پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

آن خال زیبا


آن خال زیبا

نگاهی به کتاب تاریخ زیبایی «امبرتو اکو»

آنقدر در زمینه امر زیبا و اینکه زیبایی چیست گفته و نوشته‌اند که شاید دیگر جایی برای نمایش زیبایی وجود نداشته باشد و هنوز هم به درستی پاسخ این پرسش در هاله‌ای از ابهام نسبی‌نگری‌های مدرنیستی و پسامدرن ‌گیر کرده است. زیباشناسی و مقولات پراکنده حول و حوالی آن تبدیل به دستاویزی برای هنرمندنمایان و نظریه‌پردازانی شده است که با بازی کلمات سخت و صعب‌العبور برای خود در حال دوخت و دوز کلاهی هستند که در سرمای رکود اقتصادی بر سر کچل‌شان بگذارند. به کتابفروشی‌ها سری بزنید تا حجم زیادی از این تولیدات بی‌مصرف که با نام‌هایی دهن پرکن تزیین شده‌اند را بیابید و با خواندن دو، سه خط ابتدایی آنها به نکته‌ای پی ببرید که می‌توان نام آن را بازی با کلمات گذاشت. بازی با مفاهیم. جهش از این شاخه به آن شاخه برای گمراه کردن مخاطبان خاص. همان جوانانی که با عطشی فراوان درصدد یافتن پاسخی برای پرسش‌های متعدد خود هستند. غافل از اینکه پاسخ‌ها در هنر و ادبیات تنها با کار و کار و کار، بر هنرمند یا هنرجو ظاهر می‌شود.

نویسندگانی هم که جایگاهی رفیع دارند در بسیاری از موارد دچار نوعی توهم در تحلیل و تفسیر می‌شوند که خواننده پس از خواندن مطالب آنان حتما باید یک دودکش بر سر بگذارد. از تحلیل‌های غریب «ژولیا کریستوا» درباره هنر مجسمه‌سازی «باروک» گرفته تا تفسیر‌های مالیخولیایی «میشل فوکو» درباره نقاشی «ندیمگان» بلاسکز. از پیچیده‌گویی‌های «رولان بارت» که با ترجمه دوستان پیچیده‌تر شده درباره عکاسی تا تعاریف پریشان «نیچه» از موسیقی «واگنر». این تل‌انبار مفاهیم که زیادتر هم انضمامی هستند چه چیز بر یک اثر هنری می‌افزاید؟ تحلیل یک فیلسوف از یک تابلوی نقاشی یا مجسمه چه تاثیری بر مخاطب نگون‌بختی خواهد گذاشت که به صورت غریزی از ابهت مجسمه «داوود نبی» لذت می‌برد و از چیره‌دستی استاد آناتومی لب به تحسین می‌گشاید. هنر چیزی بیش از این نیست؛ دیدن و دیده‌شدن. مرارت و رنج برای لذت بصری. اندیشمندان و هنرمندان در دو دنیای کاملا متفاوت می‌اندیشند و سخن می‌گویند. من بارها به پرسش و پاسخ‌های یک هنرمند و اندیشمند توجه کرده‌ام. موضع‌گیری آنان درباره یک مساله کاملا در دو راستای متفاوت است. به‌طور مثال گفت‌وگوی «میشل فوکو» و «پی‌یر بولز» آهنگساز معاصر فرانسوی. در این گفت‌وگو که خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شده است فوکو به یمین می‌رود و بولز به یسار. جالب اینکه این دو با هم دوست بودند و معاشرت‌هایی نیز با یکدیگر داشته‌اند پس شاید باید بهتر حرف هم را می‌فهمیدند. نمونه‌هایی از این دست فراوان است. تحلیل‌های نیچه از آثار واگنر در رتبه نخست پریشان‌گویی ایستاده. چه آنگاه که لب به ستایش می‌گشاید و چه آنگاه که بر اثر اختلافات شخصی به تخریب اثری چون «پارسیفال» روی می‌آورد. البته ناگفته نماند که در این بین نویسندگان ادبی وضع بهتری نسبت به فیلسوفان و اندیشمندان دارند که نمونه خوب آن «امیل زولا» و «مارسل پروست» دو نویسنده برجسته فرانسوی هستند. این یادداشت نباید باعث سوءبرداشت شود.

من به دنبال پروژه کتاب سوزان به روش فارنهایت «ترفو» نیستم. اما باید در نظر داشت که تناسب بین اندیشه‌های فلسفی و هنر یک موضوع بسیار حساس و ظریف است و هر اندیشمندی نباید اجازه اظهار فضل در این مورد را به خود بدهد. اما در این بین «امبرتو اکو» اندیشمند گرانقدر ایتالیایی برای شخص من جایگاهی ارزشمند و ویژه دارد. این ارزش از چند جهت است که مهم‌ترین آن وفاداری به مفاهیم پایه‌ای و عدم قضاوت‌های تحلیلی نسبت به هنر است. اکو گزارشگر است. گزارشگری که به خوبی تاریخ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هزار ساله اروپا را می‌شناسد و بر همین اساس به گزارش‌هایی دقیق از استنباط و طرز تلقی اندیشمندان قرون و اعصار مختلف می‌پردازد. دو کتاب ارزشمند هنر و زیبایی در قرون وسطی و تاریخ زیبایی نشان‌دهنده عمق تسلط این اندیشمند به مفاهیم بنیادینی چون خیر و شر و زشتی و زیبایی است. در کتاب تاریخ زیبایی اکو و تیم همکارش با بررسی خط تاریخی مفهوم زیبایی و مفاهیم دیگری چون تناسب، تعادل، هماهنگی و... را با استناد به گفته هنرمندان و شارحان بزرگ گزارش می‌کنند. اکو نشان می‌دهد که چگونه طی ۵۰۰ سال مفهوم و تعریف زیبایی در لایه‌های ابتدایی خود تغییر کرده اما در بطن هیچ تکانی نخورده است. اکو در این کتاب به مخاطب این روند و سیر تغییرات و تکوین را نشان می‌دهد. کاری که بسیاری از اندیشمندان به سختی قادر به انجامش هستند.

علیرضا امیرحاجبی