یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دفاع از برنامه محوری


دفاع از برنامه محوری

با آغاز مباحث در مورد انتخابات ریاست جمهوری دهم, «بحث چه کسی باید برای انتخابات کاندیدا شود » به کانون مجادلات سیاسی ایران تبدیل شد

با آغاز مباحث در مورد انتخابات ریاست جمهوری دهم، «بحث چه کسی باید برای انتخابات کاندیدا شود؟» به کانون مجادلات سیاسی ایران تبدیل شد.

جناح ها و گروه های سیاسی هم در درون و هم در بیرون تشکیلات خود در مورد کاندیداهای احتمالی و اینکه مناسب ترین فرد، برای احراز این مقام «چه کسی است؟» شاهد مباحث گرم و دامنه داری بوده اند.البته در جامعه یی که به علل و دلایل مختلف احزاب نیرومند و واقعی وجود خارجی ندارند و مناسبات سیاسی آن حتی در جناح مدعی اصلاح طلبی، پیشامدرن است، این مساله چندان عجیبی نیست که انتخابات تا این حد «فردمحور» باشد، در چنین جامعه یی افراد و خصوصیات اخلاقی و مدیریتی شان جای برنامه را می گیرند، به عبارت دیگر «افراد» به برنامه احزاب تبدیل می شوند، به این ترتیب است که به جای استفاده از امکان و ظرفیت های انتخاباتی، کلیه مباحث انتخاباتی در درجه اول مصروف «آمدن» یا «نیامدن» افراد و «احتمال» آمدن یا نیامدن دیگران... می شود و حتی تلاش برای آمدن و نیامدن «افراد» به برنامه احزاب بدل می شود.

مثلاً بخشی از اصلاح طلبان به جد کوشیدند آقای خاتمی بیاید و عده یی اینجا و آنجا تمام هم و غم شان بر این قرار گرفت که خاتمی نیاید یا مخالفت ها و دعواهای مصلحتی گروهی بر سر کاندیداتوری آقای کروبی و درخواست ها و اصرارهای جریانی دیگر مبنی بر حضور کروبی، همه حاکی از نگرش فردمحوری و تقلیل و فرو کاستن سیاست، انتخابات و برنامه به سطح منازعات جریانی و فردی است و در این میان آنچه صحبتی از آن به میان آورده نشد و نمی شود، «برنامه» است.البته افرادی که به هر شکلی از آمدن یا نیامدن افراد دفاع می کنند، موافقت یا مخالفت شان با آن فرد خاص را بر تحلیلی از اوضاع حال و آینده کشور و مقتضیات ساختار حقیقی و حقوقی قدرت مبتنی می کنند؛ تحلیل هایی که بر مبانی مختلف و از نظرگاه های متعدد شکل گرفته اند و لاجرم به نتایج متفاوت می رسند و البته گاه از آن رو که تحلیل ها چیزی بیشتر از پوشاندن جامه یی فاخرتر به «توجیهات» نیستند،کوشیده می شود جامه دوخته شده به هر بها بر تن واقعیت شود، حتی اگر این بها نادیده گرفتن بخش بزرگی از پیکره واقعیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باشد.

تحلیل ها البته حتی اگر واقع بینانه باشند به هیچ وجه نمی توانند جای «برنامه» را بگیرند چرا که همواره از خاصیت ابهام و تفسیربرداری گسترده یی بهره مندند. به عنوان مثال ممکن است دو گروه سیاسی با تحلیل مشترک از وضع و ساختار موجود نتوانند در مورد یک کاندیدای مشخص به توافق برسند و بر مبنای تفسیری که از تحلیل مورد نظر دارند هر کدام فرد متفاوتی را به عنوان مصداق مفهوم مورد نظر خود معرفی کنند. در واقع برخی از اختلافات بین بخش هایی از اصلاح طلبان و تحول خواهان بر سر معرفی کاندیدای مطلوب ناشی از همین واقعیت بود، اگرچه ممکن است گفته شود برنامه نیز اینچنین خصوصیت ابهام آفرینی و تفسیربرداری را داراست.

در پاسخ باید گفت هر متنی تا حدودی دارای چنین خصوصیتی است ولی مسلماً یک برنامه صریح و مشخص خیلی کمتر از یک تحلیل کلان که بر مبنای برخی اصطلاحات مناقشه برانگیز و مبهم ارائه می شود با سوءتعبیر و سوءتفاهم یا اختلاف تفسیر مواجه می شود. به همین دلیل یک برنامه مشترک بهتر می تواند اساس یک ائتلاف گسترده سیاسی باشد تا یک تحلیل مشترک یا یک فرد خاص بر اساس آن تحلیل. برنامه این خصوصیت را دارد که بتواند طیف گسترده یی از نیروها را با تحلیل ها و خاستگاه های متفاوت و متنوع موتلف کند. از این رو هدف این نوشتار ورود به بحث انتخابات از موضع برنامه محوری است، در واقع سوال اصلی این است که منظور از برنامه محوری چیست؟ و چگونه برنامه یی می تواند این خاصیت را داشته باشد که ائتلاف گسترده یی از نیروها را حول خویش گرد آورد؛ ائتلافی که پیروزی در انتخابات و مهم تر از آن غلبه بر موانع پیش روی اصلاحات بدون آن میسر نخواهد بود.

