چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چهار شعر از بیژن نجدی
چشم به راه تابستان
پا کلنگ افتاده ایم به جان موزاییک های حیاط
من و برادرهایم
که خاک برهنه شود
بیل برداشته ایم من و پسرعموهایم که خاک برهنه شود
و چنگ می زنیم به زمین
تن می مالیم به حیاط
که خاک برهنه شود
که نطفه ای از خیال من
رویای برادرهایم و پسرعموهایم
بنشیند بر پوست زمین
حالا مانده ایم چشم به راه تابستان
که از راه برسد
بعد از کویر دعوت می کنیم که بیاید به باغچه ما
در حیاطی چنین کوچک
یا گوشه های باغچه را مثل یک قالی
خواهیم گرفت من و برادرهایم
و می بریمش به کویر
من و پسرعموهایم.
کسب و کار من
شغل من نگاه نکردن به خونریزیست
شغل من این است که روزنامه نمی خوانم
شب ها
دود می رقصد
در زیرسیگاری روی میز
پرده می آید از پنجره تا نیمه های اتاق
یعنی باد پرده را تکان می دهد
همین باد که از دریا تا من آمده است
داشتم می گفتم
شغل من
خاموش کردن رادیوست
بستن تلویزیون
در تمام ساعات پخش خبر.
چهار فصل
تابستان ها هوا گرم است
به شرط اینکه نبارد برف
بر نصف النهاری که می گذرد، از پوست سرزمین من
تابستان ها هوا سرد است
اگر که بر مدار این همه گورستان راه بروی
زمستان ها هم هوا گاهی سرد گاهی گرم
اگر که در آغوش پروانگی های من باشم ، گرم
اگر در پنجره ای پر از قندیل، قندیل تصویر من در
یخ
البته حتماً سرد
اما بهار بی هیچ اگر و مگر شیر می دهد
به دخترش توت فرنگی کال
و پسران بلندبالاش سرفرازی های درخت
البته نه مثل مادری سوگوار، معترض، مغموم
پاییز هم که می دانید توت فرنگی کجا هستند
پشت سرخ ریخته روی زمین
و برگ می افتد لخت می شود این بالا
این بلند این درخت
انگار می میرد شاید هم نمی میرد
درست مثل مردان سوگوار، معترض، مغموم.
قصه ی ناتمام
یکی بود یکی نبود
شاید هم بود
شاید چه بسیار بودند و فقط یکی بود که نبود
با یکی بود و چه بسیار که نبودند
مادربزرگ آغاز خاطرات ما با گیس بلند و سفید
ایمان داشت که یکی بود یکی نبود
همچنان که
رفت مادربزرگ
با آن همه یکی بودهای دور
و یکی نبودهای روزگار یخ
شاید آنکه بود هنوز هم هست و ما نمی بینیم
یا آن دیگری که نبود روزگاری بود و حالا نیست
راستی آنکه بود عاشق بود یا آنکه نبود؟
چطور شد که نبود
شاید زاده نشد هرگز
یا مرده است و جایی در خاطرات ما دفن شده است
شاید هم کشته شد آنکه نبود
روزی با دست های آنکه بود
چرا هرگز از مادربزرگ نپرسیدیم
و حالا چه کار کنیم
با قصه های بی آغاز
چرا آنکه نبود از کنارمان نمی گذرد
و آنکه بود را
هرگز نمی یابیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست