جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

راز سکوت امیرحسین چیست


راز سکوت امیرحسین چیست

این که خیلی ها می گویند «شبنم قلی خانی» یک شبه با فیلم «مریم مقدس» چهره شد را تا حدودی قبول دارم اما سؤالم این است که مگر بسیاری از بازیگران سینمای ایران چنین اتفاقی برایشان نیفتاده

خودش می‌گوید شانس هیچ نقشی در این اتفاق برایش نداشته و همچین بی‌زحمت بی‌زحمت هم به اینجا نرسیده؛ نخستین‌بار با بازی درخشان در فیلم «مریم مقدس» خودش را به سینمای ایران معرفی کرد و همین اتفاق کافی بود تا حسابی دیده شود و به قول خیلی‌ها «یک شبه، ره صد‌ساله را برود.» «شبنم قلی‌خانی» این شب‌ها مهمان سفره‌های افطاری خانه‌های ماست؛ او بعد از بازی در سریال «پنجمین خورشید» که چند سال پیش در همین روزها از تلویزیون پخش می‌شد، این روزها با بازی در سریال «پنج کیلومتر تا بهشت»، دومین حضور خود در سریال‌های مناسبتی را تجربه می‌کند و انگار از این اتفاق بسیار خرسند به‌نظر می‌رسد، زیرا معتقد است ماه رمضان، بهترین زمان برای بازیگرانی است که دوست دارند مطمئن شوند مردم کارشان را هر شب و سر زمان مشخصی می‌بینند. ما پای صحبت‌های بازیگر نقش «آیدا»ی سریال جدید علیرضا افخمی که به جز بازیگری‌ دغدغه‌های دیگری نیز دارد، نشستیم و اگر شما هم دوست دارید بدانید او در جدیدترین گفت‌وگویش چه حرف‌هایی زده، راه دوری نروید.

● حال و هوای رمضان با تمام سال فرق می‌کند

اگر بخواهم به‌عنوان یک بازیگر، ایام مناسبتی و مهم سال مانند عید نوروز یا محرم را با روزهای ماه مبارک رمضان از نظر بهتر بودن شرایط کاری مقایسه کنم، باید بگویم در ایام عید و محرم شما نمی‌توانی تشخیص دهی مردم دقیقا چه ساعتی در منزل هستند و مطمئن نیستی همه بتوانند سریالت را ببینند، چراکه مثلا در ایام عید بسیاری از خانواده‌ها به‌منظور دید و بازدید منزل نیستند یا در ماه محرم خیلی از مردم برای عزاداری خاص آن روزها در مساجد و تکیه‌ها مشغول انجام فرایض دینی‌شان هستند، بنابراین مزیت ماه رمضان این است که اکثر مردم بعد از افطار در منزل و پای تلویزیون‌های‌‌شان می‌نشینند و شانس بیشتری برای دیده شدن شما وجود دارد. به همین دلیل تصور می‌کنم سریال‌های ماه رمضان به خاطر حال و هوای این ماه و دورهم جمع شدن خانواده‌ها کنار یکدیگر خیلی بیشتر از سریال‌هایی دیده می‌شوند که شاید حتی از نظر فیلم‌نامه‌ای و محتوایی بسیار قوی‌تر از سریال‌های اینچنینی باشند.

