سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

روی پیشانی آنها برچسب «ایرانی» خورده است


روی پیشانی آنها برچسب «ایرانی» خورده است

اغراق نیست اگر بگوییم فوتبال ملی این مملكت در این سالها, نان آن حركت همیشه جاودان یك ایرانی جوان و جسور در اواسط دهه ۹۰ میلادی را خورده و از تحركات آن زمان, بهترین بهره را برده است آن زمان را می گوییم كه مایلی كهن كاری را انجام داد كه خیلی ها از عملی كردنش عاجز بودند و وحشت داشتند

با یك نگاه به گذشته ای نه چندان دور و مرور اتفاقات از آن زمان تا امروز، به نكته مهمی واقف می گردیم كه قابل تأمل است و می تواند الگویی به حساب آید برای حركت موفقیت آمیز در آینده.

از آن روزها كه یك ایرانی به نام محمد مایلی كهن به دوران افول فوتبال ایران پایان داد تاكنون كه یك مربی وطنی امتحان پس داده و موفق دیگر یعنی امیر قلعه نویی، سكان هدایت تیم ملی را در دست دارد، پروسه ای جریان داشته كه بر یك موضوع مهر تأیید می زند و آن این است كه دوران اعتماد به مربیان خارجی - بعضاً هم نام آشنا و اسم و رسم دار همچون دنیزلی - به سر آمده و برای همه عیان شده كه می توان جلوی هدر رفتن زمان و سرمایه را در این زمینه گرفت.

اغراق نیست اگر بگوییم فوتبال ملی این مملكت در این سالها، نان آن حركت همیشه جاودان یك ایرانی جوان و جسور در اواسط دهه ۹۰ میلادی را خورده و از تحركات آن زمان، بهترین بهره را برده است. آن زمان را می گوییم كه مایلی كهن كاری را انجام داد كه خیلی ها از عملی كردنش عاجز بودند و وحشت داشتند.

وقتی تیم ملی متحول شده به رهبری او توانست در جام ملت های ۱۹۹۶ امارات به نوعی سنت شكنی كند، گویی چرخ متوقف شده فوتبال ایران، مجدداً به حركت درآمد و با گسیل بازیكنان ایرانی به فوتبال قاره سبز، پنجره ای جدید به روی آن گشوده شد.

از آن روزها بود كه بار دیگر نام ایران و فوتبالش سر زبان ها افتاد و راه برای حضور نفرات بعدی در تیم های اروپایی باز شد. صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ و رونق یافتن بازار پرطرفدارترین رشته ورزشی این مرز و بوم تا امروز، بی ارتباط با تحولات آن زمان به رهبری مایلی كهن نیست و می توان اعتراف كرد كه جایگاه امروز را به نوعی مدیون این مربی ایرانی هستیم.حال كمی جلوتر بیاییم و اتفاقات سالهای اخیر را از نظر بگذرانیم؛ امروز افرادی روی نیمكت تیم ملی بزرگسالان كشورمان نشسته اند كه بر پیشانی همه آنان برچسب ایرانی خورده و همین تیم، بخت نخست فتح جام ملت های آسیا نیز محسوب می شود.

وقتی به سرمربی موفق آن نگاه می كنی، می بینی یك سال و اندی قبل توانسته در عرصه باشگاهی به موفقیتی دست یابد كه برای هواداران پرشمار استقلال، دور از دسترس جلوه می كرد. تیمی كه با سرمربی آلمانی و معروفش تا آستانه سقوط به دسته اول پیش رفت، با قلعه نویی بر قله فوتبال ایران ایستاد و اگر امروز می بینید مدیران پرسپولیس هم پس از مربیان سرشناسی چون آری هان و دنیزلی به امثال استیلی اعتماد می كنند، آن را جزو تبعات تحركات سالهای اخیر بدانید كه ایده ای جدید را به اهالی فوتبال القاء كرده است.

