و آن‌گاه هر گناهی خواستی بکن. از ولایت خدا بیرون برو و آن‌جا هر گناهی خواستی انجام بده. مکانی را بجوی که خدا تو را نبیند و هرگناهی خواستی بکن. (درر‌الاخبار، ص۵۴۳)‏

پس اگر چشماتو بستی و چرخیدی، با باز کردن چشمات از خودت بپرس آیا مکانی هست که خدا در آنجا حضور نداشته باشد؟ در این صورت از خدایی که روزی تو را در همه‌حال تضمین نموده و حتی در پرت‌ترین نقطه دنیا که باشی حال و کارهای تو از او پوشیده نیست و هر جا بروی از حاکمیت او خارج نخواهی شد، پروا داشته باشی و به حرمت عشقی که میان تو و اوست، گناه نکنی. خوشبختی همان لحظه‌ای است که احساس می‌کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می‌گیری.‏

۲. ضرورت توبه

پیغمبر(ص) فرمود: ای مردم پیش از مردن توبه کنید و به سوی خدا بازگشت نمایید، چنان بازگشتی که دیگر عود به گناه نکنید. مردی عرض کرد: یا رسول‌اللَّه من گناه کرده‏ام. فرمود: استغفار کن، یعنی از خدا طلب آمرزش کن! گفت: من به سوی خدا بازگشت نمودم و دوباره برگشتم. فرمود: هر گاه گناه کردی از خدا طلب آمرزش کن! گفت: در این هنگام گناهان من زیاد می‏شود. حضرت فرمود: عفو خدای متعال زیادتر است. آن قدر توبه بنده را قبول می‏فرماید تا اینکه شیطان را از او مأیوس و دور فرماید. و فرمود: خدای متعال از توبه بنده خوشنودتر می‏شود از خود بنده از توبه‏اش. و به تحقیق خدای متعال فرموده است. به درستی که خدا دوست دارد توبه‏کنندگان را و دوست دارد کسانی را که تحصیل طهارت و پاکی می‏کنند. (ارشاد القلوب، ص۱۸۵). حضرت صادق (ع) فرمود: توبه ریسمان خداوند بزرگ است، و یاری و کشش عنایت و لطف اوست. و بنده را باید که پیوسته و در همه حال به مقتضای حال و جریان امور خود در حال توبه باشد. (مصباح الشریعه، ص۳۵۲) و توبه نصوح توبه‏ای است که در آن رجوع به گناه نباشد. و توبه‏کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده باشد. (ارشاد القلوب، ص۱۸۹)‏

بنابراین پدر و مادر تأثیر به سزایی در جلوگیری از ارتکاب گناه فرزندان خویش دارند. آن‌ها نیز با الگوبرداری از والدین در عمل از ارتکاب گناه گریزان شده و با هجرت دوباره بر جاده مستقیم الهی مراحل کمال را طی می‌نمایند.‏

مرضیه رجب تهرانی