جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
کودک نان آور
دسته آهنی چرخ دستی اش را محکم در دست گرفته بود تا لرزش دست هایش در این هوای سرد کمتر احساس شود.هر از گاهی نیز دست های سردش را با بخار دهانش گرم می کرد، او با دمپایی پلاستیکی که در پایش بود صبح تا غروب کوچه به کوچه داد می زد و نان خشک می خرید. لباسی که به تن داشت آن قدر گرم نبود که از او در برابر سوز و سرمای زمستان محافظت کند.داخل چرخ دستی کوچکش چند قوطی حلبی و چند شی، آهنی به چشم می خورد و مشخص بود که از داخل سطل های زباله جمع آوری کرده است.به او نزدیک شدم و خواستم خودش را معرفی کند.نگاهی به زمین انداخت و گفت: اسمم جواد است، ۱۳ سال است در اینجا زندگی می کنم، خانواده ام ۹ نفر هستند و همه پسرها مجبورند کار کنند و خودشان پول در بیاورند، پدرم پیر و مریض است و نمی تواند کار کند، من و برادر بزرگ ترم وسایل پلاستیکی، آهنی و یا نان خشک می خریم، دو برادر دیگرم کارگر ساختمان هستند.صبح ها به مدرسه می روم و درس می خوانم و بعدازظهر در کوچه و پس کوچه ها می گردم، روزانه حدود ۶ هزار تومان پول درمی آورم و به خانواده می دهم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق مجلس شورای اسلامی حسن روحانی دولت سیزدهم نیکا شاکرمی دولت چین مجلس رهبر انقلاب بابک زنجانی شهید مطهری
ایران تهران هواشناسی یسنا سیل هلال احمر روز معلم آتش سوزی پلیس معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان طلا خودرو قیمت دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا ارز
عمو پورنگ موسیقی لیلا بلوکات سریال تلویزیون سینمای ایران عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی ناسا تبلیغات اپل اینستاگرام گوگل تلفن همراه عکاسی
خواب فشار خون کبد چرب