این روزها دیگر همه می دانند وقتی مصالح ناب ایرانی در اختیار است باید آن را به معماران هنرمند و خوش ذوق وطنی سپرد تا كاملترین و زیباترین بناها پدید آید. سپردن همین مصالح به یك خارجی، دیدید كه چه پیامدی در جام جهانی ۲۰۰۶ به دنبال داشت و چگونه استعدادهای ناب این مملكت هرز رفت.

وقتی فردی چون فیروز كریمی در استقلال اهواز از هیچ، همه چیز می سازد و سایپا با علی دایی، آن هم در اولین تجربه مربیگری اش همه تیم ها را كنار می زند و قهرمان لیگ ششم لقب می گیرد و ایضاً این ۲ اتفاق در سال بعد از قهرمانی استقلال با یك ایرانی تازه كار به وقوع می پیوندد، تنها یك مورد در اذهان تداعی می شود و آن این است كه قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر ایرانی را معمار ایرانی.

اینچنین است كه روز به روز و سال به سال از تعداد مربیان خارجی شاغل در فوتبال ایران كاسته و جای آنها با نفراتی از نسل جدید و قدیم مربیان وطنی پر می شود. اینچنین است كه صبایی ها به ضیایی اعتماد می كنند و خریدهای جدید را در اختیارش می گذارند تا با خیال راحت و فراغ بال كارش را انجام دهد.

اینچنین است كه پگاهی ها كادر فنی موفق خود را حفظ می كنند و ابومسلمی ها با خداداد جوان و تازه وارد گود شده به افق های دور دست می نگرند. اینچنین است كه راه آهنی ها، میثاقیان پیروزی یافته بر ایناسیون را نگه می دارند و از او لیست می خواهند و نیز امثال شفیعی زاده ها كه استخدام مربیان غیر وطنی برایشان بسیار سهل و آسان است، فیروز كریمی را متقاعد به ماندن در اهواز می كنند و در عین حال پرویز مظلومی را در آب نمك می خوابانند. اینچنین است كه برانكوها، دنیزلی ها و زلاتكوها دیپورت می شوند و نسل جدید مربیان داخلی با پشتیبانی پیشكسوت ها وارد عرصه می گردند.

تا همین ۲ ، ۳ سال قبل از چنین روزهایی نام چند مربی خارجی برای حضور در تیم های ایرانی كنار هم ردیف می شد اما امروز كمتر می شنویم كسی خود را وارد این جریان كند.چنین تحولاتی سبب شده هر مدیری هم كه می خواهد تن به این برنامه بدهد، در فكر بهترین ها باشد تا در نهایت نفراتی چون لوكا بوناچیچ كه تأثیرگذاری شان به چشم می آید - و البته در این زمینه نیز خیلی ها موفقیت او و سپاهان را به نام ابراهیم زاده ایرانی می نویسند - روی نیمكت بنشینند و شرایطی به وجود آید كه برخلاف سالهای قبل، این خارجی ها باشند كه موقعیت خود را متزلزل و در آستانه فروپاشی می بینند.

حتم داریم امروز هواداران میلیونی فوتبال ایران با استرس و اضطراب كمتر و البته امیدواری بیشتری نسبت به قبل، به تیم ملی و بازیهای پیش رویش در شرق دور می اندیشند و طرفداران پرتعداد پرسپولیس نیز نسبت به موفقیت تیمشان در لیگ هفتم، بیش از هر زمان دیگری خوشبینند. این اتفاقات را باید به فال نیك گرفت و شرایط را برای پیشروی جریان به جود آمده، مهیا كرد.

امروز پرسپولیس و استقلال، سایپا و صباباتری و حتی استقلال اهواز و ابومسلم با كادر وطنی ایرانی تن خود برای تصاحب جام زرین لیگ هفتم دندان تیز كرده و در این بین تنها سپاهان را با رهبری یك خارجی، رقیب خود می بینند.

اینها جملگی نتیجه نمره بالای قبولی عده ای مربی جوان و البته میانسال وطنی است كه رویكردی جدید را به نمایش گذاشته اند. به امید تداوم این جریان و حصول موفقیت های مختلف در رده های گوناگون با مربیان ایرانی.

حامد فرضعلی‌بیک



همچنین مشاهده کنید