پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خداحافظی طولانی و تلخ


خداحافظی طولانی و تلخ

بازگشت اسپانیا به خانه

پس از شش سال شادی و پایکوبی همه‌چیز تمام شد. با قصه غم‌انگیزی هم تمام شد. تمام شد و به تاریخ پیوست. جام جهانی ۲۰۱۴ به راهش ادامه می‌دهد. بدون آنها. بدون ماتادورها. بدون سرخپوش‌ها. بدون آوازها و نغمه‌های اسپانیایی. بدون اشاره به گیتار و گاوبازی. بدون هیچ چیز. هیچ کس نمی‌خواست در بازی تشریفاتی برابر استرالیا راهی میدان شود و برابر دوربین‌ها قرار بگیرد. ستاره‌ها به گوشه‌یی خزیده بودند و ذخیره‌ها تمایلی برای تحمل پوزخندها و فریادهای تمسخرآمیز Ole, Ole که تا هفته پیش نشانی از سلطنت اسپانیایی را داشت، نداشتند. همه می‌خواستند زمان به سرعت سپری شود و برگردند ولی زمان به سرعت سپری نمی‌شد. تمرین‌ها از سر بی‌حوصلگی برپا می‌شدند و آخر شدن در گروه هم اهمیتی نداشت.

همه می‌خواستند به خانه بازگردند. همه می‌خواستند راهی فرودگاه شوند. آنها ۲۹ روز را کنار هم به سر برده بودند و پس از شکست برابر شیلی نه حوصله دیگران را داشتند و نه خودشان را. نه با خبرنگارها حرف می‌زدند و نه با همبازی‌های قدیمی‌شان. پس از آن شکست کسی نه کاسیاس را دید و نه ژاوی را. پس از آن شکست صدای فریاد زدن آربلوا و ژابی آلونسو به گوش رسید. اخبار چند دسته شدن تیمی که تا همین چند روز پیش قهرمان جهان بود ولی همه می‌خواستند با نخستین پرواز به اسپانیا بازگردند. می‌خواستند بازگردند و جام لعنتی ۲۰۱۴ را فراموش کنند. از لالیگا حرف بزنند و از فصل بعد. از زن‌ها و بچه‌های‌شان. از نامزدهای‌شان. از تعطیلات.

از همه‌چیز جز جام جهانی لعنتی ۲۰۱۴. همه‌شان به بازگشت فکر می‌کردند. به اینکه چگونه از پرواز دسته‌جمعی فرار کنند. همه‌شان به پرهیز از رویارویی با طرفداران می‌اندیشیدند. از مربیان تا بازیکنان. از دل بوسکه تا کاسیاس. بر اسپانیا چه گذشت و چرا؟ خیلی از اسپانیایی‌ها می‌گویند این تیم تمایلی به برنده شدن نشان نمی‌داد. می‌گویند بازیکنان سیراب شده از فتح جام‌ها شوری برای مبارزه نداشتند. خسته بودند و دلمرده. نه اصراری برای نمایش توانایی‌های فردی‌شان داشتند و نه تمایلی برای به رخ کشیدن کارهای گروهی تیکی تاکایی. می‌گویند همه پیر شده بودند و پا به سن گذاشته. می‌گویند دل بوسکه در گذشته به سر می‌برد و نه فقط «آینده» بلکه «اکنون» را هم نمی‌شناسد. خیلی‌ها می‌گویند «... تیکی تاکا بس است». می‌گویند

«... در شش سال بیش از پنج بیلیون پاس اسپانیایی دیدیم که بس است و کافی». می‌گویند «.... اگر یونان ۲۰۰۴ با ۷ گل در ۶ بازی قهرمان اروپا شد، اسپانیا جام جهانی ۲۰۱۰ را با ۸ گل در ۷ بازی فتح کرد.»می‌گویند «... بدون اسپانیایی‌ها تعداد گل‌های جام بالا رفته.» می‌گویند «... تیکی تاکا پس از قهرمانی بارسلونا در لیگ قهرمانان ۲۰۱۱ روند نزولی را طی کرد.» می‌گویند «سقوط ۷ گله بارسا برابر بایرن مونیخ دو فصل پیش و شکست اسپانیا در جام کنفدراسیون‌ها ۲۰۱۳ نشانه‌های فروپاشی را عیان ساخته و کاخ بزرگ لرزان شده بود.» می‌گویند «... تیکی تاکا یعنی ژاوی و ژاوی هم پیر شده و راهی کشورهای عربی.»می‌گویند «... ستاره‌های بی‌بدیل را راهی خانه کنید. یک به یک. نفر به نفر. کاسیاس، اینیستا، ژاوی، ژابی آلونسو، ویا، تورس را... آنها تمام شده‌اند و دیگر پیراهن ملی را بر تن نخواهند کرد.» می‌گویند

«... بارسلونا همان قدر خانه تکانی خواهد کرد که تیم ملی و تیم ملی دیگر وابسته به کاتالان‌ها نخواهد بود.» آنها نیش می‌زنند و نیش و خیلی‌ها که با ستایش به اسپانیای عصر طلایی نگاه می‌کنند حوصله‌یی برای پاسخ دادن و به رخ کشیدن میراث مردان‌شان نشان نمی‌دهند. اسپانیایی که در شش سال ۱۲-۲۰۰۸ همه را در سایه‌اش قرار داد و تیم دیگری هرگز با ترکیبی ثابت چنان زمان طولانی را آن بالا سپری نکرد. نه برزیل، نه هلند و نه آلمان. هرگز. هیچ‌وقت.

حمیدرضا صدر