جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

یک تغییر و چند برداشت


یک تغییر و چند برداشت

توجیهات کنارگذاری لاریجانی نیز آنقدر نچسب بود که نتواند موج تعبیرها و تفسیرها در این رابطه را در سطوح داخلی و خارجی کنترل کند

اعلام خبر نه چندان غیرمنتظره استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و انتصاب سریع سعید جلالی معاون اروپا و امریکای وزارت امور خارجه به جای او از سوی رئیس جمهوری، دو نکته را بیش از هر چیز در سطح تعاملات جاری کشور برجسته کرد؛ نخست اینکه غالب شایعه ها دروغ نیست و برای واقعی شدن آن باید منتظر زمان بود و دوم هزینه مدیریت در ایران همچنان بالا است. مدت ها بود که شایعه اصرار علی لاریجانی برای استعفا از دبیری شورای عالی امنیت ملی نقل محافل بود، اما هر بار از جانبی تکذیب می شد تا اینکه سرانجام این هفته و درست اندک زمانی پس از اظهارات لاریجانی درباره پیشنهاد هسته یی «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری فدراسیون روسیه در سفر به تهران و تکذیب آن از سوی رئیس جمهوری و نیز اعلام برنامه دیدار لاریجانی و سولانا در سه شنبه همین هفته به ناگاه خبرگزاری ها خبری کوتاه و فوری را اطلاع دادند؛ رئیس جمهوری استعفای علی لاریجانی را پذیرفت و سعید جلیلی را به جای او منصوب کرد.

توجیهات کنارگذاری لاریجانی نیز آنقدر نچسب بود که نتواند موج تعبیرها و تفسیرها در این رابطه را در سطوح داخلی و خارجی کنترل کند. اما نکته مهم در این میان، همان مثل نهادینه شده در جامعه امروز ایران است که هیچ شایعه یی دروغ نیست، مگر زمان به آن جامه عمل بپوشاند. مصداق چنین برداشتی را در مواردی از این دست می توان درباره حداقل وزیران برکنار شده دولت طی ماه های گذشته جست وجو کرد.نکته برجسته دوم، همان هزینه مدیریت در کشور است که گفتنی است همیشه باید رتبه بالا در هزینه کردها باشد. علی لاریجانی به رغم پیشینه حضورش در شورای عالی امنیت ملی، هنگام کنار رفتن از دبیری این شورا، بی گمان متفاوت از آغاز تصدی گری اش در این مقام بود.

در واقع او برخلاف گرایش ایده آلیستی انعطاف ناپذیر دو سال و اندی پیش خود، اکنون عملگرایی اصولگرا می نماید که می خواهد تعاملی سازنده را با جامعه بین الملل (درباره پرونده هسته یی) مدیریت کند. لاریجانی تا رسیدن به این نقطه از تصور بالا مسیری را گذراند که در آن علاوه بر نقدهای پرطمطراق علیه تیم مذاکره کننده هسته یی دولت سابق، مذاکرات دشوار با طرف های بیرونی را همراه با ارجاع پرونده ایران از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته یی به شورای امنیت سازمان ملل و سرانجام تصویب دو قطعنامه از سوی این شورا تجربه کرد.

لاریجانی در ماه های اخیر بیشترین وزن سختی های مربوط به پرونده هسته یی را بر دوش داشت و رفته رفته به قامت دیپلماتی ششدانگ که آموخته است چگونه باید مذاکره کرد و در ملاءعام سخن گفت، نزدیک شد. حالا دیگر او برای بیان منظور خود در کنفرانس های مطبوعاتی اش، از واژه ها و جملاتی بهره نمی گرفت که فهم آن نزد رسانه ها و ناظران بیرونی، کاری سخت باشد. او در ماه های اخیر توانست سه کار مهم را در عرصه دیپلماسی انجام دهد؛ نخست مدیریت مذاکرات مستقیم ایران و امریکا درباره عراق که سرانجام به توافق بر سر تشکیل کمیته سه جانبه امنیتی (ایران، امریکا و عراق) انجامید. دوم ارائه فرمولی تازه برای مذاکرات خلاق و پیش برنده با خاویر سولانا در خدمت به ترمیم روابط با گروه ۱«۵ و تلاش برای کنترل بحرانی که واشنگتن خواستار تحمیل آن به تهران است. سوم اداره مذاکراتی موفق با محمد البرادعی رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته یی و توافق بر سر «برنامه اقدام» که سرانجام به تعویق صدور قطعنامه تحریمی سوم از سوی شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران انجامید. منش دیپلماتیک لاریجانی و ابتکارهای او در ماه های اخیر حتی تایید جناح های رقیب اصولگرایان در داخل را نیز همراه خود کرد.

در واقع مدیریت مذاکرات هسته یی به گونه یی انجام می شد که جناح های رقیب نیز بر درستی روند آن تاکید داشتند. بدیهی است بروز علی لاریجانی در هیئت دیپلماتی که اکنون همه (داخل و خارج) او را به رسمیت شناخته اند، در فرآیندی انجام شد که به هر ترتیب هزینه هایی را بر دیپلماسی کشور و بالطبع در بسیاری از سطوح اعم از اقتصاد و سیاست به دنبال داشت. حال او کنار رفته است در حالی که پرونده هسته یی، حساس ترین موقع خود را در میانه ضرب الاجل ۶۰ روزه شورای امنیت سازمان ملل می گذراند؛ قرار بود لاریجانی همین هفته با خاویر سولانا در اروپا گفت وگو کند و احتمالاً پیشنهاد رئیس جمهوری روسیه را - که همه تنها کلیاتی از آن را حدس می زنند - مورد بررسی قرار دهد؛ رایزنی ها با طرف های مختلف اعم از آژانس هسته یی و دیگر بازیگران بین المللی ادامه یابد و از همه مهمتر، امریکا و برخی متحدان غربی اش این روزها بر شدت مواضع خود علیه تهران افزوده اند.

اکنون با کنار رفتن علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی (به رغم حضور او در کنار سعید جلیلی در مذاکرات سه شنبه با سولانا) چند پرسش کلیدی ذهن ناظران را به خود مشغول کرده است.

۱) استعفای لاریجانی ریشه در کدام عوامل دارد؟ چرا کسی مثل او با سابقه و اندیشه های اصولگرایانه اش، ترجیح داد صحنه را به نفع گرایش رقیب که اتفاقاً آن هم اصولگراست ترک کند؟ در این حال او چگونه از ایده آلیستی تند و تیز به اصولگرایی پراگماتیست تغییر گرایش یافت؟

۲) سعید جلیلی که او نیز مثل علی لاریجانی در دو سال و اندی پیش، اصولگرایی ایده آلیست به شمار می رود، چه هنگام به باوری عملگرایانه در دیپلماسی نزدیک می شود؟ در این فاصله زمان آبستن چه تجربه های جدیدتری است؟

۳) اگر لاریجانی و تیم همراهش در دور اخیر مذاکرات هسته یی به ابتکار خروج از دایره گفت وگو با تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) دست زدند و گستره طرف های مذاکره کننده در جامعه جهانی را تا سطح گروه ۱«۵ افزودند، آیا دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی در رویکردی دیگر صاحب ابتکاری تازه است؟ یا این تغییر مدیریتی، تنها محصول دایره تنگ رقابت های جناحی است؟

۴) آیا از این پس شورای عالی امنیت ملی اداره پرونده هسته یی را همچنان در قاعده گذشته که به هر حال مستقل از دولت و در چارچوب تعریف شده برای آن عمل می کرد، دنبال می کند یا بازتابی از اراده دولت خواهد شد؟

۵) پیش از این شاهد دو گرایش در دستگاه دیپلماسی کشور بودیم؛ دیدگاهی تجدیدنظرطلب که نگاهی ایده آلیستی به سیاست خارجی دارد و دیدگاهی که با نگرش عملگرایانه خواستار تعامل با جامعه بین الملل است. بی گمان وجود هر دو گرایش در چارچوب تقسیم کار و ظاهر رقابتی میان نگرش های تعاملی و تقابلی، به مثابه ابزاری است که عموم دولت ها در تعقیب اهداف سیاست خارجی خود آن را دنبال می کنند. حال اگر تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی به مفهوم کنار رفتن یکی به نفع دیگری، آن هم نه در قاعده بالا بلکه بر اثر شدت رقابت فرساینده جناح های داخلی باشد، این یکدستی چه پیامدی را در فرآیند دیپلماسی کشور به دنبال دارد؟ آیا بزنگاه کنونی، مناسب ترین لحظه در عافیت طلبی های جناحی بود؟ چنین وضعی چه مفهومی را در بیرون از کشور القا می کند؟ به عبارت دیگر ارزیابی بیرون از چنین تحولاتی در محیط داخل چگونه است؟

سخنگوی وزارت امور خارجه تصریح کرده است که سیاست های هسته یی جمهوری اسلامی با تغییر دبیر شورای عالی امنیت، دچار هیچ تغییری نشده است. اگر چنین است، چرا هزینه تبعات این تغییر را همین حالا باید تحمل کرد؟ پرداختن به هر یک از پرسش های بالا مجالی دیگر می خواهد و بسا هر یک از ناظران از منظر خود به آنها پرداخته اند، ولی آنچه در این میان حائز توجه است، برداشتی است که می گوید بر اساس تجربه سال های اخیر بسیاری از شایعه ها بی پایه نیستند و برای واقعی شدن به زمان محتاجند. دیگر اینکه هزینه مدیریت در ایران هنوز گران است.

جلال خوش چهره