جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کره شمالی استالینیستی نیست


کره شمالی استالینیستی نیست

اغلب کره شمالی را «آخرین کشور استالینیست جهان» می دانند این توصیف بدل به کلیشه شده, اما گمراه کننده است

اغلب کره‌ شمالی را «آخرین کشور استالینیست جهان» می‌دانند. این توصیف بدل به کلیشه شده، اما گمراه‌کننده است.

شاید ظواهر کره‌ شمالی به یک رژیم استالینیستی شباهت دارد، اما به دلایلی کاملا عملی جامعه و اقتصاد این کشور از الگوهای مطرح‌شده توسط جوزف استالین و هواخواهانش بسیار فاصله گرفته است.

دو دهه‌ اخیر را می‌توان سقوط کند و تدریجی استالینیسم کره‌ شمالی دانست. مدل اقتصادی کره‌ شمالی را زمانی می‌شد مثال غایی و افراطی اقتصاد شوروی استالینیستی دانست. در آن زمان دولت همه‌چیز را به معنای واقعی کلمه کنترل و مدیریت می‌کرد.

اما این اقتصاد حاد‌ـ‌استالینیستی تنها تا زمانی می‌توانست فرم اصلی خود را حفظ کند که اتحاد جماهیر شوروی و چین جریان بی‌وقفه‌ای از کمک‌های اقتصادی خود را به داخل آن واریز می‌کردند. در اوایل دهه‌ ۹۰ این حمایت از بین رفت و اقتصاد کره‌ شمالی در آستانه‌ سقوط قرار گرفت. بیشتر بنگاه‌های صنعتی دولتی از کار باز ایستادند و مجموع برونداد صنعتی بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ از نصف نیز کمتر شد.

برای دهه‌ها، مردم کره‌ شمالی با جیره‌هایی می‌زیستند که به قیمت کوپنی به آنها داده می‌شد. آنها در اوایل دهه‌ ۱۹۹۰ ناگهان با این واقعیت مواجه شدند: دیگر از این جیره‌ها خبری نیست و کوپن‌ها به کاغذپاره‌هایی بی‌ارزش بدل شده‌اند. در همان حال، با حقوق ماهانه‌ متوسط آنها به سختی می‌شد دو کیلو برنج خرید.

تخمین زده می‌شود که حدود ۵۰۰ هزار تا ۹۰۰ هزار نفر در قطحی پس از فاجعه درگذشتند (آمار دومیلیون نفری که اغلب گزارش شده، اغراق‌شده است.) اما اغلب مردم کره‌ شمالی از این فاجعه جان سالم به دربردند و حتی به تدریج توانستند تا به سطوح مصرفی پیش از بحران بازگردند. اما چگونه از پس این کار برآمدند؟ جواب این پرسش را می‌توان چنین خلاصه کرد: با کشف دوباره‌ اقتصاد بازار کاپیتالیستی.

در واقع برای مدت زمان درازی بازار- و نه دولت- به منبع حیات‌بخش بسیاری از مردم کره‌ شمالی بدل شده است. مردم می‌فروشند و می‌خرند، آنها مشغول انواع بسیاری از کسب‌و‌کارهای خانه‌ای شده‌اند، قاچاق می‌کنند و داخل زمین خصوصی خویش به زراعت می‌پردازند.

فقیرترین مردم کره‌ شمالی، یعنی آنهایی که حتی برای به‌راه انداختن یک غرفه‌ مواد غذایی هم پولی در بساط ندارند، معمولا از رهگذر کشاورزی زندگی خود را می‌گذرانند؛ اما محصولات آنها تنها برای مصرف خودشان بسنده است. هر کسی که به حومه‌های شهری کره‌ شمالی سفر کرده باشد، شهادت می‌دهد که شیب‌های تند کوه‌های کره‌ شمالی اکنون مملو از زمین‌های زراعی کوچک در اشکال و اندازه‌های متفاوت هستند. این زمین‌ها را «سوتوجی» (که معنای تحت‌اللفظی آن زمین کوچک است) می‌خوانند و منبع اصلی غذای مردم کره‌ شمالی- به طور خصوصی و البته غیرقانونی- از این محل تامین می‌شود.

آنهایی که اندکی پول در بساط داشته‌اند، به فعالیت‌های بازرگانی در مقیاس کوچک روی آورده‌اند. آنها خرید و فروش می‌کنند و حتی تولیدی‌های خانگی کوچک نیز دارند. زنان کره‌ شمالی لباس می‌دوزند، کفش درست می‌کنند و غذا برای فروش آماده می‌کنند.

برخی از کارگران و کشاورزان پیشین توانسته‌اند پول خوبی به دست آورند و حتی ثروتمند شوند و به طور ماهانه صدها و حتی هزاران دلار درآمد داشته باشند. این میزان پول، برای کشوری که در آن متوسط دستمزد رسمی تنها ۲ دلار در روز و به‌طور واقعی ۱۵ دلار در ماه است، مبلغ هنگفتی به شمار می‌رود (اگرچه مردم کره‌ شمالی درآمدهای فرعی دیگری نیز از محل دیگری به دست می‌آورند).

با این حال، فعالان موفق بازار سیاه تعداد اندکی دارند. برخی از آنها در اوایل دهه‌ ۱۹۹۰ کسب و کارهای خصوصی خود را آغاز کردند؛ یعنی زمانی که رقابت اندکی وجود داشت و پول‌های ناچیز به همین خاطر راه درازی طی می‌کردند. آنهایی که قوم و خویشی آن‌ور آب- معمولا در چین- داشتند، خوش‌شانس‌تر بودند. در بسیاری از موارد، این آشنایان به آنها پول قرض می‌دادند تا آن را به سرمایه‌ آغاز کار خود بدل کنند. در دیگر موارد، قوم و خویش‌ها می‌توانند به عنوان شریک، عامل یا مشاور در بازار چین عمل کنند (و این نکته‌ مهمی است؛ زیرا چین بر اقتصاد کره‌ شمالی- هم اقتصاد رسمی و هم غیررسمی آن- سلطه‌ تام و تمام دارد).

باید به خاطر سپرد که داستان موفقیت یکی از مردم کره‌ شمالی آن قدرها مکرر نیست و به ندرت به گوش می‌رسد، درست همان‌طور که داستان این موفقیت‌ها در جوامع سرمایه‌دارانه (و راستش را بخواهید، در هر جامعه‌ انسانی‌ای) چنین است. بسیاری از مردم کره‌ شمالی از رهگذر کسب و کارهای کوچک، کشاورزی جهت تولید نیازهای مصرفی خانواده و پیشه‌وری امرار معاش می‌کنند- یا از رهگذر ترکیبی از موارد بالا.

باید به خاطر سپرد که زنان اقتصاد خصوصی کره‌ شمالی به‌خصوص در سطوح پایین‌تر آن را به دست گرفته‌اند. مراجع قدرت توقع دارند هر مردی که قادر به کار کردن است، یک شغل در بنگاه‌های دولتی داشته باشد. آنها بر مردان فشار می‌آورند تا از حضور آنها در محل کار مطمئن باشند؛ اگرچه بسیاری از این کارخانه‌ها کار نمی‌کنند. اما زنان متاهل اوضاعشان فرق دارد، زیرا دولت آنها را به طور رسمی خانه‌دارهای تمام وقت می‌داند و همین امر به آنها آزادی لازم را جهت کسب و کار اعطا می‌کند. در بسیاری از موارد مردان نیز می‌توانند به طور رسمی از حق نرفتن سر کار برخوردار شوند؛ اما این حقوق امتیازی خرج دارد و باید به مدیریت کارخانه برای این کارها پولی پرداخت.

پس به همه‌ دلایل عملی بالا، مدت زمان زیادی است که کره‌ شمالی بدل به جامعه‌ای دارای اقتصاد بازار شده است. تنها کاری که هنوز رژیم این کشور انجام می‌دهد، حفظ باروها و قلعه‌های کهنه‌ استالینیستی، شعارهای جنگی، سربازان در حال رژه، لفاظی‌های پردبدبه و کوکبه درباره‌ «انقلاب»، عظمت‌بخشیدن به پیشوا و باوراندنِ خطر قریب‌الوقوع «امپریالیسم» است؛ اما مطمئن باشید همه‌ این لفاظی‌ها، هیچ ربطی به زندگی واقعی مردم کره‌ شمالی ندارد.

آندره لانکوف

مترجم: امین گنجی

منبع: تایمز کره