● من هم مثل نیکی کریمی

این‌که خیلی‌ها می‌گویند «شبنم قلی‌خانی» یک شبه با فیلم «مریم مقدس» چهره شد را تا حدودی قبول دارم اما سؤالم این است که مگر بسیاری از بازیگران سینمای ایران چنین اتفاقی برایشان نیفتاده؟ مگر «نیکی کریمی» با فیلم «عروس» مشهور نشد؟ بعضی وقت‌ها که با دوستان سینمایی‌ام صحبت می‌کنیم، می‌گویم اینکه من در نخستین کارم با فیلم «مریم مقدس» شناخته شدم، کارم را خیلی سخت‌تر از کسانی کرده که با نقش‌های کوتاه و کوچک فعالیت‌ سینمایی‌شان را شروع می‌کنند و زیاد دیده نمی‌شوند و پله‌پله بالا می‌آیند، به اوج می‌رسند و آن زمان از به اوج رسیدن‌ مسرور می‌شوند اما من به‌واسطه نخستین کارم تقریبا به اوج رسیدم ولی خیلی سخت است به اوج برسی و بتوانی خودت را در اوج نگه‌داری و حتی بالاتر بروی. اصلا هم قبول ندارم به خاطر شانس این اتفاق برایم افتاده چون قبل از اینکه در «مریم مقدس» بازی کنم، دانشجوی رشته تئاتر بودم و نمایشی در تئاتر داشتم که باعث شد برای این فیلم انتخاب شوم، بنابراین بی‌زحمت هم به این‌جا نرسیدم. از سوی دیگر وقتی بازیگری از همان ابتدای راه گامش را محکم برمی‌دارد و با یک کار قوی شروع می‌کند، دیگر نمی‌تواند کارهایی را انتخاب کند که فیلم‌نامه‌شان ضعیف است یا محتوایی ندارند، یکی از دلایلی که این روزها کمتر نقشی را قبول می‌کنم، همین است که دوست ندارم مثل خیلی‌ها در هر کاری حضور داشته باشم. اصلا دوست ندارم به هر دلیل خودم را خسته کنم؛ دوست دارم علاوه بر کار، زمانی را به مسافرت، تفریح، درس و تدریس اختصاص بدهم تا اینکه بخواهم مثل خیلی از دوستان بازیگر از این کار به آن کار بروم و در هر فیلمی بازی کنم.

● حسن‌های علیرضا افخمی و داریوش فرهنگ

«پنج کیلومتر تا بهشت» دومین همکاری من با آقای علیرضا افخمی است؛ پیش از این نیز در سریال «پنجمین خورشید» با یکدیگر همکاری کرده بودیم. ویژگی که ایشان دارد، دقت و وسواس بسیارشان روی نقش و نوع بازی بازیگران‌شان است؛ شاید در مقام یک بازیگر در خیلی از سکانس‌ها و پلان‌ها دوست داشته باشی جور دیگری نقشت را بازی کنی اما وقتی نتیجه کار را می‌بینی، متوجه می‌شوی نکاتی که آقای افخمی حین کار گوشزد کرده بسیار صحیح بوده و از اینکه به حرف‌هایش گوش کرده‌ای پشیمان نمی‌شوی. از طرفی سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» نخستین تجربه همکاری من با آقای «داریوش فرهنگ» بود که بسیار از این اتفاق خرسندم؛ از آن‌جا که آقای فرهنگ هم کارگردان هستند و هم بازیگری بسیار ماهر و توانا، نکات بسیار زیادی در کنارشان آموختم. وقتی بازیگر روبه‌رویی شما در ایفای نقشش توانا و قوی باشد، خواه‌ناخواه روی بازی شما نیز تاثیر بسیار مثبتی می‌گذارد و شما نیز تمام تلاشت را می‌کنی که بهترین باشی. در کارهای گذشته‌ام نیز سابقه همکاری و بازی روبه‌روی اساتید بزرگ سینمای ایران را داشته‌ام، مانند فیلم «مریم مقدس» که با آقای پورحسینی بازی کردم.

● وقتی علیرضا افخمی خواب‌ تعبیر می‌کند!

