چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

قلعه نویی هم در همان چاهی افتاد كه برانكو را گرفتار كرده بود


قلعه نویی هم در همان چاهی افتاد كه برانكو را گرفتار كرده بود

كسی نیست كه تیم محبوبش ببازد و احساس تأسف نكند بخصوص اگر تیم, ملی باشد و میدان مسابقه هم بین المللی منتقدان و ناراضیان هم دلشان با تیم است

هیچ كس از حذف تیم ملی كشورش احساس غرور و شادمانی نمی كند. كسی نیست كه تیم محبوبش ببازد و احساس تأسف نكند؛ بخصوص اگر تیم، ملی باشد و میدان مسابقه هم بین المللی. منتقدان و ناراضیان هم دلشان با تیم است.

اگر كسی شك دارد كافی است ۹۰ دقیقه یك فوتبال حساس را با آنها تماشا كند و واكنش های عصبی و غیرقابل كنترل طرف،به هنگام از دست رفتن موقعیت ها را مشاهده نماید و دریابد كه زیر پوشش و نقاب انتقادات، چهره ای قرار گرفته كه بیش از دیگران نسبت به آنها تیم تعصب دارد. این را نوشتیم تا پاسخ كسانی را بدهیم كه منتقدان را به نداشتن غرور و تعصب ملی متهم می كنند.

و حال آن سوی قضیه. اپیدمی جدیدی در جامعه ما دیده شده و آن قضاوت كردن از روی حب و بغض نسبت به نتایج تیم ملی است. كم نبودند كسانی كه در پایان ابراز تأسف از عدم نتیجه گیری تیم ملی، این جمله را هم بر زبان می آوردند كه؛ «خوب شد تیم ملی قهرمان نشد وگرنه قلعه نویی دیگر خدا را هم بنده نبود»

متأسفانه این نگرش اشتباه هر روز فراگیرتر از روز قبل می شود و معمولاً وقتی چند نفر در رابطه با تیم ملی صحبت می كنند، حتماً یك نفر این نتیجه گیری را چاشنی نظریات خود خواهد كرد.اول اینكه قرار نیست بهای سنگین ناكامیتیم ملی با متاع بی ارزش چون به سنگ خوردن سر یك آدم مغرور پرداخت شود، دوم اینكه اصلاً این ملاك درست نیست كه بخواهیمعدم به نتیجه رسیدن سرمایه گذاری كلانی در حد اعزام یك تیم ملی به مسابقات بین المللی را با درس اخلاق گرفتن یك شخص یا عده ای توجیه كنیم.

مسلماً بر زبان آوردن چنین كلماتی تنها از روی آزردگی خاطر ناشی از حذف تیم ملی نشأت می گیرد و كوچكترین تفكر هدفمندی پشت این حرفها نیست اما گسترش دامنه فراگیری این نگرش كاملاً غلط، وادارمان كرد تا این چند خط را برای روشن شدن موضوع روی كاغذ بیاوریم. ما كه منتقد سرمربی تیم ملی بوده ایم و هستیم، هرگز از ناكامی تیم ملی احساس خوشحالی نكرده ایم. هرگز به این فكر نكرده ایم كه حالا فرصتی داریم تا به همه ثابت كنیم كه حرف ما درست بوده.

هرگز هم این نگرش را نداریم كه چون تیم ملی خوب نتیجه نگرفته پس بهترین فرصت برای تیز كردن شمشیرها فراهم آمده.شكست تیم ملی در دیدار مقابل كره جنوبی و حذف زودهنگام از مسابقات نه فقط برای ما بلكه برای هیچ ایرانی شریف و وطن دوستی كه عاشق این آب و خاك باشد، خوشحال كننده نیست آن هم با دلیل ناچیز، بی مقدار و حقیری مثل تأدیب شدنیك سرمربی مغرور!یادتان نرود كه در مورد تیم ملی حرف می زنیم.

چند خطی هم از سر دلسوزی برای امیرقلعه نویی می نویسیم كه فعلاً بازنده اول فوتبال ما است و تا افتادن آب ها از آسیاب زمان، چاره ای ندارد غیر از تحمل كردنبار انتقادات.این چند خط تنها یادآوری روزهای خوش سرمربی سابق تیم ملی به مردی است كه امروز متهم اول پرونده شكستتیم ملی است.

آن روزهایی كه جامعه خبرنگاران به ویژه خبرنگاران جوانتر از حضور یك مربی نوگرا به نام برانكو ایوانكوویچ استقبال می كردند و او را به دلیل اهمیت ندادن به عرف های غلط و دست و پاگیر مورد حمایت قرار می دادند. آن روزها برانكو انتقادپذیر، بشاش وگشاده رو بود و برای شنیدن هر نظری فرصت كافی داشت. موفقترین دوره كاری برانكو هم همان زمان بود كه قهرمانی در بازی های آسیایی و بازی های بین قاره ای را به ارمغان آورد.

اما از همان روز بود كه سقوط برانكو آغاز شد. اضافه شدن فشار كاری ناشی از رقابت های مقدماتی جام جهانی،مغرور شدن برانكو ایوانكوویچ، دور شدن او از دوستان سابق و موارد دیگر باعث شد تا نگاه ها نسبت به ایوانكوویچ تغییر كند و بر او همان برود كه دیدید. قلعه نویی بداند كه او هم در همین راه گام برداشته و فعلاً به سرنوشتی دچار شده كه برانكو دچار شده بود با این تفاوت كه برانكو برای خود چند دوست و آشنا نگه داشت كه در چنین روزهایی یاد و خاطره اش را گرامی بدارند اما دوستان انتخابی ژنرال در این روزهای سختی به جای آنكه نوش باشند نیش تر از بقیه به نظر می رسند.

فرق دیگر برانكو با قلعه نویی در این است كه برانكو دیگر در ایران كاری ندارد در حالی كه قلعه نویی تا سال ها بعد باید در همین جامعه زندگی كند. به هر حال این فشار موقت به پایان خواهد رسید. چند هفته دیگر كه لیگ برتر آغاز شود، حذف تیم ملی كمتر به چشم می آید و قلعه نویی راحت تر نفس می كشد اما امیدواریم كه درس گرفتن او از این قضیه كمك كند تا اعتماد از دست رفته، جبران شود.



همچنین مشاهده کنید