سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اسوه بی بدیل فضایل


اسوه بی بدیل فضایل

به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر اعظم ص

هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضروری و لازم است. قرآن کریم برترین الگوی جامعه اسلامی را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می داند آنجا که می فرماید: ولکم فی رسول الله اسوه حسنه... مسلما برای شما در زندگی رسول خدا (ص) سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

لذا لازم است در هر زمان با توجه به نیازهای ضروری جامعه ابعاد شخصیتی حضرت ختمی مرتبت مورد بررسی قرار گیرد و به جامعه عرضه شود و علی (علیه السلام) نیز بر این امر تاکید دارد آنجا که می فرماید: ولقد کان فی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کاف لک فی الاسوه و دلیل لک علی دم الدنیا و عیبها و کثره مخازیها و مساویها اذ قبضت عنه اطرافها و وطنت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها ... برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت نمایی تا رهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازداشته و برای غیر او گسترانده شد از پستان دنیا شیر نخورد و از زیورهای آن فاصله گرفت.

در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او می فرماید: فتاس بنبیک الاطیب الاطهر (صلی الله علیه و آله و سلم) فان فیه اسوه لمن تاسی و عزاء لمن تعزی و احب العباد الی الله المتاسی بنبیه و المقتص لا ثره پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که در (راه و رسم) او الگویی است برای الگوطلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد. محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیت اوصاف آن حضرت است. در این باره امیرمومنان (علیه السلام) می فرماید: ... تا اینکه کرامت اعزام نبوت از طرف خدای سبحان به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد. نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمین ها (و خانواده ها) کاشت و آبیاری نمود.

او را از همان درختی که دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد ... درحرم امن الهی رویید و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسی به میوه آن نمی رسید. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است. چراغی با نور درخشان و ستاره ای فروزان وشعله ای با برق های خیره کننده و تابان است. راه و رسم او با اعتدال و روش زندگی او صحیح و پایدار و سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است... و فرمود: هر کس از آن (پیامبر) پیشی گیرد از دین خارج شده و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هر کس همراهش باشد رستگار شود.

شناخت آن حضرت و الگوپذیری از روش و زندگی او نه تنها آثار گرانبهای دنیوی و آخرتی دارد بلکه پاداش بی کران الهی را نیز در پی دارد، چنان که امیر سخن (علیه السلام) می فرماید: فانه من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بیته مات شهیدا و وقع اجره علی الله و استوجب ثواب مانوی من صالح عمله ... پس به راستی کسی که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت آن حضرت بمیرد شهید از دنیا رفته و پاداش او برخداست و ثواب اعمال نیکویی را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.

در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانی وجود دارد که مانند پیامبر اسلام (ص) تمام خصوصیات زندگی اش به طور واضح و روشن بیان و ثبت شده باشد.

خداوند متعال در قرآن کریم کتابی که خود حافظ اوست و بدون هیچ تغییری تا قیامت باقی است با زیباترین عبارات و کامل ترین بیانات آن حضرت را معرفی نموده و با عالی ترین صفات ستوده است.

خداوند متعال می فرماید: انک لعلی خلق عظیم: ای پیامبر! تو بر اخلاقی عظیم استوار هستی.

نیز می فرماید: محمد رسول الله و الذین معه اشد او علی الکفار رحماء بینهم. محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار، سر سخت و در میان خود مهربانند.

محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگی حضرت محمد (ص) سخن گفته اند.

اما تحلیلگران با نگاهی ژرف و دقیق سیمای آن شخصیت بی نظیر و گوهر یکتای عالم خلقت را به تماشا نشسته به معرفی زندگی، مبارزات و آموزه های آن حضرت پرداختند.

در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایی از زندگی و شخصیت حضرت محمد (ص) را با توجه به نگاه بیان شده به تماشا بنشینیم:

● در ولادت با سعادت رسول خدا (ص)

مشهور بین علمای امامیه آن است که ولادت با سعادت آن حضرت در هفدهم ماه ربیع الاول بوده و علامه مجلسی رحمه الله نقل اجماع بر آن فرموده و اکثر علما سنت در دوازدهم ماه مذکور ذکر نموده اند و شیخ کلینی و بعضی افاضل علمای شیعه نیز اختیار این قول فرموده اند و شیخ علامه نوری طاب ثراه رساله ای در این باب نوشته موسوم به (میزان السماء در تعیین مولد خاتم الانبیاء) طالبین به آنجا رجوع نمایند.

و نیز مشهور آن است که ولادت آن حضرت نزدیک طلوع صبح جمعه آن روز بوده در سالی که اصحاب فیل، فیل آوردند برای خراب کردن کعبه معظمه و به حجاره سجیل معذب شدند و ولادت شریف به مکه شد در خانه خود آن حضرت. پس آن حضرت آن خانه را به عقیل بن ابی طالب بخشید و اولاد عقیل آن را فروختند به محمد بن یوسف برادر حجاج و او آن را داخل خانه خود کرد و چون زمان هارون شد (خیزران) مادر او آن خانه را بیرون کرد از خانه محمد بن یوسف و مسجد کرد که مردم در آن نماز کنند ودر سنه ششصد و پنجاه و نه ملک مظفر، والی یمن در عمارت آن مسجد سعی جمیل کرد و اکنون در همان حالت باقی است و مردم به زیارت آنجا می روند.

آمنه علیه السلام مادر آن حضرت گفت: والله که چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد. پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم که قائلی می گفت که به دنیا آوردی بهترین مردم را، پس او را (محمد) نام کن و چون آن حضرت را به نزد عبدالمطلب آوردند او را در دامن گذاشت و شعر زیر را سرود:

الحمدلله الذی اعطانی

هذا الغلام الطیب الاردان

قد ساد فی المهد علی الغلمان

حمد می گویم و شکر می کنم خداوندی را که عطا کرد به من این پسر خوشبو را که در گهواره بر همه اطفال سیادت و بزرگی دارد. پس او را تعویذ نمود به ارکان کعبه و شعری چند در فضایل آن حضرت فرمود.

● پریشانی شیطان از تولد حضرت محمد (ص)

در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را از جا برآورده است ای سید ما؟ گفت: وای بر شما! از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیر می یابم و می باید که حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد که تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است. پس بروید و بگردید و تفحص کنید که چه امر غریبی حادث شده است؛ پس متفرق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند: چیزی نیافتیم. آن ملعون گفت که استعلام این امر کار من است. پس فرو رفت در دنیا و جولان کرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید که ملائکه اطراف حرم را فرا گرفته اند چون خواست که داخل شود ملائکه بانگ بر او زدند. برگشت پس کوچک شد مانند گنجشکی و از جانب کوه حری داخل شد. جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون! گفت: ای جبرئیل یک حرف از تو سوال می کنم بگو امشب چه واقع شده است در زمین؟ جبرئیل گفت: محمد صلی الله علیه و آله و سلم که بهترین پیغمبران است امشب متولد شده است، پرسید که آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید که آیا در امت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.

● وقوع حوادث شگفت انگیز

با ولادت آن بزرگمرد عالم هستی تمام بت های عالم سرنگون شده و طاق کسری به لرزه افتاده و چهارده کنگره آن ریزش نموده، دریاچه ساوه که سال ها مورد پرستش قرار می گرفت به زمین فرو رفته و خشکیده و وادی سماوه که سال ها حالت خشکسالی داشت آب در آن جاری گشت و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشی گرایید و تخت تمامی پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند و دانش کاهنان زایل شده و سحر ساحران بر باد رفته و از همه مهمتر نوری از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید (به رمز فراگیری دین آن حضرت) و تمام عالم را روشن نمود. این همه نشان از عظمت شخصیتی دارد که در چنین روزی به دنیا آمده است لذا جا دارد جامعه اسلامی بیش از پیش با شخصیت او آشنا شده و خصلت های او را الگو و سرمشق قرار دهند.

● پرورش پیغمبر (ص)

پدرش عبدالله کوچکترین پسران عبدالمطلب بود. پیغمبر بنا بر مشهور دو ماه بعد از رحلت پدر متولد شد به همین جهت او تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب قرار گرفت و عبدالمطلب طبق رسوم بزرگان قریش او را به زنی صحرانشین به نام حلیمه که از نجابت و لیاقت خاصی برخوردار بود سپرد تا به وی شیر داده و در آغوش صحرا و فضای باز و محیط آزاد پرورش دهد و از بیماری و احیانا وبای شهر مکه در امان باشد.

بدین گونه محمد (صلی الله علیه و آله) در صحرا و میان قبیله بنی اسد که حلیمه نیز از آنها بود پرورش یافت. هر چند گاه حلیمه او را به مکه می آورد و باز به صحرا برمی گردانید و چون به سن پنج سالگی رسید او را به مکه برگردانید و تحویل جدش عبدالمطلب داد و از وی پاداش نیکو یافت.

آمنه مادر جوانش در جلد چهارم (کلاب بن مره) با عبدالله همسر خود شریک بود. برادران و کسان او در شهر مدینه می زیستند ولی پدر آمنه با خانواده اش مدتی بود که در مکه اقامت داشتند. در همان سال که حلیمه محمد (صلی الله علیه و آله) را به مکه باز گردانید آمنه برای دیدار کسانش و زیارت تربت شوهر فقیدش همراه طفل پنج ساله خود راهی یثرب و شهر مدینه شد. اقامت آنها در مدینه یک ماه طول کشید. هنگام بازگشت در میان راه مادر پیغمبر نیز وفات یافت و در نقطه ای به نام ابوا در نزدیکی مکه مدفون گشت. پیغمبر چهار سال بعد تحت کفالت جدش عبدالمطلب بسر برد و چون در نه سالگی او عبدالمطلب نیز زندگی را وداع گفت طبق وصیت عبدالمطلب به خانه عمویش ابوطالب آمد و عمو و همسر او فاطمه دختر اسد بن هاشم با آغوش باز سرپرستی محمد بن عبدالله را که برادرزاده ابوطالب و عموزاده همسرش بود و هر سه دارای یک خون بودند به عهده گرفتند. اهمیت پرستاری صمیمانه این عمو و زن عمو از محمد تا آنجا بود که وقتی ابوطالب در سال دهم بعثت وفات یافت پیغمبر دنبال جنازه او می گریست و می گفت: عمو بعد از تو من به کجا بروم؟ و چون فاطمه دختر اسد در مدینه رحلت کرد پیغمبر فرمود: امروز مادرم وفات کرد!

علامه مجلسی می نویسد: شیعه امامیه اجماع و اتفاق نظر دارند که ابوطالب و آ منه دختر وهب وعبدالله بن عبدالمطلب و نیاکان پیغمبر تا آدم (علیه السلام) همگی با ایمان و خداپرست بودند.

● سفر پیغمبر (ص) به شام

در سن دوازده سالگی محمد (صلی الله علیه و آله) ابوطالب آهنگ سفر شام و تجارت شمال داشت. محمد نیز با اصرار همراه عمو و دیگر تجار عرب راهی آن سفر طولانی و پرمشقت گردید. در این سفر در شهر بصری واقع در سرزمین اردن پیغمبر با راهبی به نام بحیرا یا جرجیس که در کنار شهر در دیر خود می زیست برخورد نمود. هنگامی که کاروان تجار قریش به سوی دیر راهب پیش می آمد بحیرا دید که قطعه ابری بر سر آن پسربچه سایه افکنده است و هرچه کاروانیان پیش می آیند قطعه ابر نیز مانند چتری بر سر او سایه افکنده است.

این معنا موجب شد که بحیرا تمام اعضای کاروان و تجار را به دیر خود دعوت کند که از جمله ابوطالب و همان پسربچه نیکبخت بود. در دیر، راهب تمام حرکات پسربچه را زیر نظر گرفت و به دقت در وی نگریست. سرانجام متوجه شد که او همان پیغمبر موعود تورات و انجیل است. بحیرا به ابوطالب گفت: این پسربچه را یا به شام نبرد زیرا که اگر یهود او را شناختند به وی صدمه می زنند و یا اگر به شام می برد کاملا مواظب او باشد. پس از این دیگر اطلاع درستی از پیغمبر نداریم جز اینکه در خانه ابوطالب به سر می برد و ابوطالب عمویش و همسر او فاطمه دختر اسد بن هاشم همچون پدر و مادری دلسوز و مهربان به پرستاری و پذیرایی از محمد یتیم عبدالله همت گماشتند. ابوطالب در میان کلیه فرزندان عبدالمطلب از همه عاقل تر و داناتر بود. مردی سخنور و شاعر و چنانچه گفتیم با عبدالله پدر پیغمبر از یک مادر بود. فاطمه همسر و دختر عموی او نیز زنی خردمند و با شخصیت بود. آنها نخستین پسر عمو و دختر عمو از دودمان هاشم بودند که با هم ازدواج کردند. پیغمبر همیشه فاطمه را مادر خطاب می کرد و ابوطالب را پدر خود می دانست به عبارت دیگر این مرد و زن چنانکه می باید در نگاهداری و پرورش برادرزاده و عموزاده خود سعی بلیغ به عمل آوردند. به همین جهت نیز حقی عظیم بر مسلمین و جهانیان دارند.

● شرکت پیغمبر (ص) در جنگ فجار

جنگ های فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام بود. موضوع این بود که اعراب که پیوسته در صحاری سوزان خود به غارتگری و جنگ و نزاع اشتغال داشتند تعهد کرده بودند که چهار ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم دست ازجنگ و کشتار بکشند و در بازارهای خود به خرید و فروش و مفاخرت و شعر و خطابه بپردازند ولی چهار بار حرمت احترام ماه های حرام شکسته شد و اعمالی انجام گرفت که کار به جنگ کشید. فجار از فجور یعنی اعمال ناشایستی گرفته شده است که در آن ماه های محترم به وقوع پیوست. در چهارمین جنگ فجار که تا چهار سال ادامه یافت پیغمبر هم شرکت داشت. سن پیغمبر درایام جنگ چهارم به اختلاف روایات چهارده یا پانزده یا بیست سال بوده است. شاید این اختلاف روایات به واسطه مدت این جنگ ها پدید آمده است که شراره آن در مدت چهار سال شعله ور بود. جنگ در میان قبیله هوازان و قریش و قبیله کنانه همپیمان قریش روی داد. پیغمبر در این جنگ که تمام افراد پیر و جوان قبیله قریش به طرفداری از همپیمان خود کنانه شرکت داشتند در گرما گرم جنگ تیرهای دشمن را از عموهایش برطرف می ساخت. معنای این سخن این است که شخصا به طرف کسی تیراندازی نکرد و کسی را نکشت و تنها ازجان عموها دفاع می کرد.

● پیمان جوانمردان

یکی از خاطرات جالبی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ایام جوانی خود داشت وگاه گاهی از آن با خوشی و مسرت یاد می کرد شرکت آن حضرت در پیمانی به منظور دفاع از مظلومان و ستمدیدگان بود که در تاریخ اسلام به نام حلف الفضول مشهور است.

حلف به معنای پیمان و فضول جمع فضل است و معنای هر دو کلمه پیمان فضل ها است. بنابر مشهور علت این نامگذاری این بود که پیش از آن ایام پیمانی میان سه نفر از قبیله جرهم که نام هر سه فضل بود بسته شده بود و فضل ها تعهد کرده بودند که به یاری مظلومان برخیزند. به همین جهت پیمان آنها به خاطر اسامی اعضای پیمان حلف الفضول خوانده شد از آنجا که بعدها در زمان رسول اکرم (ص) نیز چنین پیمانی منعقد گردید به یاد پیمان نخست، آن نیز به حلف الفضول موسوم گشت.

نظر دیگر این است که وقتی در زمان پیغمبر این پیمان توسط جوانمردان قریش بسته شد خردمندی از قریش گفت: این عده وارد فضل از این امر شدند و از اینجا حلف الفضول یا پیمان جوانمردان خوانده شد.

موضوع این بود که مردی از یمن کالایی برای فروش به مکه آورد. عاص بن وائل پدر عمرو عاص معروف همکار معاویه که از طرف او به حکومت مصر رسیده از قبیله بنی سهم به ظاهر آن را خرید ولی وقتی مرد یمنی برای دریافت وجه آن به وی مراجعه نمود عاص بن وائل از پرداخت قیمت و استرداد اصل مال سرباز زد. مرد یمنی از او به مردان قبیله بنی سهم شکایت برد و استمداد نمود ولی به خاطر نفوذی که عاص بن وائل داشت هیچ کس ترتیب اثری به شکایت او نداد. مرد یمنی چون این دید آمد نزدیک حجر الاسود و فریاد برداشت و از مظلومیت خود ناله سر داد. سپس به میان سایر قبایل قریش رفت و استمداد کرد اما نتوانست حس ترحم آنها را برانگیزد! مرد یمنی که این را دید بالای کوه ابوقبیس و در وقتی که افراد متنفذ قریش در پیرامون کعبه اجتماع کرده بودند با صدای رسا فریاد مظلومیت برداشت سپس از کوه به زیر آمد و روی به جمع قریش نهاد.

در آن جمع زبیر بن عبدالمطلب یکی از عموهای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) برخاست و به میان قبایل بنی هاشم و بنی مصطلق و بنی زهره و بنی اسد و بنی تمیم گشت و به جلب حمایت آنها از مرد مظلوم پرداخت. در نتیجه مردانی از این قبایل در خانه عبدالله بن جدعان که از مردان نامی قریش و بزرگسال و کریم النفس و مورد احترام عموم بود گرد آمدند تا درباره اتفاق سویی که در ماه حرام (ذی القعده) کنار خانه خدا برای مرد غریبی پیش آ مده بود چاره جویی کنند. در این جمع پیغمبر آینده اسلام هم که در آن وقت بیست ساله و به روایتی بیست و پنج ساله بود شرکت داشت. مذاکرات این مجلس گذشته از دفاع از حق مرد یمنی ابعاد وسیعی یافت و به عقد پیمانی انجامید که بعدها به عنوان بهترین کار قریش در زمان جاهلیت شهرت گرفت. یعنی همان پیمان جوانمردان یا حلف الفضول.

اعضای پیمان در منزل عبدالله بن جدعان تعهد کردند که از آن پس در محیط مکه هر اتفاق سویی رخ دهد چه برای غریب یا قریب باشد و چه آزاد و بنده در مقام دفاع برخیزند حق طرف را از متعدی بگیرند واز وی دفع ظلم کنند. خواه ظالم و متعدی از طبقه بالا باشد یا پایین اهل شهر باشد یا بیگانه. علاوه بر این جوانمردان حاضر در مجلس تعهد نمودند مردم مکه را به کارهای نیک تشویق کنند و از اعمال زشت برحذر دارند تا بدین گونه هرگونه رفتار ناپسند و مظاهر ظلم و ستم را از مکه ریشه کن سازند. پس از این تعهد وعقد پیمان حاضران مجلس به خانه عاص بن وائل رفتند و مال مرد یمنی را از وی گرفتند و به صاحبش مسترد داشتند. سال ها بعد در زمانی که پیغمبر به مقام نبوت رسیده بود و در مدینه به سر می برد به این کار افتخار می کرد و می فرمود: من در خانه عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت نمودم که آن را از داشتن بهترین کالاها دوست تر دارم اگر در اسلام نیز مرا در پیمانی مانند آن دعوت نمایند اجابت می کنم.

● تواضع پیامبر (ص)

امام علی (ع) وصف فروتنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را چنین بیان می دارد: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روی زمین بدون فرش می نشست و غذا می خورد وبا تواضع همچون بردگان جلوس می کرد. با دست خویش کفش و لباسش را وصله می فرمود و بر مرکب برهنه سوار می شد و حتی کسی را پشت سر خویش سوار می نمود. (نهج البلاغه، خطبه۱۵۹ )

● زهد و وارستگی پیامبر (ص)

حضرت محمد (ص) هرگز نسبت به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلی نشان نداد و به آن توجهی نکرد. امام صادق (ع) می فرماید: روزی رسول خدا (ص) در حالی که محزون بود از منزل خارج شد. فرشته ای بر او نازل شد در حالی که کلید گنج های زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: ای محمد (ص) این کلیدهای گنج های زمین است. پروردگارت می فرماید: این کلیدها را بگیر و درب گنج های زمین را باز کن و آنچه می خواهی از آن استفاده نما. بدون اینکه نزد من ذره ای از آنها کم شود.

پیامبر (ص) فرمود: دنیا خانه کسی است که خانه (واقعی) ندارد. کسانی دور آن جمع می شوند که عقل ندارند.

ابن سنان می گوید: امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد پیامبر (ص) آمد در حالی که آن حضرت روی حصیری نشسته بود که زبری آن بر بدن آن حضرت اثر گذاشته بود و بر بالشی از لیف خرما تکیه نموده بود که بر گونه های گلگونه اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالی که جاهای اثر کرده را مسخ می نمود گفت: کسری و قیصر (پادشاهان ایران و روم) هرگز چنین راضی نمی شوند و بر حریر و دیبا می خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایی) بر این حصیر!

پیامبر (ص) فرمود: من کجا و دنیا کجا! مثال زودگذر بودن دنیا مثال شخصی است که بر درختی سایه دار عبور می کند لحظه هایی از سایه درخت استفاده می کند و وقتی سایه تمام شد از آنجا کو£ می کند و درخت را رها می کند.

● نرمخویی و مهربانی پیامبر (ص)

از منظر قرآن کریم یکی از شاخص ترین ویژگی های حضرت رسول صلی الله علیه و آله، اخلاق زیبا و برخورد شفقت آمیز با دیگران بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت ستودنی توانست در طول۲۳ سال دل های بسیاری را به خود شیفته کرده و به صراط مستقیم هدایت نماید در حالی که هیچ قدرتی توان چنین کار شگفتی را نداشت. خداوند متعال این عامل اساسی را چنین شرح می دهد: فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (آل عمران/۱۵۹ )؛ به برکت رحمت الهی در برخورد با مردم، نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند.

اساسا آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت برای تکمیل مکارم اخلاق است و می فرمود: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ همانا من برای به سامان رساندن فضایل اخلاقی مبعوث شده ام.

ابراز محبت و مهرورزی آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ایمان می شد بلکه مخالفین آن بزرگوار نیز از اخلاق نرم و شفقت آمیز آن گرامی بهره مند بودند و این سبب جذب آنان به سوی اسلام می گردید. به همین جهت خداوند متعال رسول گرامی اش را تحسین کرده و فرمود: وانک لعلی خلق عظیم (قلم ۴/)؛ و یقینا تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.

● آشنایی با درد مردم

توفیق در مدیریت جامعه به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از مهم ترین آنها آشنایی با مشکلات و گرفتاری های طبقات محروم اجتماع است. پیامبران الهی عموما و پیامبر اسلام (ص) خصوصا از چنین خصلت والایی برخوردار بودند. آنان خود را از مردم می دانستند و هیچگونه امتیاز و تفوقی بر خویشتن نسبت به سایر اقشار جامعه قائل نبودند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمود: انما انا بشر مثلکم (فصلت ۶/- کهف۱۱۰/)؛ همانا من هم مانند شما بشر هستم. در آیه دیگری خداوند متعال می فرماید: لقد جائکم رسول من انفسکم... (توبه۱۲۸/)؛ پیامبری از خود شما برایتان آمده است.

افزون بر مردمی بودن، آشنایی و آگاهی و لمس واقعیت های پنهان جامعه از خصلت های بارز آن حضرت بود.

البته میان امثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کسانی که با شعار محرومیت زدایی به عرصه های رهبری و هدایت جوامع وارد می شوند اما خود، طعم تلخ و محرومیت و گرفتاری را نچشیده اند و درک این واقعیت ها برایشان سخت و غیر ملموس است فرق زیادی وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در این رابطه درست عمل کنند موفق نخواهند شد اما کسانی که این مشکلات و محرومیت ها را از نزدیک لمس کرده اند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را بهتر و راحت تر درک می کنند. قرآن کریم می فرماید: الم یجدک یتیما فآوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک عائلا فاغنی (ضحی۶/ ،۷ ،۸ )

حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله در مقابل مرفهین بی دردی که از او می خواستند از طبقات محروم فاصله بگیرد این آیه را تلاوت می کرد: و ما انا بطارد الذین آمنوا (هود۲۹/)؛ من هرگز مردم با ایمان را اگرچه در ظاهر محروم و بی چیز و نیازمند باشند از خود دور نخواهم کرد.

آری رسیدن به مقام نبوت اوصاف برجسته ای می طلبد که یکی از آنها مردمی بودن و آشنایی با حقوق محرومان است. کسی که می خواهد دین آسمانی او جاودانه بماند و برای هر قوم و ملتی و در هر عصر و زمانی به کار آید لازم است که خود با ریشه های ناعدالتی و فقر و محرومیت از نزدیک تماس داشته باشد تا در بلندای تاریخ بتواند ندای عدالتخواهی و محرومیت زدایی را به گوش جهانیان برساند. قرآن با یادآوری دوران مشقت بار و سخت زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله به آن حضرت سفارش می کند که: فاما الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر (ضحی۹/ ،۱۰ )؛ یتیم را از خود دور نکن و درخواست کننده را از خود مران.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام هجرت به مدینه نیز در مقابل فریادهای دعوت ده ها نفر از اهالی مدینه در زمینی که به یتیمان تعلق داشت فرود آمد و کانون اسلام را در همانجا متمرکز نمود که بعدها به مسجدالنبی و مرکز حکومت اسلامی تبدیل شد و تصمیمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گردید.

اسدالله افشار