مهدی سلوکی بازیگر خوب و توانایی است و از اینکه در این سریال با او کار کردم بسیار راضی هستم. کاراکتر او یعنی «امیر‌حسین» بر اثر یک اتفاق به کما می‌رود و در ۴-۳ روزی که در این حالت به سر می‌برد، یکسری اتفاقاتی برایش می‌افتد که من (آیدا) از این اتفاقات باخبر می‌‌شوم و..... فکر می‌کنم داستان سریال از این نظر که به مسائل ماورایی و روح می‌پردازد خیلی جدید نباشد اما علیرضا افخمی قبل از شروع کار یک تحقیق گسترده درباره مسائل خواب و ‌رویا انجام داده‌‌ و جالب اینکه آنقدر اطلاعات‌شان در این زمینه‌ها بالاست که هر کدام از عوامل گروه که سوالی در این زمینه‌ها دارند یا می‌خواهند تعبیر خواب‌شان را بدانند، سراغ ایشان می‌روند! در کل مردم ایران به خواب و تعابیرش هم علاقه‌ دارند و هم اعتقاد، بنابراین تصور می‌کنم سریال آقای افخمی جذابیت‌های خاصی برای مخاطبان داشته باشد. خودم به تعبیر خواب اعتقاد دارم اما اصلا اهل خرافات نیستم و به هیچ وجه هم به واژه شانس اعتقادی ندارم چون تصور می‌کنم هیچ‌چیزی شانسی اتفاق نمی‌افتد و این خواسته آدم‌هاست که شرایط را به‌وجود می‌آورد.

● این کارها فشار زیادی دارد

برای ساخت سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» از فروردین‌ماه سرکاریم و هنوز هم سر فیلمبرداری هستیم. اینکه الان همزمان با فیلمبرداری تمام گروه می‌توانند کارشان را از تلویزیون ببینند، باعث شده همگی بفهمیم کارمان چه بازتابی در جامعه داشته است و این خیلی خوب است. درست است که فیلم‌نامه کار از قبل نوشته شده اما همین که مردم در جریان داستان قرار می‌گیرند و درگیرش می‌شوند، به نویسنده‌های داستان اجازه تغییر در جزئیات فیلم‌نامه را می‌دهد و این کمک می‌کند کار نتیجه بهتری داشته باشد. در این چند شب پخش سریال خیلی‌ از اطرافیانم تماس گرفته‌اند یا پیامک داده‌اند و از کار رضایت داشته‌اند. تنها سختی کارهای مناسبتی این است که خستگی و فشار زیادی را به بازیگر تحمیل می‌کنند.

● راز سکوت امیرحسین

فکر می‌کنم مشابه نقش «امیرحسین» در زندگی خیلی از ما وجود داشته باشد؛ اینکه پسری به دختری علاقه‌مند باشد اما به خاطر ترس یا حجب و حیایی که دارد نمی‌تواند این علاقه را به طرفش نشان دهد. امیرحسین نیز از ترس پدر آیدا جرات نمی‌کند علاقه‌اش را به او بگوید. به‌نظرم همیشه کسانی در زندگی‌ و احساسات‌شان موفق بوده‌اند که ترس به دل‌شان راه نداده‌اند و همواره حرف‌شان را زده‌اند. همین ترس باعث شد اتفاقی که باید برای امیرحسین بیفتد، نیفتد. البته یکی از دلایلی که امیرحسین این راز چندین ساله عاشقانه‌اش را در دل نگه داشته بود، این بود که می‌خواست در یک زمان و سن مناسب این اتفاق برایشان بیفتد، به‌نظرم خیلی حساب شده و عاقلانه می‌خواست این کار را انجام دهد؛ چون سال‌ها صبر کرده بود «آیدا» دانشگاهش را برود و با یک تصمیم منطقی به این نتیجه برسند که همدیگر را می‌خواهند یا نه تا بعد از این مراحل پیشنهادش را مطرح کند، فکر نمی‌کنم دلیل پنهان‌کاری‌ امیرحسین ترسیدن صرف از پدر آیدا باشد.

