جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
حاشیه ها انرژی ام را می گیرد
ساختن فیلم توسط بخش خصوصی یکی از راهحلهایی است که سینمای ایران را از بحران اقتصادی خارج میکند. نظام عرضه و تقاضا برای جلب مخاطب و سیستم رقابتی سالم میان تهیهکنندگان بخش خصوصی سالهاست که در کشورهایی که صاحب سینما هستند جواب داده است. نمونهاش هالیوود و بالیوود است که محصولات سینمایی آنها غیراز کشور مبدا در سطح بینالمللی بازار و خریدارانی دارد. هرچند که همچنان وظیفه دولتها کمک به گسترش فرهنگ و سینماگران مستقل است، اما خصوصیشدن«تهیه»و مهمتر از آن «توزیع» فیلم در ایران سالهاست که محل مناقشه است و در این مسیر تهیهکنندگان بخش خصوصی با ساخت فیلمهای متفاوت اغلب با مشکلاتی مواجه هستند. نمونه اخیر فیلم«برف روی کاجها» بود که خوشبختانه از موانع عبور کرد و موفق شد که اکران شود. اما با طرح مسایل پیشآمده پیرامون این فیلم میتوان بسیاری از سوءتفاهمات را در گستره«گفتوگوی فرهنگی» بدون پرداختن هزینهای حل کرد. در گفتوگو با سید جمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم«برف روی کاجها» به برخی از این مسایل اشاره شد:
بالاخره فیلم«برف روی کاجها» بعد از دو سالواندی کشمکش اکران شد؛ فیلمی که علاوه بر موفقیتهایی که در جشنواره فجر داشت، منتقدان هم آن را پسندیدند. قبل از هر چیز میخواهم بدانم به عنوان تهیهکننده نگاهتان به سینما چگونه است؟
قبل از هر چیز باید ببینیم سینما به لحاظ «ماهیت» چه تعریفی دارد. از اختراع سینما بیش از۱۲۰ سال نمیگذرد. ۶۰، ۷۰ سال هم است که سینما ماهیت قصه پیدا کرده. جهان به تاثیرات سینما واقف شده و سیاستمداران نیز سعی کردهاند آن را به خدمت بگیرند. چون ضریب نفوذ آن در جامعه از هر ابزاری موثرتر است. البته ممکن است هر کسی تعریفی از سینما داشته باشد و همینجاست که نقطه تنازع و اختلاف پیش میآید. به یقین سیاستمداران از ابزار سینما برای توجیه عملکردهایشان استفاده میکنند و در نتیجه تبلیغات را به خدمت میگیرند. در جوامع مدرن فعلی فضا قدری باز شده و سیاستمداران هم سعی میکنند نقدها را بپذیرند و به حل و فصل آن برآیند یا شاید هم همه چیز را در جامعه کنترل کنند. چون سیاستمداران قرار است از همین مردم رای بگیرند، پس باید به آنها توجه کنند. اگر سیاستمداران حس کنند به مردم نیازی ندارند، به آنها توجهی نخواهندکرد. سینما هم به دلیل جایگاه پررنگی که در سالهای اخیر پیدا کرده مورد توجه همه است. در آمریکا در اوج جنگ ویتنام فیلمهایی ضدجنگ ویتنام ساخته میشود. رییسجمهوری آمریکا تخلفی انجام میدهد و فیلمی درباره ماجرای «واترگیت» ساخته میشود که رییسجمهوری را از قدرت کنار میزند. باید بپذیریم سینمای نئورئالیستی که بعد از جنگ جهانی در ایتالیا شکل گرفت، به دلیل طرح مسایل جامعه آن روز از طرف مردم استقبال شد. اصلا همه کشورها سینمای اجتماعی دارند و پذیرش آن گریزناپذیر است. مثلا «شکسپیر» متعلق به ۵۰۰ سال قبل است و تعریفی که از هنر کرده مربوط به زمان خودش بوده که میگوید، هنرمند وجدان بیدار جامعه است. روشنفکر واقعی همان کسی است که مدام در حال درد کشیدن است و رنج میبرد و رنجهای انسانی را به زیباترین شکل ممکن به نمایش میگذارد. بنابراین ماهی به آب زنده است و آثار هنری هم به مخاطب. وقتی اثری تولید میشود باید بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. حالا من به عنوان تهیهکننده یا تولیدکننده با چه هدفی وارد این مقوله شدهام؟ آیا باید از سینمایی که زمانی سرگرمی صرف بود، تبعیت کنم یا سینمایی که باید در خدمت اصلاح وضعیت اجتماعی جامعه باشد؟
حالا با چه هدفی به عنوان تهیهکننده یا تولیدکننده وارد این مقوله شدهاید؟
من به عنوان تهیهکننده یا تولیدکننده تلاش میکنم موضوع مبتلابه جامعه را دستمایه کارم قرار دهم تا رسانهها به آن موضوع بپردازند. آنوقت باعث جلب توجه افکارعمومی و مسوولان میشود تا بعدا به راهحلی برسند. سینما بیش از هر هنر دیگری مماس با جوامع حرکت میکند. وقتی سوژه یا قصهای دستمایه یک فیلم یا اثر هنری میشود، در اصل زاده حوادث اجتماعی جاری در جامعه است. اگر شرایط اجتماعی جامعه را نقد میکنیم نقدهای سازندهای است که باید به آن توجه کرد. فکر میکنم سینما در صد دقیقه نمیتواند معجزه کند. شاید تنها بتواند طرح موضوع کند. اما اگر صورت مساله درست طرح شده باشد، به راهحل درست هم میرسیم. حوزههای علوم انسانی بسیار متنوعاند. شما یک مساله اجتماعی را که مطرح میکنید جامعهشناس، حقوقدان و روانشناس هرکدام تفسیر خودشان را دارند.
در صحبتهایتان به دو نکته اشاره کردید. اول توجه مسوولان به سینما و دوم نقش رسانهها. فیلم«برف روی کاجها» در جشنواره فیلم فجر و در فهرست بهترینهای مجلات سینمایی جزو بهترینها شناخته شد. اما چطور میشود که مسوولان سیاستگذار به جای بهره بردن از این فیلم موفق، مخالف آن میشوند و در این مسیر به انتخاب مخاطب هم توجه نمیشود. به نظر شما علت این دوگانگی چیست؟
به نظرم به خاطر فضاهای غبارآلودی که سال گذشته در فضاهای هنری ایجاد شد، این جسارت در کشور به وجود آمد که خیلیها که تخصصی نداشتند و این امور به آنها مربوط نمیشد به حوزه سینما ورود کنند. در حال حاضر متاسفانه وزارت ارشاد مرجع تصمیمگیری نیست. چون اگر غیراز این بود هر فیلمی در هر حوزهای تعریفی داشت. من هم چون از قانون تبعیت میکنم راحتتر برای فیلمهایم مجوز ساخت و نمایش میگرفتم! برای اکران«برف روی کاجها»، بارها راههای تکراری را رفتیم و به درهای بسته خوردیم و مجدد تلاش کردیم.
مجوز ساخت فیلم«برف روی کاجها» را راحت دریافت کردید؟
خیر. آن زمان هم بحثهایی مطرح شد. اما در نهایت مجوز ساخت را صادر کردند. بعد از آن هم که فیلم ساخته شد تا مدتها جلوی نمایش آن را گرفتند. بعدتر از آن ارادههایی خارج از نهاد مسوول حاکم شد که واقعا بیمنطق بود. اگر به طور مشخص میدانستیم که طرف صحبتمان چه کسانی بودند مشکلی به وجود نمیآمد، ولی متاسفانه نمیدانستیم با چه کسانی باید تعامل کنیم. حتما میدانید بحثهای علوم انسانی، اقناعی است و فرمولهای علوم پایه را ندارد. همان زمان وزارت ارشاد گروه مختلف مشورتی تشکیل داد که زمینه اجرایی نداشتند ولی مشاوره میدادند. این گروه قراربود فیلمهایی که به مشکل برمیخورند را دوباره ببینند. در نگاه اول که فیلم«برف روی کاجها»را نمایش دادیم، به سوالاتی که در ذهنشان شکل گرفته بود جواب دادیم. همان زمان بحثهای خوبی مطرح شد که برای هر دو طرف جذاب بود.
چه مباحثی درباره فیلم درآن جلسه مطرح شد؟
در ابتدا افکار عجیبی در گروه شکل گرفته بود. به طور مثال در شبهات به عدد صد رسیده بودند و بعد از صحبتهای ما، خوشبختانه این شبهات به عدد کمی رسید. این مساله حاکی از آن بود که بیننده براساس ذهنیت خودش تحلیل میکرد و من و کارگردان با توضیحاتمان توانستیم این شبهات را برطرف کنیم. خاصیت بحثهای علوم انسانی این است که اجازه میدهد سلایق مختلف فکری در شرایط آرام تبادل فکری کنند. بحثهای طلبگی هم همینگونه است وحوزههای علمیه به آن افتخار میکنند. چون دراین مباحث طرفین با هم جدل میکنند و کلنجار می روند و درنهایت یا همدیگر را قانع میکنند یا نمیکنند. جلسه ما در ابتدا ملتهب بود. چون خیلی اختلاف سلیقه داشتیم. اما بعد از ساعتی دیدیم که همه چقدر منطقی هستند و لجاجتهای کاذب ندارند. ما سالی ۹۰ تا صدفیلم میسازیم که شاید خیلیهای آن مشکلی نداشته باشند و فقط سرگرمکنندهاند و حوزه هنری هم خیلی از این فیلمها را اکران میکند و برایش هم مهم نیست. در نهایت ممکن است سالی چند فیلم چالشبرانگیز داشته باشیم. برای فیلمهای قابلتامل باید فضای بیان نظرات مختلف در سطح گسترده فراهم شود تا ذهن مخاطب آشنا شود و خود تصمیمگیری کند. این وسط وظیفه رسانه ملی است که فضایی را برای بحث بهوجود بیاورد. چون مخاطب میلیونی دارد.
بعد از قانع کردن گروه مشورتی، پروانه نمایش فیلم صادر شد؟
ما پروانه نمایش داشتیم، اما نظرات گروه مشورتی را نیز اعمال کردیم و به اصلاحات اندکی در فیلم که در اندازه چند دیالوگ بود نیز دست زدیم.
مهمترین ایرادی که به فیلم گرفتند چه بود؟
در کل ایرادشان این بود که فیلم«برف روی کاجها» یک فیلم ضد خانواده است، در حالی که به نظر من اصلا اینطور نیست.
برای رفع این سوءتفاهم چه استدلالی داشتید؟
وقتی یک بیمار به دکتر مراجعه میکند، میخواهد معالجه شود. ممکن است بیماریاش آنقدر سخت باشد که به جراحی هم نیاز باشد. آیا رسالت دکتر ایجاب میکند چون فرد احتیاج به جراحی عمیقی دارد چیزی به او نگوید تا بیماری او را از پا درآورد و تنها مسکنی برای رفع درد به او بدهد؟ یا اینکه مشکل را ریشهای حل کند؟ اگر قرار باشد مشکل ریشهای حل شود مقدماتی را میطلبد که همراه با درد خواهد بود. موضوع فیلم«برف روی کاجها»این است که ستون یک خانواده مرد خانواده است. اگر مرد، خانواده را گرم نگه دارد همگی در صلح و آرامش زندگی خواهند کرد. چرا میگویند بچههای طلاق بیشتر در معرض بزههای اجتماعی هستند؟ چون کسی که سایه پدر و مادر بالای سرش نباشد، خلأ عاطفی دارد که باعث میشود در جامعه بیشتر در معرض تهدید و خطر باشد. زنی که امنیت و آرامشش توسط شوهرش تامین شود از ثبات بیشتری برخوردار است. اما وقتی مرد در جایی میلنگد، اولین صدمه به زن وارد میشود و بعد هم بچهها آسیب میبینند. این فیلم میگوید چه بخواهیم چه نخواهیم یکسری از مردان جامعه ما دچار مشکلاتی هستند. پس اگر خانوادهتان را دوست دارید این کارها را نکنید. چون عواقب بدی به دنبال دارد. اگر زن در زندگی عادی خود دچار مشکل شود، این آرامش را در جای دیگری جستوجو میکند. اگر خانواده دچار ثبات و اندیشه باشد مشکلی پیش نخواهد آمد. در این فیلم «صفر تا صد» یک زندگی نشان داده میشود و گفته میشود آقایان اگر در زندگیتان دچار این مشکلات شدید، این عواقب را در پی خواهد داشت. ما حتی در این فیلم نشان نمیدهیم که میان آن خانم و پسر همسایه یک رابطه عاشقانه است. فقط یک خلأ عاطفی است که زن را مجبور میکند به دنبال کسی دیگر برود و اینها همگی تذکر است. ممکن است کسی بگوید بهتر بود این بحث طور دیگری مطرح شود. درآن صورت باید دست به دست هم بدهیم در کارهای بعدی خطاها را از بین ببریم، نه اینکه مدام صورت مسالهها را پاک کنیم.
اکران نشدن فیلمهای متفاوت در سینما آزادی معضلی برای سینمای ایران شده است. مشکل«برف روی کاجها» همچنان با حوزه هنری حل نشده است؟
براساس ضوابطی که وزارت ارشاد اعلام کرده مانعی برای نمایش این فیلم در «سینما آزادی» نداشتیم. ما هم یکی از کاندیداهایمان سینما آزادی است و منتظر این بودیم که مدیر سینما قراردادمان را امضا کند تا مشکلات سال گذشته پیش نیاید. ولی متاسفانه نشد و انگار بنای حوزه هنری بر ادامه غبارآلود بودن فضای سینماست.
چطور شد بهعنوان یک تهیهکننده مستقل در بخش خصوصی سراغ ساخت چنین فیلمی رفتید؟
پیش از این هم در فیلم «چهارشنبهسوری» و «به رنگ ارغوان» هم چنین فضاهایی را تجربه کردیم و خیلی با محبت با فیلم برخورد نشد. فیلمهایی که در طول سالهای گذشته بسیار دیده شدند و ذهن بیننده آنها را پسندید. جواب مخاطب را با استقبال بینظیرشان از اثر هنری گرفتیم. پس جامعه ادامه راهی که ما شروع کردهایم را میخواهد و معتقدم اگر اجازه دهند فیلم روال طبیعی خودش را طی کند، مورد استقبال زیادی قرار خواهد گرفت. نمیخواهم این اتفاقات باعث شود که کنار بکشم و دیگر فیلمی نسازم. چون مانند یک روحانی که وقتی ملبس به لباس روحانیت میشود، رسالتی بر عهدهاش گذاشته میشود، ما هم چه بخواهیم چه نخواهیم این رسالت روی دوشمان است. اما از ابزار این کار این است که باید گردش اقتصادی داشته باشد وگرنه از روال خود خارج میشود. از قدیم گفتهاند قلمتان را نفروشید. من هم در سینما دنبال این روش هستم. درپایان تاکید میکنم آستانه تحملمان را بالا ببریم و اجازه بدهیم چندصدایی در جامعه وجود داشته باشد.
در مورد آقایان فرهادی و حاتمیکیا باید گفت که سابقه درخشانشان در فیلمسازی باعث میشود که تهیهکننده بخش خصوصی راحتتر برای فیلم بعدیشان سرمایهگذاری کند. ولی چرا روی کار آقای معادی سرمایهگذاری کردید؟
چون قصه فیلم، خوب بود. درست است که آقای معادی اولین کارشان بود و میتوانست خلأهایی داشته باشد، ولی به نظرم مجموع عوامل دست به دست هم دادند خروجیاش چیزی شود که الان شاهدش هستید.
پس در روند تهیهکنندگی آنقدر ریسکپذیر هستید که سرمایهتان را دراختیار فیلمساز تازهکار بگذارید؟ روندی که اغلب تهیهکنندگان دولتی در پیش میگیرند. چون دغدغه بازگشت سرمایه ندارند.
قطعا همینطور است. چون باید دور را به دست جوانان بدهیم. شاید نشود به هر کسی که در این حرفه است اعتماد کرد. اما باید با ضریبی هم اعتماد کرد تا پتانسیل افراد کشف شود.
چطور این پتانسیلها را کشف میکنید؟
بعضیها قصههایشان را برایم میآورند. هنگام گفتوگوی حضوری میبینم که با چه طمطراقی آن را تعریف میکنند. ولی وقتی قصه نوشته شده را میخوانم میبینم غلط است. کسی که نتوانسته انتخاب درستی روی قصهاش داشته باشد، مانند این است که اگر شما انیشتین هم باشید نمیتوانید برای مسالهای که صورت مسالهاش اشتباه است راهحلی پیدا کنید. کسی ادعا میکند کارگردان است ولی من نمیتوانم با قصهاش ارتباط برقرار کنم و او که قرار است هدایتکننده باشد، خودش راه بلد نیست، قطعا فیلمی که میسازد، با شکست «گیشه» مواجه خواهد شد. بخشی از عواقب کار به خودمان برمیگردد و قبول دارم تهیهکننده باید «صفر تا صد» قصه را بشناسد. تهیهکنندهای که کار را نشناسد، چطورمیخواهد کار را جمع کند؟
آیا در کنارتان تیم مشاوره هم دارید؟
خیر. خودم به تنهایی تصمیم میگیرم.
چرا کم کار میکنید؟
این طور نیست که نخواهم کار کنم. اما واقعا آنقدر حاشیه فیلمهایم زیاد است که انرژیام را میگیرد. دیگر اینکه تعداد قصههایی که مرا جذب کند زیاد نیستند و بعضیها هم که جذبم میکند، عبوردادنشان از پیچوخم اداری دشوار است. چون در حوزه فرهنگ تصمیمات کلیدی را احساسات میگیرند نه تعقل. برای عبور دادن این کارها به زمان نیاز داریم که طرف مقابل را قانع کنیم.
به نظر شما مسوول سینمایی آینده باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
باید آنقدر پشتوانه سیاسی- اداری داشته باشد که بتواند در مقابل جریانات تحمیلی بایستد. چون نماینده یک حاکمیت است و هر حاکمیت مانیفیستی دارد که باید آن مانیفیست را به مقصد برساند. آقای شمقدری در گذشته چهار سال مشاور هنری رییسجمهوری بودند. وقتی در سینما نقصانی پیش میآمد همه فکر میکردند اگر نتوانند از طریق دولت نهم آن را حل کنند، از طریق مشاور هنری رییسجمهوری به نتیجه خواهند رسید. انصافا هم در جایی کمککننده بود. فردی با این عقبه وقتی وارد کار شد، فکر کردم کار کردن با ایشان سهولت بیشتری دارد. وقتی در مسند معاونت نشست شعارهای زیبا و قشنگی داد و از ژانرهای مختلفی دفاع کرد. اما در آن موقع یکی، دو تا از فیلمهای من به مشکل برخورد. ولی فشارهایی هم که به ایشان آمد او را هم از مسیر خودش جدا کرد. در این شرایط برای من دیگر روحیهای باقی نماند که این راه را ادامه دهم. فیلمی که در بخش جشنواره منتخب مردم شده و در انجمن منتقدان و نویسندگان به عنوان بهترین فیلم معرفی شده، چرا باید تا این حد مهجور و دچار سختگیری اداری شود؟ چرا نباید روال طبیعی خود را طی کند؟ اگر من تهیهکننده در جایی اشتباه کرده باشم مردم استقبال نمیکنند و بزرگترین جریمهام این است که فیلمم با شکست در گیشه مواجه شود. از طرفی از سوی مردم انتخاب میشوم و جایزه میگیرم از سویی از طرف سیستم دولتی مورد هجمه هستم آیا بهتر نبود که فیلم در شرایط برابری با دیگر فیلمها اکران میشد؟
فرانک آرتا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر یسنا قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی شهاب حسینی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
کولر هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی