سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

توسعه اقتصادی در اندیشه و عمل


توسعه اقتصادی در اندیشه و عمل

اگر توجه خود را فقط معطوف به تجارب دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ كنیم این شبهه به وجود می آید كه پارادایم های متفاوت فكری, می توانند منجر به بهبود سطح رفاه و بهبود اوضاع اقتصادی جوامع شوند, به طوری كه یك پارادایم واحد را نمی توان پررنگ تر از دیگران یافت

یكی از مشخصه‌هایی كه در بررسی سیر شكل‌گیری اندیشه توسعه اقتصادی وضوح بیشتر دارد آن است كه هر چه به سمت گذشته می‌رویم اندیشه‌ها و نگاه‌های متفاوت به توسعه اقتصادی و تنوع دیدگاهی بیشتر می‌شود، اما امروزه در این حوزه بیشتر از یك پارادایم قابل شناسایی نیست.

اگر توجه خود را فقط معطوف به تجارب دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ كنیم این شبهه به وجود می‌آید كه پارادایم‌های متفاوت فكری، می‌توانند منجر به بهبود سطح رفاه و بهبود اوضاع اقتصادی جوامع شوند، به طوری كه یك پارادایم واحد را نمی‌توان پررنگ‌تر از دیگران یافت. به عنوان مثال در آمریكای لاتین، توسعه اقتصادی مبتنی بر نقش پررنگ شركت‌های دولتی با دخالت‌های بسیار گسترده دولت‌ها را در دهه ۱۹۷۰ شاهد بودیم. تحقق رشد بالای اقتصادی در آن دوران چنین می‌نمود كه این شیوه عمل می‌تواند نتایجی مثبت در پی داشته باشد. در اواسط دهه ۶۰ تا نیمه اول دهه ۷۰، برزیل در آمریكای جنوبی توانست برای مدت ۱۰ سال رشد اقتصادی بالای ۹‌درصد را تجربه كند. در آن شرایط، شركت‌های دولتی اهرم اصلی سرمایه‌گذاری بودند و سرمایه‌گذاران خارجی نیز عمدتا با شركت‌های دولتی در ارتباط بودند. دولت نیز تعهدات بسیار گسترده‌ای را به لحاظ مالی در امر توسعه اقتصادی پذیرفته بود. از ابزارها و سیاست‌های اقتصادی در آن زمان به گونه‌ای متفاوت از امروز استفاده می‌شد. نرخ ارز را نه تنها منعطف در نظر نمی‌گرفتند بلكه حتی نرخ حقیقی ارز برای سالیان متمادی كاهش پیدا می‌كرد. علاوه بر این، نرخ بهره حقیقی نیز منفی بود. اما رشد اقتصادی خیلی بالا اتفاق می‌افتاد. دولت از مواجه شدن اقتصاد با رقابت جهانی با استفاده از اهرم‌های مختلف جلوگیری می‌كرد و از طریق وضع تعرفه‌های بالا و اعمال محدودیت‌های مختلف، شرایطی را در داخل فراهم می‌كرد كه سرمایه‌گذاری توسعه یابد. پارادایم دیگری كه در آن زمان به عنوان یك نظام ایدئولوژیك رقیب برای اقتصاد بازار مطرح می‌شد نظام‌های كمونیستی و چارچوب فكری حاكم بر كشورهای بلوك شرق بود. گزارش‌های اقتصادی كه از این كشورها منتشر می‌شد دلالت بر رشد بالای اقتصادی و بهبود سریع وضعیت اقتصادی آنها (صرف‌نظر از صحت و سقم این آمار و ارقام) داشت. در هر صورت از جلوه های بیرونی عملكرد این اقتصادها چنان برمی‌آمد كه این اقتصادها خیلی خوب و مطلوب اداره می‌شوند.

توفیق چشمگیر شوروی در صنایع فضایی، نظامی، فولاد، صنایع سنگین و صنایع واسطه‌‌ای بسیار بزرگ، این تلقی را ایجاد می‌كرد كه اقتصاد مبتنی بر برنامه‌ریزی متمركز، نه تنها عملكرد خوبی دارد بلكه رقیبی برای سیستم سرمایه‌داری نیز محسوب می‌شود و می‌تواند آن را تهدید كند. در تاریخ ذكر شده است كه در دهه ۱۹۵۰، آمریكا نگرانی زیادی از تداوم رشد اقتصادی بسیار بالای شوروی به عنوان تهدیدی جدی برای كشورهای سرمایه‌داری داشته است. برخی از نظریات اصلی و سنتی اقتصاد، در نتیجه همین نگرانی‌ها شكل گرفته است. به عنوان مثال، مفهوم حسابداری رشد و بهره‌وری كل عوامل تولید زمانی مطرح شد كه آمریكا به دنبال توضیح عوامل اصلی تعیین‌كننده رشد اقتصادی شوروی بود كه آیا این رشد در نتیجه انباشت سرمایه به وجود آمده، یا تحولات تكنولوژیك این شرایط را به وجود ‌آورده است؟ عامل دوم از طریق بهبود بهره‌وری كل عوامل تولید و عامل اول از طریق انباشت سرمایه منجر به رشد بیشتر اقتصادی می‌شود. بعدها سولو به عنوان یكی از اقتصاددانان برجسته آن عصر، در تحقیقی كه انجام داد پیش‌بینی كرد كه رشد شوروی و كشورهای وابسته به آن تدوام پیدا نخواهد كرد و در زمانی در آینده متوقف خواهد شد. دلیل ارائه شده از سوی سولو آن بود كه رشد اقتصادی در شوروی عمدتا ناشی از انباشت سرمایه است كه براساس تئوری اقتصاد، این رشد در طول زمان كاهنده خواهد بود. در هر صورت وقتی به دهه ۷۰ رجوع می‌كنیم می‌بینیم كه كمونیسم به عنوان یك اندیشه رقیب جدی برای نظام‌های سرمایه‌داری و اقتصاد بازار مطرح بود.

چارچوب فكری دیگری در كشورهای آسیای جنوب شرقی دنبال می‌شد كه مبتنی بر صادرات، همراه با نقش قوی دولت و دخالت‌های آن، البته همسو با بازار و در جهت توسعه صادرات بود. ابزارهایی كه در این پارادایم به كار گرفته می‌شد، مثل نرخ ارز و نرخ بهره در اینجا كاملا بر خلاف جهت مورد استفاده در آمریكای جنوبی به كار گرفته می‌شد. نرخ ارز كاملا انعطاف داشت و در جهت تشویق صادرات تغییر می‌كرد و نرخ بهره نیز به جای تشویق سرمایه‌گذاری، بیشتر عامل تقویت پس‌انداز و ایجاد مازاد در اقتصاد برای سرمایه‌گذاری بود.

بنابراین در آن دوره شاهد تنوع دیدمان‌های مختلف در امر توسعه بودیم و وقتی الگوهای فكری چنین بود به تبع آن، الگوهای عملی نیز براساس آن شكل می‌گرفت و لذا هیچگونه همگرایی را نمی‌توانیم براساس شواهد تجربی و نظری در آن زمان مشاهده كنیم.

پس از گذشت زمان، كشورهای الگوی اول یا همان كشورهای آمریكای جنوبی با بحران بدهی‌های خارجی و تورم‌های بسیار بالا مواجه شدند. از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد نظام‌های كمونیستی نیز دچار فروپاشی شدند. در حقیقت، هر دو الگوی ذكر شده در عمل متوقف شدند و از ابتدای دهه ۱۹۹۰ به بعد، شاهد شكل‌گیری تدریجی نوعی همگرایی در اندیشه‌های اقتصادی بودیم.

در یك نگاه كلی، قرن ۱۹، قرن تحول در اندیشه‌ها و قرن بیستم قرن نتیجه‌دادن آن اندیشه‌ها بوده كه خود را در رشدهای بسیار بالای درآمد سرانه نشان داده كه عمده تحولات در نیمه دوم قرن بیستم و به ویژه از دهه ۹۰ به بعد رخ داده است. بنابراین می‌توان ادعا كرد كه ما در یك برهه استثنایی از تاریخ بشر كه تحولات و تجارب بسیار ارزشمند در آن جمع‌آوری شده است قرار داریم. توقف الگوی به كار گرفته شده در كشورهای آمریكای جنوبی، فروپاشی الگوی مورد استفاده در نظام‌های كمونیستی كه عمدتا الگوی سیاسی ایدئولوژیك توسعه اقتصادی بوده و گرایش گسترده به سمت الگوی صادرات‌گرایی در كشورهای آسیای جنوب شرقی از جمله تجاربی است كه به نوعی همگرایی در تفكر اقتصادی منجر شده است. امروزه در حوزه اندیشه توسعه اقتصادی و حوزه عمل و سیاستگذاری، دیدمان‌های متفاوتی را نمی‌توان یافت، یعنی امروزه برای توسعه اقتصادی بیش از یك پارادایم قابل شناسایی نیست.

كشورهایی كه در عرصه فعالیت‌های اقتصادی موفق بوده‌اند ویژگی‌های مشتركی دارند و به این صورت نیست كه الگوهای متفاوتی را به كار گرفته باشند. البته با توجه به شرایط داخلی هر كشور، راه‌حل‌های مختلف و (متناسب با آن شرایط) به كار گرفته می‌شود كه نشان‌دهنده این است كه «راهكارهای» متفاوتی در این امر وجود دارد.

اما به طور كلی در كشورهای مختلفی كه در مسیر توسعه خود دستاوردهای ارزشمندی را تجربه كردند چند ویژگی عمده و بارز قابل مشاهده است:

۱) یك چارچوب حقوقی بسیار مستحكم برای مالكیت خصوصی تعریف كرده‌اند و برای این كه سرمایه‌گذاری بخش‌خصوصی تشویق شود تضمین‌های لازم را در این زمینه به وجود آورده‌اند.

۲) توانسته‌اند مناسبات مستحكم و سازنده با دنیای خارج برقرار كنند كه این مناسبات حول سه محور تجارت، سرمایه‌گذاری و روابط فنی و تكنولوژیك شكل گرفته‌ است. همچنین توانسته‌اند یك ارتباط متقابل و به هم پیوسته بین آنها ایجاد كنند یعنی توسعه تجاری به شدت با توسعه سرمایه‌گذاری خارجی گره خورده و این دو نیز به شدت با توسعه تكنولوژیك پیوند خورده‌‌اند. بنابراین كشورهای موفق در توسعه اقتصادی، مناسبات خوبی را با دنیای خارج حول این سه محور برقرار كردند و از مزیت‌های اقتصادی در عرصه بین‌المللی كه ناشی از ارتباط با بازارهای بزرگ‌تر است استفاده كرده‌اند. همچنین از آنجا كه در نتیجه انباشت زیاد سرمایه در كشورهای پیشرفته به تدریج نرخ بازگشت سرمایه كاهش پیدا كرد، سرمایه از كشورهای پیشرفته به كشورهای دیگر منتقل شد و لذا آنها توانستند به رشدهای اقتصادی خیلی بالا و مستمر دست پیدا كنند.

۳) نقش دولت‌ها در این كشورها نه تنها كمرنگ نشده، بلكه دولت‌ها نقش بیشتری را نیز به عهده گرفته‌اند. البته این نقش دولت‌ها، دخالت در امر فعالیت‌های تولیدی و تجاری نیست، بلكه فراهم كردن زیربناهای لازم برای توسعه اقتصادی است. دولت نقش اساسی در توسعه زیربناهای حقوقی، زیربناهای فیزیكی، تقویت منابع انسانی (با تاكید بر آموزش) نهادسازی و موارد دیگر دارد. بنابراین مناقشه دهه‌های گذشته راجع به این كه دولت‌ها باید نقش داشته باشند یا نه، جای خود را به اینكه دولت‌ها چه نقشی را باید داشته باشند داده است. دولت در اندیشه مدرن، مكمل بازار و مدافع توسعه اقتصادی است و نه جایگزین بازار. در بحث‌های دهه‌های گذشته از موضوع «دولت جایگزین بازار» دفاع می‌شدكه طبیعتا نتیجه آن عدم كارایی بیشتر برای اقتصاد بود.

بنابراین اكنون چه در عرصه بخش‌خصوصی، چه در عرصه دولت و چه در عرصه مناسبات با دنیای خارج، شاهد ظهور یك پارادیم واحد هستیم و به همین دلیل امروز تنوع دیدگاه‌ها در عرصه جهانی كمتر شده است. بر خلاف گذشته كه مناقشه‌های زیاد روی خطوط و رویكردهای اصلی وجود داشت، امروزه در مورد راهكارها و راه‌حل‌های اجرایی بحث می‌شود تا مباحث فلسفی و پایه‌ای كه اساسا دولت باید چه كار كند؟ بخش‌خصوصی باید چه كار كند؟ اقتصاد بازار باید چه نقشی داشته باشد؟ می‌توان گفت این مراحل پشت سر گذاشته شده و به اصطلاح، سیر اندیشه توسعه اقتصادی وارد خطوط باریك‌تر شده است. از نظر سیاستگذاری اقتصادی عبور از این مرحله در عرصه بین‌المللی این فرصت را برای اندیشمندان هر كشوری فراهم می‌كند كه به جای پرداختن به مباحث فلسفی و كلی، به چگونگی انطباق شرایط خود با دیدمان جدید بپردازند و از بروز تعارضات و مشكلات جلوگیری كنند. به خصوص این كه به نظر می‌رسد این عرصه بسیار وسیع است و جای خالی زیادی در آن وجود دارد كه باید پر شود و این تحول بزرگی است كه در عرصه جهانی رخ داده است.

دكتر مسعود نیلی

منبع: Rastak.com


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.