● ترس از ازدواج از بین رفته

۴سال از ازدواج من با همسرم می‌گذرد؛ به‌نظرم همسرم از من کار هنرمندانه‌تری دارد، چراکه مهندس عمران است و این شغل نیاز به ذوق و علاقه هنرمندانه زیادی دارد. خواهر من و خواهر همسرم سال‌ها با یکدیگر دوست بودند و ما رابطه خانوادگی با یکدیگر داشتیم و همدیگر را می‌شناختیم؛ وقتی همسرم از من خواستگاری کرد، به خاطر شناختی که ۲ خانواده از یکدیگر داشتند همه چیز برای این اتفاق مهیا بود و کسی مخالفتی نداشت و ما با یکدیگر ازدواج کردیم. به‌ دلیل شناختی که از همسرم داشتم و همچنین سن مناسبی که برای ازدواج داشتم، درگیر عشق و عاشقی‌های اذیت‌کننده نشدم و احساسی فکر و عمل نکردم بلکه یک ازدواج عاقلانه همراه با دوست داشتن را تجربه کردم. شاید بازیگران زن یکی دو دهه گذشته سینمای ایران آنچنان علاقه‌ای برای ازدواج از خود نشان نمی‌دادند اما خود من همیشه به همکارانم پیشنهاد می‌کنم ازدواج کنند؛ خوشبختانه بین بازیگران هم‌نسل خودم می‌بینم آمار ازدواج‌ها بالا رفته و ترس‌شان از این اتفاق ریخته است اما یکی از ترس‌هایی که هنوز نتوانسته‌ام بر آن غلبه کنم، ترس از بچه‌دار شدن است اما وقتی با همکارانم مشورت می‌کنم، می‌بینم خیلی‌ از بازیگران بچه‌دار شده‌اند و هم به کارشان ادامه می‌دهند و هم به زندگی‌شان. اتفاقا چند روز پیش ‌رزیتا غفاری را دیدم که یک دختر ۵ ساله دارد، او به من گفت اصلا متوجه نمی‌شوی بچه‌ات چقدر زود بزرگ می‌شود، از بچه‌دار شدن نترس و.... البته این نکته را هم باید بگویم که جریان جهانی سینما نیز روی تمام کشورهای دنیا تاثیر می‌گذارد؛ مثلا امروز می‌بینیم بسیاری از بازیگران سینمای هالیوود ۵-۴ تا بچه دارند و هیچ اختلالی هم در روند زندگی عادی‌شان به‌وجود نمی‌آید. بالاخره یک روز باید این ترس را در خودم بکشم.

● جوان‌های امروز عجله دارند

حدود ۷ سال است در واحد تهران ‌مرکز دانشگاه آزاد مشغول تدریس رشته تئاتر هستم، دانشجوهایم نیز سال دوم‌شان است و البته خیلی هم شیطان هستند! زمانی که خودم دانشجو بودم واقعا عاشق تئاتر بودم و دوست داشتم زحمت بکشم تا به جایی که دوست دارم برسم اما الان دانشجوها خیلی طرز تفکرشان فرق کرده؛ طرف ۲ تا مصاحبه یک بازیگر را می‌خواند و می‌بیند یکی از خیابان آمده و دیگری عکسش را داده و شانسی قبول شده و...، این هم می‌گوید چرا این اتفاق برای من نیفتد؟ بنابراین دوست دارند خیلی زود همه مراحل را بدون هیچ‌گونه زحمتی پشت‌سر بگذرانند و دوست دارند در کمترین زمان، بهترین نتیجه را بگیرند که این به بی‌حوصلگی‌شان برمی‌گردد! همیشه به همه شاگردهایم توصیه می‌کنم پله پله جلو بروند و دنبال این نباشند که یکهو وارد سینما شوند چون اگر این اتفاق هم برایشان بیفتد، خودشان اذیت خواهند شد و زود محو می‌شوند. دیگر مثل قدیم نیست که دانشجو از استادش بترسد یا حساب ببرد، به‌نظرم هر چه استاد و شاگرد با یکدیگر دوست باشند، نتیجه کارشان بهتر خواهد بود؛ درست همان روشی که خودم در تدریس پیش گرفته‌ام.

● فعلا جرات انجام این کار را ندارم

در رابطه با خودم اگر بگویم نه من از هیچ‌چیزی نمی‌ترسم که مطمئنا دروغ گفته‌ام! من هم مثل همه از خیلی چیزها می‌ترسم اما فکر می‌کنم هر چه زمان برای من جلوتر رفته، ترس‌های سطحی‌ام از یک آدم خاص یا حرف زدن راجع به یک موضوع مشخص از بین رفته و امروز ترسم از چیزها بسیار عمیق‌تر است‌.

یکی از کارهایی که سال‌هاست از آن می‌ترسم، ساختن فیلم بلند است؛ از سال ۸۳ تا امروز حدود ۸-۷ فیلم کوتاه ساخته‌ام اما هر چه اطرافیانم می‌پرسند چرا فیلم بلند نمی‌سازی؟ نمی‌توانم بر ترسم غلبه کنم، چراکه ساختن فیلم بلند به این سادگی‌‌هایی هم که فکرش را می‌کنیم نیست. دوست دارم فیلمی را بسازم که از دل یک زندگی عادی بیرون می‌آید و آسیب‌های اجتماعی‌مان را نیز نشان می‌دهد.

● شخصیت و اعتماد به نفس بچه‌ها را بالا می‌برم

چند سالی می‌شود در آموزشگاه «هنر و اندیشه» برای کودکان ۵ تا ۱۶ سال نیز تئاتر تدریس می‌کنم، در واقع هر آنچه در دانشگاه به دانشجویانم آموزش می‌دهم را در قالبی قابل‌ فهم‌تر به بچه‌ها می‌آموزم. مسلما تدریس برای بچه‌ها خیلی سخت‌تر از آموزش دانشجویان است اما همیشه معتقدم هر بچه‌ای که آموزش بازیگری می‌بیند، نباید حتما بازیگر شود. یکی از دروس اصلی مدارس و مهدکودک‌های خارج از کشور، تمرین بازیگری برای کودکان است، چراکه این کار باعث می‌شود کودک اجتماعی‌تر بار بیاید و از جمعی که در آن حضور دارد نترسد اما در مدارس داخل ایران هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. در کلاس‌های موسسه‌ای که در آن تدریس می‌کنم، شخصیت و اعتماد به نفس کودک تقویت می‌شود. در انتهای دوره نیز پدران و مادران بچه‌ها برای دیدن نمایشی که همه‌شان در آن به ایفای نقش می‌پردازند می‌آیند و هنرمندی بچه‌های‌شان را می‌بینند. به‌نظرم این می‌تواند یکی از بهترین تفریحات برای روزهای تعطیل‌ و اوقات فراغت بچه‌ها باشد.

● من نقد هم می‌کنم

این روزها علاوه بر بازیگری و تدریسی که دنبال می‌کنم، یکسری فعالیت‌های فرهنگی نیز انجام می‌دهم؛ از جمله فعالیت در سایت پایگاه خبری فیلم‌های کوتاه و مستند که در بخش نقد و یادداشت‌نویسی است؛این نخستین سایت در قاره آسیا‌ست که در بخش فیلم‌های کوتاه و مستند فعالیت‌ آنها را بررسی و نقد می‌کند. بسیاری از جوانان با استعدادی که در شهرهای مختلف ایران زندگی می‌کنند و فیلم‌های کوتاه و مستند می‌سازند، کارهایشان دیده نمی‌شود؛ اما این سایت فرصتی است برای دیده شدن استعداد و توانایی‌های این افراد. از آن‌جا که خودم یکی از فیلم‌ کوتاه‌‌بین‌های حرفه‌ای هستم، کلا به فعالیت در این زمینه علاقه زیادی دارم و دوست دارم کسانی که در این زمینه فعال هستند را نیز تا آن‌جا که امکان دارد حمایت کنم.

ایده آل

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir