پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

سیاست پولی در صحنه عمل


سیاست پولی در صحنه عمل

بانک مرکزی انگلستان باید بانک های ورشکسته یا در حال ورشکستگی را نجات دهد یک باور نادرست متداول که به تازگی به خاطر ورشکستگی بانک بارینگز جان تازه ای یافت این است که بانک مرکزی در نقش خود به عنوان آخرین مرجع وام, باید هر بانکی که ورشکست شده یا در شرف سقوط است را نجات دهد

بانک مرکزی انگلستان باید بانک‌های ورشکسته یا در حال ورشکستگی را نجات دهد یک باور نادرست متداول که به تازگی به خاطر ورشکستگی بانک بارینگز جان تازه‌ای یافت این است که بانک مرکزی در نقش خود به عنوان آخرین مرجع وام، باید هر بانکی که ورشکست شده یا در شرف سقوط است را نجات دهد.

در واقع بانک‌های مرکزی هرگز نباید چنین کاری بکنند و به‌ندرت می‌توانند چنین کاری بکنند. این ادعا که آنها ‌باید چنین کاری بکنند مسوولیت بانک مرکزی به عنوان آخرین مرجع وام را به خوبی درک نکرده است.

این وظیفه (که جالب است اعتبار نامگذاری آن معمولا به سر فرانسیس بارینگ در ۱۷۹۷ داده می‌شود) از آنجا مطرح می‌شود که بانک‌ها اکنون انحصار قانونی نشر اسکناس و عرضه سپرده‌ها در بانک مرکزی را دارند، دو ابزار نهایی تصفیه حساب در نظام پولی و وسیله مبادله‌ای که اعتماد به آن باقی می‌ماند پس از اینکه اعتماد به چیزهای دیگر از دست رفته باشد. اگر اعتماد به پول بانک مرکزی از بین برود، کل نظام پولی فرو می‌ریزد.

بانک‌ها فقط بخش کوچکی از ذخایر را نسبت به بدهی‌های خود نگه می‌دارند. آنها ‌سپرده‌ها را قبول کرده و بیشتر آنها ‌را وام می‌دهند. فقط بخش کوچکی از آن به صورت پول نقد یا معادل آن در بانک مرکزی به شکل سپرده نگه داشته می‌شود. پس امکان این هست- هر چند بعید- که پول نقد یک بانک تمام شود اگر برداشت‌ها بیش از سپرده‌ها باشد. نخستین چاره بانک در چنین حادثه‌ای این است که از سایر بانک‌ها وام بگیرد. معمولا این کار را می‌تواند بدون مشکل خاص انجام دهد،‌ چون که مازاد برداشت‌های یک بانک نسبت به سپرده‌ها به معنای مازاد سپرده‌ها نسبت به برداشت‌ها در بقیه نظام بانکی است.

اما گاهی اوقات امکان دارد این طور نباشد. چنین حوادثی معمولا بی‌درنگ پس از سقوط یک بانک، در نتیجه مثلا عدم صلاحیت مدیران، بدشانسی یا حتی تقلب و خلافکاری اتفاق می‌افتد. سپرده‌گذاران در بانک خاص معمولا بخشی یا تمام سپرده‌های خود را از دست می‌دهند. سپرده‌گذاران در سایر بانک‌ها با دیدن سپرده‌گذاران در بانک ورشکست شده که پولشان را از دست دادند، برخی اوقات به سراغ بانک‌های خود می‌روند (با اندکی شتاب) و از جهت احتیاط، سپرده‌هایشان را بیرون می‌کشند. وقتی این اتفاق می‌افتد، کل نظام بانکی خیلی سریع دچار خشک شدن نقدینگی می‌شود و احتمال دارد فرو بریزد. این اتفاق فاجعه‌بار خواهد بود چون که بخش زیادی از موجودی پول کشور را از بین می‌برد و بنا براین باعث رکود شدیدی می‌شود. در این شرایط، بانک مرکزی به عنوان آخرین مرجع وام عمل می‌کند. در این حالت بانک مرکزی اقدام به وام دادن پول با وثیقه اوراق قرضه خزانه و برات به نظام بانکی می‌کند. سپس نقدینگی نظام بانکی بازسازی می‌شود و همان طور که تجربه چندین تا از چنین رویدادها نشان داده است، اعتماد به نظام بانکی هم برمی‌گردد.