در واقع نفس پیروزی در انتخابات بدون اتخاذ استراتژی و برنامه مشخص برای غلبه بر موانع اصلاحات ره به جایی نخواهد برد. در این چارچوب هر برنامه یی که از سوی یک کاندیدای اصلاح طلب ارائه می شود باید متشکل از دو جزء باشد؛

الف) برنامه برای گذار

ب) برنامه برای اداره کشور

به عبارت دقیق تر برنامه برای گذار و برنامه برای اداره کشور دو جزء غیرقابل انفکاک هر برنامه اصلاح طلبانه هستند، چرا که انجام اصلاحات واقعی در اداره کشور مستلزم رفع و غلبه بر موانع پیش روی اصلاحات است و بسیاری از طرح های اصلاح طلبانه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دلیل همین اصطکاک با موانع است که عقیم می ماند یا به نتیجه نمی رسد. در واقع جریانی که از وضع و مناسبات موجود سود می برد با استفاده از اهرم های قدرتی که در اختیار دارد با تمام توان در جهت ناکام کردن هرگونه خواست معطوف به تغییر و مقابله جویی با هرگونه روند اصلاحی (اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) خواهد کوشید، چنان که در سال های بین دوم خرداد ۷۶ تا سوم تیرماه ۸۴ شاهد این واقعیت بوده ایم و در خوانش تجربه اصلاحات هشت ساله جدا از ضعف ها و خطاهای اصلاح طلبان سرسختی ها و کارشکنی های جریان مخالف اصلاح و ممانعت عملی شان در برابر پروژه اصلاحی قابل کتمان نیست. از این رو هر طرح و برنامه اصلاح طلبانه نمی تواند نسبت به این واقعیت که ناشی از ساختار حقیقی و حقوقی قدرت و موازنه قوا در سپهر سیاسی ایران است بی توجه باشد. از اینجاست که بحث و «برنامه برای گذار به دموکراسی» پیوندی ناگسستنی با «برنامه برای اداره کشور» پیدا می کند.

الف) برنامه برای گذار

دموکراتیزه کردن مدیریت کشور و نهادینه کردن مکانیسم هایی برای جلب و جذب نخبگان در نظام مدیریتی و اداره امور کشور، منشاء ثبات و از لوازم توسعه سیاسی و اقتصادی است، از یک سو بدون وجود نخبگان دموکرات و توسعه گرا، نوسازی اقتصادی و سیاسی کشور راه به جایی نمی برد و از سوی دیگر در فقدان زمینه های لازم حقیقی و حقوقی برای جذب، مشارکت و چرخش نخبگان، ثبات و وفاق لازم برای اداره کشور تحقق نمی یابد. از این رو بحث از دموکراتیزاسیون و توسعه سیاسی صرفاً یک تفنن آکادمیک یا دستاویزی سبکسرانه نیست بلکه برخاسته از عینیات جامعه ایران و الزامات توسعه است. در این مجال کوتاه فرصت شکافتن همه موانع پیش روی توسعه سیاسی، مشارکت و چرخش نخبگان در دست نیست، با این حال شاید این واقعیت که وضع موجود «نخبه گریز» است و نخبگان مدیریتی، اقتصادی و سیاسی کشور را یا منزوی می کند یا فراری می دهد یا حذف می کند لااقل برای نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه محرز باشد. پس بدون شک تغییر چنین «وضعی» بخش لاینفک و جدایی ناپذیر هر برنامه اصلاح طلبانه و توسعه گراست، در واقع منظور از برنامه برای «گذار»، عبور و گذر از وضع موجود به سوی مناسباتی است که از طرق نهادین مشارکت نخبگان در اداره کشور محقق شود و چنین شرایطی مستلزم تحقق حداقل غیرقابل برگشتی از روند دموکراسی و مشارکت مردم در اداره کشور است که بتواند تضمین کننده مشارکت نخبگان باشد.بدون شک وقتی نخبگان احساس کنند کاندیدای اصلاح طلبان طرح مشخصی برای رفع موانع مشارکت آنان در اداره کشور دارد با انگیزه و جدیتی درخور به پشتیبانی از وی برخواهند خاست، با این حال می دانیم تحقق همین «حداقلی از دموکراسی» به معنای گسترش مشارکت و رقابت در عرصه سیاسی هم که متضمن انتخابات آزاد و آزادی احزاب و مطبوعات در کشور است نیز با مقاومت ها و موانع جدی مواجه است؛ موانع و مقاومت هایی که یأس و دلسردی بسیاری از نخبگان را در پی داشته است.

از این رو منظور از برنامه برای گذار، ارائه برنامه یی جهت رویارویی و غلبه بر این مقاومت ها، موانع و زمینه های گریز از مشارکت است. به نظر می رسد فقدان چنین برنامه یی پاشنه آشیل اصلاحات در ایران بوده و هست.

ب) برنامه برای اداره کشور

در پیوند با بحث فوق ارائه برنامه مشخصی در جهت اداره کشور نیز ناگزیر و مهم می نماید، منتهای مراتب باید در نظر داشت مهم تر از نفس برنامه، توانایی اجرا و تحقق آن است و نباید فراموش کرد همان مسائل، افراد و گروه هایی که مانع روند و مناسبات توسعه محور و دموکراتیک در ساختار سیاسی هستند مانع اجرای هرگونه برنامه جدی اصلاح طلبانه که متضمن تغییر در وضع اقتصادی و اجتماعی کشور باشد نیز می شوند چراکه وضع اقتصادی و سیاسی موجود نیازمند بهره مندی آنها از رانت های مختلفی است که حضور در قدرت برای آنان به بار می آورد.

ج) تعهد روشن

کاندیدای اصلاح طلبان بعد از ارائه برنامه مشخصی با دو جزء پیش گفته (برنامه برای گذار و برنامه برای اداره کشور) باید تعهد روشنی برای اجرا و عملی ساختن چنین برنامه یی بسپارد و در صورت عدم تحقق این برنامه، خود را در قبال نیروهای حامی اش پاسخگو بداند. در واقع این تعهد روشن و صریح به برنامه ارائه شده ضامن اعتماد نیروها به کاندیدای اصلاح طلب خواهد بود و در صورت عدول و عقب نشینی کاندیدای مورد نظر از برنامه ارائه شده وی با بازخواست «معیارمحور» از سوی نیروهای سیاسی و اجتماعی حامی اش مواجه خواهد شد.

اگر چه این برنامه حداقلی و مبتنی بر خواسته های اولویت دار جامعه باشد اما انتظار مقاومت حداکثری از سوی کاندیداها در جهت اجرایی کردن چنین برنامه یی، خواسته یی زیاده خواهانه و متوقعانه نیست و در چنین شرایطی است که امکان ارزیابی، سنجش واقع بینانه و داوری منصفانه برای شهروندان پیگیر و ناظران آگاه میسر است.

غرض از بیان مطالب پیش گفته ورود به جزئیات یک برنامه نبود و بدون شک ارائه برنامه یی با اجزای پیش گفته مستلزم رایزنی گسترده با کارشناسان و گفت وگوی جدی بین نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه است؛ گفت وگویی که به رغم ضرورت تاکنون از آن اجتناب شده است و بحث ارائه شده در نوشتار حتی فارغ از این بوده است که «کاندیدای اصلاح طلب مورد نظر چه کسی است؟» با این حال بدون اینکه قصد بیان جزئیات چنین برنامه یی را داشته باشیم طرح دو نکته قابل تامل را ضروری می دانم.

۱) برنامه واقعی نمی تواند مبهم و کلی باشد. برنامه باید به ما بگوید قرار است از نقطه یی که در آن قرار داریم دقیقاً به کجا برسیم یعنی اگر مختصات ما در بردار، نقطه x است، برنامه به ما خواهد گفت نقطه y (مقصد) کجا خواهد بود. از این رو برنامه باید روشن، صریح و به دور از کلی گویی باشد و البته تعهد به چنین برنامه یی هم باید به نحوی روشن و صریح ابراز شود.

۲) برنامه یی که می خواهد محور یک ائتلاف گسترده قرار گیرد نمی تواند حداکثری باشد. از این رو اگر گروه ها قائل به سیاست ائتلاف براساس گفت وگو هستند باید خواست های حداکثری خود را کنار بگذارند.

۳) ارائه برنامه برای گذار نه تنها مشکل ترین جزء یک برنامه اصلاح طلبانه در شرایط کنونی است بلکه مهم ترین آن هم هست، ضمن اینکه وجود برنامه یی برای گذار دغدغه تحول خواهان را تامین خواهد کرد که منظور «کاندیدای اصلاح طلب» از اصلاحات، تنها تغییر سطحی برخی رویه ها، اشخاص و جابه جایی برخی مقامات دولتی نیست و در فقدان «برنامه برای گذار» و عدم شکل گیری فضای واقعی گفت وگو در مورد آن و ایجاد فضای بی اعتمادی و بی انگیزگی، موفقیت را دشوار خواهد کرد. به یاد داشته باشیم تاکنون فرصت های بسیاری از دست رفته است، شاید این آخرین فرصت باشد و تقصیر یا قصورمان در سامان دادن به گفت وگویی واقعی میان طیف های مختلف هوادار اصلاحات بر اساس معیارها و برنامه های مدون، هزینه های دشوار و گزافی را برای جامعه در پی خواهد داشت.

عبدالله مومنی