پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ژانرها چگونه با هم ترکیب می شوند


ژانرها چگونه با هم ترکیب می شوند

نیم نگاهی به مقوله ژانرها در عرصه ادبیات و سینما

ژانرها اغلب برای هماهنگی با درونمایه، غنی تر کردن شخصیتها و تغییر دادن حال و هوا و حس فیلم با هم ترکیب می شوند.

به عنوان مثال، در هر قصه جنایی، یک داستان عشقی به عنوان پیرنگ فرعی وجود دارد. با توجه به وجود بیش از بیست و چهار ژانر اصلی، راههای بی شماری برای تلفیق خلاقه آنها وجود دارد.

بنابراین، نویسنده ای که به ژانرها تسلط کامل داشته باشد، می تواند فیلمی بیافریند که دنیا هنوز به خود ندیده است. از این گذشته، تسلط بر ژانرها و استادی آنها، نویسنده را به روز می کند، زیرا همان گونه که گفته شد، قراردادهای ژانر، یک بار و برای همیشه نوشته نشده اند بلکه به موازات تحولات اجتماعی پیوسته در حال تغییر، تکامل، تطبیق و تعدیلند.

تحولات اجتماعی، ضرباهنگ کندی دارند اما به هر حال حادث می شوند و با ورود جامعه به مرحله ای جدید، ژانرها نیز دستخوش دگرگونی می گردند، زیرا ژانرها چیزی نیستند جز پنجره های گشوده بر واقعیت یا به عبارتی راههای متفاوتی برای نگریستن به زندگی. وقتی واقعیت دچار تغییر و تحول می شود، ژانرها نیز به تبع آن تغییر می کنند. اگر ژانری انعطاف خود را از دست بدهد، به مرور دچار سستی و رکود شده، ایستا و در نتیجه مهجور می ماند.

یکی از نکات مهم در هنگام نوشتن، توجه به این مسأله است که نگرشهای اجتماعی تغییر می کنند. گیرنده فرهنگی نویسنده، باید نسبت به این حرکات و تغییرات حساس باشد و گرنه این خطر وجود دارد که چیزی کهنه و قدیمی بنویسد. به عنوان نمونه، نویسندگان خلاق و خاص، نه تنها امروزی و معاصرند بلکه آینده نگر نیز هستند.

آنها تاریخ را می شناسند و به محض تغییر اوضاع می توانند مسیر آینده جامعه را حس کنند، لذا آثاری پدید می آورند که شکننده قراردادهاست و ژانرها را وارد مرحله تازه ای از سیر تکاملی خود می کنند. تمام ژانرها به مسایل بنیادی انسان می پردازند. عشق و نفرت، جنگ و صلح، عدالت و بی عدالتی، پیروزی و شکست و... هر یک از اینها به منزله مضمونی ازلی و ابدی منجر به خلق آثاری بزرگ از بدو تاریخ تاکنون شده اند، اما برای اینکه این ارزشها تازگی و معنای خود را برای بینندگان معاصر حفظ کنند، باید سال به سال مورد تجدیدنظر و بازسازی قرار گیرند.

با این همه، بزرگترین داستانها همواره امروزی و تازه اند. به عبارت دیگر، آنها قدیمی شده اند، اما از هر اثر قدیمی در هر دوره می توان تفسیرهای تازه ای داشت، زیرا اگر هنری اصیل باشد، چنان سرشار از حقایق انسانی است که هر نسلی می تواند خود را در آیینه آن بیابد.

اما دلیل دیگر بر اثبات اهمیت اشراف و تسلط بر ژانرها، این است که نویسندگی کاری استقامتی است و نه سرعتی. نوشتن یک اثر خوب - چه داستان و چه فیلمنامه مدت زمان زیادی طول می کشد. نوشتن اثر به لحاظ خلق یک جهان، یک شخصیت و یک داستان، همان قدر کار می برد که در لحظه رویارویی مخاطب با آنها، رابطه شان عمقی به درونی ترین عواطف و احساسات بیان نشده می یابد.

نویسندگان بزرگ توجه خود را تنها به یک ایده معطوف و در سراسر عمر همان موضوع را با تغییرات و تحولات دنبال می کنند. به طور مثال «ارنست همینگوی» همیشه با این پرسش دست به گریبان بود که: «چگونه باید با مرگ مواجه شد؟» او پس از اینکه خودکشی پدرش را به چشم دید، این پرسش به درونمایه اصلی آثارش بدل شد.

«چارلز دیکنز» که پدرش به واسطه بدهکاری اغلب در زندان بود، در داستانهای خود اغلب کودک تنهایی را می یافت که پدرش را جستجو می کند و یا «مولیر» کمدی نویس، «جان فورد» فیلمساز با آثار اجتماعی اش، «هیچکاک» با دلهره و تعلیق آثار کارآگاهی اش و... .

موضوع مورد علاقه شما چیست؟ آیا از زندگی خود وام می گیرید یا از عقایدتان نسبت به جامعه؟در چشمه الهام شما هر چه باشد، این سؤال را از خود بکنید که ژانر مورد علاقه من کدام است؟ژانری را بنویسید که واقعاً دوست دارید و ژانر باید منبع پایان ناپذیر الهام و آفرینش باشد.

هر بار که اثرتان را می خوانید باید شما را تکان بدهد؛ زیرا این همان نوع داستانی است که می پسندید. داستانی که اگر نویسنده اش نبودید، حتماً برای کسی آن را می خواندید یا برای دیدنش در صف تماشاگران سینما می ایستادید. چیزی را صرفاً به این خاطر که دوستان روشنفکرتان به لحاظ اجتماعی آن را مهم می پندارند، ننویسید.

در انتخاب ژانر مطالعه، درک کامل و سپس اقدام کنید و از همه مهمتر با خودتان صادق باشید، زیرا از میان تمام دلایلی که برای نوشتن دارید، تنها دلیلی که تا پایان با ما می ماند، عشق و علاقه به خود کار نوشتن است، نه افکار، موضوعات، شخصیتها یا حوادث پیرامونمان.

رضا خسرو زاد