بانک مرکزی انگلیس به عنوان آخرین مرجع وام به همان شیوه وصف شده چندین‌بار در قرن نوزدهم عمل کرد. والتر بَجت (در کتابش به نام خیابان لامبارد که نخستین‌بار در سال ۱۸۷۳ منتشر شد) اغلب به این اعتبار مفتخر می‌شود که بانک مرکزی را ترغیب کرد تا به این شیوه عمل کند. اما بانک مرکزی قبل از این که کتاب بجت منتشر شود چندین‌بار این کار را کرده بود. آنچه بجت انجام داد پافشاری به بانک مرکزی بود تا از قبل روشن سازد که هر زمان لازم شد آماده است تا به عنوان آخرین مرجع وام عمل کند. او استدلال کرد که اطلاع یافتن از این که بانک مرکزی آماده بود تا پول نقد فراهم کند (در عوض دریافت وثیقه) به جلوگیری از ظهور تقاضاهای ناشی از هراس برای کمبود نقدینگی کمک می‌کند.

چنین توصیفی از نقش آخرین مرجع وام کاملا روشن می‌سازد که نقشی محدود و دقیقا تعریف شده است. اگر مردم بخواهند سپرده‌های خود را از یک بانک خارج کنند چون می‌ترسند این بانک ناسالم بوده و در آستانه سقوط است، نیازی به اقدام آخرین مرجع وام نیست البته اگر آنها ‌پولشان را در خانه نگه نداشته بلکه همان طور که امروز بیشتر مرسوم است به بانک دیگری ببرند (دقیقا مثل زمانی که بانک کانتیننتال ایلینویز در آمریکا در شرف سقوط بود.) در چنین شرایطی، نظام بانکی دچار خشکی نقدینگی نمی‌شود، بلکه نقدینگی فقط بین بانک‌ها جابه‌جا می‌شود.

نقش «آخرین مرجع» و تحلیل و شواهدی که آن را تبیین و توجیه می‌کند، هرگز به معنای درگیر شدن بانک مرکزی در نجات یک بانک ورشکسته نیست. چنین کاری نه فقط نابایسته بوده، بلکه نامطلوب نیز هست و معمولا برای بانک مرکزی ناممکن است. نامطلوب است به این دلیل که اگر سپرده‌گذاران بدانند بانک‌ها همیشه نجات داده خواهند شد، پس به سراغ سپرده‌گذاری در بانکی خواهند رفت که با پذیرش بالاترین ریسک در هر نرخی در هر زمان که می‌تواند، بیشترین بازده را به سپرده‌گذاران و سهامداران خود می‌پردازد. بانک‌ها نیز به همین ترتیب انگیزه کمی برای احتیاط و دوراندیشی خواهند داشت و به سراغ بیشترین بازده‌ها تقریبا بدون ملاحظه ریسک خواهند رفت. نجات دادن بانک‌ها، به رفتار بی‌باکانه آنها ‌پاداش خواهد داد.

به‌علاوه بانک مرکزی به ندرت می‌تواند چنین کاری بکند. نجات دادن یک بانک مستلزم تزریق سرمایه جدید است. بانک‌های مرکزی ترازنامه‌ای با ارقام درشت ندارند. آنها ‌سرمایه‌ای ندارند تا هر موسسه مالی مگر کوچک‌ترین آنها ‌را نجات دهند. بنابراین در واقع این مالیات‌دهنده فرانسوی (از طریق دولت فرانسه) و نه بانک مرکزی است که بانک‌ها را نجات می‌دهد.

خلاصه بحث اینکه، آخرین مرجع وام موضوعی است که به ثبات نظام پولی و نه ثبات بانک‌های خاص مربوط می‌شود. اگر به هر دلیلی یک بانک ورشکسته شد، باید اجازه داد تا سقوط کند. خلاف این عمل کردن با هر نیت خیری، اقدام خوبی نیست. نجات دادن بانک‌ها توسط دولت فرانسه پاداش دادن به بی‌احتیاطی و شکست‌ها است، و نباید تصور شود دولت به وظیفه آخرین مرجع وام دوراندیشانه عمل می‌کند تا ثبات نظام پولی فرانسه را تضمین کند.

جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان