جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مهر با ریه مهربان نیست


مهر با ریه مهربان نیست

مهرماه یادآور نوعی عادت است نوعی اتفاق تكراری, اما دوست داشتنی اتفاقی كه هر چه بزرگ تر می شوی, شكل و شمایل شیرین تری پیدا می كند و بعدترها می شود خاطره

● در هفته اول آغاز سال تحصیلی آلودگی ناشی از ترافیك در كمین دانش آموزان است

مهرماه یادآور نوعی عادت است؛ نوعی اتفاق تكراری، اما دوست داشتنی؛ اتفاقی كه هر چه بزرگ تر می شوی، شكل و شمایل شیرین تری پیدا می كند و بعدترها می شود خاطره. این روزها ما كه سن و سالی را پشت سر گذاشته ایم، خاطره هایمان را مرور می كنیم و سال اولی ها و سال دومی ها و سال... اول مهرماه راهی مدرسه می شوند تا خاطره ساز شوند. مهر، یادآور نوعی عادت است، نه هیچ چیز دیگر.

ترانه های رنگارنگ رادیو و تلویزیون در مورد بازشدن مدرسه ها و برپاشدن همهمه، اما همه اینها جز ایجاد شوری كاذب، چیزی را عوض نمی كند و تغییری در روند این عادت نمی دهد؛ هیجان بی دلیلی كه نوعی اضطراب را در نوپاهایی كه می خواهند به مدرسه بروند القا می كند. از خودشان كه سؤال كنی، همه در این تفكر مانده اند كه به جای بازی و تفریح و كودكی كردن، صبح زود به اجبار و اكراه از خواب برمی خیزند و به جایی می روند كه نمی دانند و نمی فهمند برای چه باید بروند. اما این، یك روی سكه است.

این هیجان كاذب و این شور بی دلیل، علاوه بر اینكه روح آزاد و كودكانه را به سخره می گیرد، خیابان های خالی از پُر را، از همهمه و هیجانی پر می كند كه هر چه فكر می كنی، نمی فهمی برای چیست. نه! اشتباه نكنید! قرار نیست گزارشی بنویسم در مورد دیوارهای بلند مدرسه. یا اینكه متهم كردن دانش آموزان به بچگی و كم عقلی، بزرگ ترین ظلم در حق آنهاست. اصلا قرار نیست بگوییم كلاس درس برای بچه هایی كه جز بازی و ورجه وورجه چیز دیگری نمی دانند، زندان است و معلم هر قدر كه مهربان و دوست داشتنی باشد، زندانبان زندانیانی كه البته چهره ای محبت آمیز دارد و به جای فحش و بدوبیراه، به آنها لبخند تحویل می دهد؛ لبخندی كه از هر توهین و بدوبیراهی بدتر است.

اشتباه همه ما این است كه سال هاست دوربینمان را در یك زاویه كه نه، گوشه ای از شهر گذاشته ایم و مدرسه و مهرماه و دانش آموزان را با همین دوربین نگاه می كنیم. از یك ارتفاع پایین با لبخندی كه اگر نقاب از چهره برداریم، تفاوتی با اخم و تشر زندانبان برای دانش آموزان ندارد. می خواهیم بنویسیم و درخواست كنیم حالا كه كمتر از یك روز به بازگشایی مدارس مانده، حالا كه خاطره ها تكرار می شود و خاطره هایی ساخته، دوربین را از گوشه خیابان، روبه روی دیوار دبستان، چشم در چشم بابای مدرسه برداریم و از یك زاویه بهتر و از كمی بالاتر نگاه كنیم. وقتی این كار را كردید، متوجه می شوید دیواری پیش رویمان است به مراتب بلندتر از دیوارهای مدرسه كه برای آوارشدن روی سر بچه مدرسه ای ها نه نیاز به زلزله ۷ریشتری دارد و نه موقع ریزش، صدایش در گوش شهر می پیچد.

این دیوار بلند كه نمی گذارد زاویه دوربینتان برای دیدن مدرسه بهتر باشد، موقع ریزش، گرد و خاك نمی كند اما گازهای متفاوتی از آن متصاعد می شود كه چشم را می سوزاند، سرفه های مكرر را به دانش آموزان هدیه می دهد و تیرگی و سیاهی آن به حدی است كه روح شاداب و پر از سرخوشی و كودكانه آنها را نشانه می رود. نقطه را بگذارید ته این سطر و بیایید سر خط.

هر طور كه هست، دوربین را از پشت این دیوار خاكستری بالا بكشید تا مطمئن شوید موضوع این گزارش، آلودگی ناشی از تردد بیش از حد خودروها در روز اول مهرماه است. قید سرود صبح است، اول مهر را كه سال هاست از رادیو پخش می شود، بزنید و امسال تصمیم بگیرید خودرو را در پاركینگ نگه دارید و دانش آموزی را كه سه ماه صمیمی تنبل تر از همیشه كرده است را كمی زودتر از خواب بیدار كنید و پیاده، با اتوبوس، تاكسی و هر وسیله جز خودرو شخصی، به مدرسه راهی كنید.