پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

خاورمیانه و ایران کانون تحول در ۲۰۰۶


اگر آمریکائی ها آن سناریو حداکثری را دنبال کنند ممکن است در این منطقه حساس خطراتی در پی داشته باشد فشاری که ۳۰ ۴۰ سال توسط اسدپور و پسر و در سوریه بوده و فشار ناپیدای زیرین جریاناتی را به راه بیندازد

به‌نظر من منطقه خاورمیانه آبستن تحولات جدیدی خواهد بود. دو واقعه در این منطقه رخ داده و یا در حال رخ دادن است که ابهامات این دو واقعه می‌تواند مایه تحولات آتی این منطقه باشد. دو موضوع موردنظر وقایع اسرائیل و سوریه است که از قضا در همسایگی هم‌ قرار دارند و از نظر تاریخی با هم مرتبط هستند. نکته قابل توجه این موضوع همزمانی این تحولات است.

خطی را که شارون چندسالی در دل انتفاضه با مانورهای خاص خود دنبال می‌کرد و یک وضعیت ثابت را جلو می‌برد به‌جائی رسید که نوار غزه را تحویل فلسطینی‌ها داد و این تجربه را روی کرانه غربی هم می‌آزمود. با بیماری شارون که به‌نظر می‌رسد به صحنه سیاسی باز نخواهد گشت، باید در انتظار تحولاتی در اسرائیل بود، محتمل‌ترین شخصی که بتواند در اسرائیل کار را به‌دست بگیرد فعلاً نتانیاهو است. در ارزیابی از این فرد باید گفت که وی نسبت به شارون تندتر است. اما نباید این اصل را فراموش کرد احزاب و گروه‌ها و شخصیت‌ها تا زمانی‌که در کاخ ریاست‌جمهوری و نخست‌وزیری نیستند تندروی‌هائی دارند اما وقتی در این بست‌ها قرار می‌گیرند و ترمزها کشیده می‌شود. البته این تندی نتانیاهو را نمی‌توان به‌عنوان یک تحول سنگین و جدی به حساب آورد؛ ولی به هر تقدیر تعویض حکومت‌ها روی ثبات اثر دارد. همچنین روی مذاکراتی که آمریکائی‌ها به دنبال آن هستند و فلسطینی‌ها روی آن کار می‌کردند اثر دارد.

موضوع مهم دیگر پرونده بشار اسد است که آمریکا در پی آن است. به‌نظر می‌رسد در حاکمیت آمریکائی‌ها دو نگرش وجود دارد و در حال مباحثه و بررسی هستند. در یک سناریو یک نگرش حداقلی تحت فشار نگه داشتن سوریه برای گرفتن امتیازات و نگاه حداکثری هم تغییر شخص بشار اسد است و بر سرکار آمدن احتمالاً چهره‌ای مثل خدام که این روزها مطرح است. اما سناریو دوم که مقداری رادیکال‌تر است تغییر نظام سوریه است که خطرهائی نیز دارد.

به هر تقدیر دو نکته مهم در این میان وجود دارد. در حال حاضر در سوریه علویون سرکار هستند و قدرت گرفتن شیعیان در ایران و عراق و اتصال به سوریه برای سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل مطلوب نیست. بنابراین در سوریه دنبال چهره‌ای هستند که حداقل صیغه شیعیت نداشته باشد و اهل تسنن بودنش نوعی رقاب و حائل ایجاد کند بین شیعه و اسرائیل. همان هلالی که زمانی شاه اردن هم گفته بود تا لبنان ادامه می‌یابد.

نکته دوم اینکه معمولاً تحولات خیلی اساسی هم ممکن است که از کنترل خارج شود اگر آمریکائی‌ها آن سناریو حداکثری را دنبال کنند ممکن است در این منطقه حساس خطراتی در پی داشته باشد. فشاری که ۳۰-۴۰ سال توسط اسدپور و پسر و... در سوریه بوده و فشار ناپیدای زیرین جریاناتی را به راه بیندازد.

موضوع سوم وضعیت حساس و گروه حاضری که در حاکمیت است که باز هم رقابت‌هائی در آنجا هست و پیچیدگی‌هائی که با دولت تل آویو دارند. این سؤال که حماس در نهایت وارد پروسه سیاسی خواهد شد؟ به‌نظر می‌رسد در داخل حماس هنوز تصمیم‌گیری نهائی صورت نگرفته است. باید در انتظار سرنوشت انتخابات بود که چه سهمی را خواهند برد و وزنشان چقدر خواهد بود تا بعد موقعیت چانه زدن در هر دو جبهه را برای خود نگه دارند یعنی هم با عباس و هم جانشین شارون. این سه بخش هست که به‌نظر می‌رسد در سال ۲۰۰۶ در جریانات منطقه اثرگذار خواهد بود.

در کنار این سه اصلی‌ترین دغدغه جهان در سال آینده یعنی وضعیت حاکمیت اسرائیل، مسئله حماس و دیگر گروه‌های فلسطین و موضوع سوریه، انتظار تحولی جدی در عراق در سال ۲۰۰۶ را نمی‌توان داشت. به‌نظر من شرایط عراق ادامه و تثبیت وضعیت جاری است و نیروهای تندرو و افراطی می‌خواهند از ثبات در این کشور جلوگیری کنند. جریانات شیعه و آمریکا و ایران خواهان ثبات در این کشور هستند. کشوری که بالقوه قابلیت اشتعال دارد؛ ولی درجه این قابلیت پائین است.

موضوع دیگر مورد ایران است. با توجه به سیاست‌های دولت که خواستار ادامه وضعیت چند ماه گذشته است و با توجه به تحولات جدید و از سرگیری تحقیقات هسته‌ای، نشانه‌ها حاکی است که غربی‌ها در فکر قدم دیگری هستند. البته این نشانه‌ها چندان مثبت نیست که آنها با تصمیمات جدید ایران کنار بیایند. بنابراین به‌نظر من یکی از موضوعات اصلی سال ۲۰۰۶ موضوع ایران است. همین امروز نکته‌ای از سخنان رابرت باروک کاندیدای نوبل اقتصاد از آمریکا را می‌خواندم که گفته است ماجرای بزرگ ۲۰۰۶ چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی ایران خواهد بود نه عراق.

● جریان عراق و یک جانبه‌گرائی آمریکا

با شروع جریان عراق جهان شاهد اوج یک جانبه‌گرائی آمریکا بود و چالش‌هائی که با اروپائیا‌ن و روسیه پیش آمد. اما تصور می‌کنم تجربیات تلخی که بعد از فاز اول جریانات عراق و شروع فاز دوم و جریاناتی که در پی آن اتفاق افتاد، نوعی از عقلانیت در آمریکا به‌وجود آمد که پس از بازنگری در سیاستش تغییراتی پدید آمد. در حقیقت اروپا کمی خود را عقب کشید و آمریکا هم همین‌طور و در واقع به نوعی از تفاهم با یکدیگر رسیدند که آمریکا از آن اوج مقداری پائین آمد. آمریکائیان دریافتند که ممکن است یک جانبه‌گرائی امتیازی برایشان داشته باشد ولی ضد امتیاز آن هم کم نیست. برای درگیر شدن در قضیه عراق درصدد یافتن شریک برآمد و برای اینکه دیگران او را تنها نگذارند، عملکرد سیاسی‌تر را پیش گرفت. یعنی براساس منافعش عمل کرد و اروپائیان هم با رضایت از این نوع عملکرد بدون آنکه روی این جریان مانور بدهند به تفاهم رسیدند. البته اروپا نگرانی هم دارد و یکی از محققان آلمانی می‌گفت اگر آمریکا از عراق خارج شود ما باید چه‌کار کنیم؟ این نگرانی و دغدغه وجود دارد و همین نقطه چالش اروپا و آمریکا است. اروپا می‌خواهد از ابزار آمریکا استفاده می‌کند و امتیازات خود را هم داشته باشد. این یک معادله چند مجهولی است که شاید موفق‌ترین بازی در دست انگلیس است. هر چند آلمان و فرانسه هم متوجه هستند که انگلیس چه بازی را پیش می‌برد و چه منافعی دارد به هر حال پس از اوج یک جانبه‌گرائی نوع تفاهم و زیان جدیدی در این رابطه بین اروپا و آمریکا پدید آمد. این گرایش به سمتی است که یک جانبه‌گرائی را به‌تدریج کاهش خواهد داد.

● اثرات تحولات جهانی بر ایران

با نگاهی به محورهای برنامه و سیاست‌های دولت محورهای آن یعنی عدالت و مهرورزی روشن است. اما موضوع توسعه در این چارچوب قرار ندارد. در همین جلسه به موضوع توسعه در کشورهای منطقه اشاره شد که در اطراف ما به سرعت اتفاق می‌افتد، در حالی‌که هدف توسعه در برنامه‌های ما مشخص نیست. یعنی توسعه اقتصادی برای ما هدف نیست. در زمینه توسعه سیاسی نیز گرایش به سمت دور شدن از توسعه سیاسی است به کرات صحبت از الگوی چین می‌شود. در حالی‌که می‌دانیم در آنجا توسعه اقتصادی هدف است. توسعه اقتصادی خود امیدی در آدم‌ها ایجاد می‌کند که به شکلی جای خالی توسعه سیاسی را پر می‌کند.

در همین جلسه راجع به موضوع حالت تهاجمی ما صحبت شد که همین رفتار بقیه عوامل را تکمیل می‌کند من کاملاً با این نظر موافقم که شروع فاز تحریم در سال ۲۰۰۶ محتمل است و بیش از هر زمان دیگری است. این سکوت معنادار چند روزه آنها این حس را تقویت می‌کند که غرب در حال طراحی حرکت جدیدی است. به‌نظر ظرف چند روز آینده فشارهای جدیدی خواهیم داشت که این فشارهای جدید شروع همان تحریم‌ها است. تحریم‌ها بدون اینکه داخل را تحریک کند پیاده می‌شود تا جامعه از نظر روحیه اجتماعی به اوایل دهه ۶۰ بازنگردد. غرب هم تجربه دارد و اجازه نمی‌دهد آن روحیه زمان جنگ با عراق در داخل ایجاد شود. نوع تحریم‌ها هم بسیار متنوع خواهد بود. با امکاناتی که دارند به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که تحریم‌ها کمترین امکان را برای بسیج روحی و روانی و اعتقادی جامعه فراهم آورد. قطعاً مسئولان مقداری بسیج خواهند کرد اما شرایط تهییج برای عموم مردم سخت‌تر می‌شود. یعنی در اثر تحریم از یک طرف شرایط سیاسی داخلی بسته‌تر می‌شود و بدون داشتن طرح و برنامه توسعه و نیاز به تهییج و حرکت در سطح در حقیقت کشور را با توجه به این سه عامل باز هم در شرایط بحرانی‌تر فرو خواهد برد. این نظرات به این معنا نیست که در آخر سال ۲۰۰۶ غربی‌ها به نتیجه‌ای برسند این پروسه زمان می‌برد اما قطعاً نسبت به شرایط حاضر در پایان سال ۲۰۰۶ وضعیت بهتر نخواهد بود.

میرمحمود موسوی