چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
نیمکت تنها
دلش سرشار از تنهایی بود. احساس میکرد هر لحظه در میان امواجی که چشمان خستهاش را احاطه میکردند گم میشود، بیاختیار آهی کشید. در مسیری که گام برمیداشت، هیچکسی نبود. از دور نگاهش به نیمکتی خالی افتاد. به طرف نیمکت قدم برداشت. احساس میکرد درخت کهنسال چقدر غریب و ناامید و درمانده است که به جای آن سایه دلپذیر و آن قامت برافراشته در انتظار عابری است که تکیهگاهش شود. به گذشته برگشته بود و به خودش و زندگیاش فکر میکرد. چقدر تنها مانده بود. چه باید میکرد، شاید به پایان راه رسیده بود. به نیمکت که نزدیک شد، در یک لحظه سرجایش میخکوب شد. نگاهش به کبوتری افتاد که لانهاش از درخت سقوط کرده بود و کبوتر و جوجههایش روی نیمکت پناه گرفته بودند. به آسمان رو کرد. خورشید در آسمان میدرخشید. درخت کهنسال اگرچه دورافتاده و تنها به نظر میرسید اما هنوز میتوانست تکیهگاه و پناه کبوتری لانه شکسته باشد. او هم میتوانست تکیهگاه اطرافیانش باشد، اگر آنها او را از خود دور کرده بودند، او میتوانست به سوی آنها گام بردارد و تمام محبتش را برای آنها بگسترد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست