جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
رسانه ها بدعادت شده اند
الگوی اغلب رسانهها در اولویتبندی انتشار اخبار، پرچالش و بحثبرانگیز بودن است. میتوان گفت نوعی شخصمحوری و گونهای بیماری رسانهای که شاید ناشی از «شهرتپرستی» باشد، به مثابه یک اپیدمی خطرناک، در کمین رسانههاست. به دلیل سابقه طولانیتر رسانههای خارجی، میتوان گفت این بیماری از رسانههای غیروطنی به مطبوعات داخلی ما سرایت کرده، اما ریشهاش از هر جایی که آمده، بیگمان محصولی انسانی با خود به ارمغان نیاورده است. در اخبار جهانی رسانههای امروز، بسیار شاهد هستیم که رنج انسانهای تهیدست در هیاهوی اخبار سنگین و رسمی رنگ میبازد و گاه دغدغههای نارنجی شخصیتی متمکن، مهمتر از مرگ کودکی کارتنخواب میشود. اگر ناخن یک هنرپیشه زخم شود، احتمال کار شدن خبر بعید نیست اما اگر مادری بیخانمان از صبح تا شب برای سیر کردن شکم کودکش، سطلهای زباله را برای یافتن غذا زیر و رو کند، معمولاً جذابیت رسانهای چندانی برای انعکاس وسیع آن وجود ندارد.
به طور طبیعی، اخلاق حرفهای در مطبوعات حکم میکند سوژه انتخاب اخبار و اولویتبندی آن منصفانه و به دور از سوگیری باشد اما در بسیاری از موارد پیگیری سوژههای شهره و تجاری کردن اخبار بر اخلاق روزنامهنگاری چیره میشود.
به طور مثال، بدیهی است بالاترین دغدغه همه انسانها در درجه اول حفظ حیات است، بنابراین طبیعی است که بزرگترین اولویت اخبار نیز باید حول محور «عوامل تهدید حیات انسان» باشد. یعنی اگر ورزشکاری شیشه ماشینش شکست و در همان لحظه نیز یک فالفروش بر اثر سرما و بیخانمانی حیاتش را از دست داد، به طور طبیعی و حرفهای باید ابتدا خبر آن فالفروش کار شود زیرا از دست دادن زندگی بسیار مهمتر از شکسته شدن شیشه ماشین است اما در نظام خبررسانی حاکم بر رسانههای امروز، معمولاً شیشه شکستهشده ماشین آن ورزشکار در اولویت اخبار قرار میگیرد. شاید گفته شود به دلیل اینکه آن ورزشکار مشهور است و اخبارش بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد، در صدر اخبار جای گرفته است اما این امر نیز محتمل است که رسانهها طی سالهای متمادی و با افراط در پرداختن به زندگی شخصیتهای شهیر و فراموش کردن مردمان محروم، ذائقه مطبوعاتی مردم را نیز دگرگون کرده باشند. مثلاً کافی است تنها طی چند ماه، تیترهای اول اغلب روزنامهها بر مرگ کودکان مبتلا به سوءتغذیه متمرکز باشد، آنگاه علاوه بر اینکه افکار عمومی به طور ناخودآگاه به این موضوع حساس میشود، حتی این امکان نیز وجود دارد که آرام آرام، سلیقه مخاطب هم تغییر پیدا کند.
بدیهی است مسوولیت اصلی رسانهها، اطلاعرسانی و تنویر افکار عمومی است اما اگر این اطلاعرسانی به نحوی باشد که نتواند دردهای طبقات از یاد رفته را فریاد بزند، علاوه بر آنکه دیگر بودن یا نبودن این رسانهها فرقی به حال محرومان نخواهد داشت در بلندمدت نیز به افزایش شهرت گروههایی خاص از جامعه سرعت میبخشد.
منصور ساعی مدرس ارتباطات در دانشگاه در گفتوگو با «شرق» این روند رو به رشد تجاری شدن اخبار را ناشی از ایدئولوژیهایی میداند که رسانهها را در پشت صحنه هدایت میکند و معتقد است: «بسیاری از رسانههای موجود یا وابسته به احزاب سیاسی هستند یا وابسته به جریان بازار. یعنی یا اقتصاد دارد به آن رسانه جهت میدهد و آن را هدایت میکند یا تفکرات سیاسی که آن هم خود تحت تاثیر احزاب و فرقههای مختلف است. لذا این گونه رسانهها، ایدئولوژیهای سرمایهداری یا عقاید سیاسی خود را تحت عنوان اولویت افکار عمومی منتشر میکنند که این ایدئولوژیهای حاکم بر فضای رسانهها در تعیین سوژههای خبری هم موثر است.»
به عقیده ساعی در واقعیت بسیاری از این رسانهها نماینده حقیقی افکار عمومی نیستند؛ «یعنی بدون توجه به اینکه دغدغهها و ارزشهای واقعی مردم چیست، تلاش میکنند با اشتهارگرایی، خالی کردن محتوا و تمرکز بر فروش بیشتر، ایدئولوژی خود را بسط دهند.»
او بر این باور است که هماکنون رسانههای جهان غرب در اوج جریان تجاری شدن به سر میبرند: «جهان غرب تاکنون سه مرحله رسانهای را طی کرده است. ابتدا رسانههای استبدادی، سپس رسانههای عقیدتی، مسلکی و در پایان رسانههای خبری، تجاری بر اریکه قدرت بودهاند. در حال حاضر رسانههای غربی در بالاترین حد تجاری شدن قرار دارند. به گونهای که مثلاً با بزک کردن افراد شهیر یا تحت تاثیر آگهی و تبلیغات، بیشتر به ایدئولوژی بازار و فروش فکر میکنند. در کل، رسانهها در جهان امروز در اختیار طبقه و کاست خاصی هستند که تلاش میکنند ارزشهای خودشان را به عنوان ارزشهای عام جلوه دهند.»
ساعی درباره وضعیت رسانههای داخلی در دنیای اخبار تجاریشده میگوید: «رسانههای داخلی ما نیز از این قاعده تجاری شدن مستثنی نیستند اما هماکنون در مرحله گذار به سوی رسانههای تجاری، خبری هستیم. این دوران گذار موجب شده است یک نوع تناقض کارکردی فضای رسانههایمان را درگیرکند. یعنی ما از رسانههای خودمان انتظار داریم دو نقش کاملاً متفاوت را بر عهده بگیرند. از یک سو از آنان انتظار داریم مردمدار عمل کنند و دغدغههای ملی و مردمی را پوشش دهند و از سوی دیگر این رسانهها مجبورند اقتصاد خودشان را هم تامین کنند و نقش تجاری، خبری ایفا کنند که این خود یک نوع ناهمخوانی ایجاد کرده است.»
این مدرس ارتباطات رسانههای ایران را همانند کودکی میداند که ۱۶۰ تا ۱۷۰ سال عمر کرده است اما هنوز قادر نیست روی پاهایش راه برود و هنوز خیلی از تجربیات را کسب نکرده است و درباره دلایل افزایش نگاه تجاری به اخبار در رسانههای ایران اعتقاد دارد: «زمانی که در دوره ناصرالدین شاه، مطبوعات به ایران راه یافت و ما برای اولین بار رسانههای استبدادی را تجربه میکردیم، در آن زمان رسانههای غربی وارد مرحله تجاری شده بودند. به واقع در برهه فعلی، رسانههای ما از یک نوع عدم توازن با رسانههای غربی رنج میبرند. مشکل دیگر رسانههای ما این است که با وجود آنکه عنوان میشود رسانهها دیدهبانان منافع ملی هستند اما رسانههای داخلی ما کمتر این نقش را ایفا میکنند که بخشی از این مشکل به قانون مطبوعات برمیگردد و در بخشی هم نقش خبرنگار در آن موثر است. یعنی نباید خبرنگار هر چیزی را فدای نقش مهم خودش کند. مثلاً راحت تسلیم صاحبان آگهی یا احزاب نشود. اجازه ندهد همواره آنان اولویت اخبار را تعیین کنند و به این طریق میتواند تا حدودی در مقابل روند تجاریتر شدن اخبار بایستد.»
ساعی در پایان بر اصلاح قانون مطبوعات به عنوان راهحلی دیگر جهت مقابله با فرآیند روزنامهنگاری زرد و تجارتگرایانه تاکید میکند: «حقیقت این است که هماکنون جای روزنامهنگاری تحقیقی در ایران خالی است. یعنی جای یک نوع روزنامهنگاری که بیاید در خصوص سوژههای ملی و فراگیر کند و کاو کند خالی است، زیرا در بسیاری اوقات روزنامهنگار برای تهیه این گزارشها به بنبست میخورد و با او همکاری نمیشود. در حال حاضر بحث حقوق حرفهای روزنامهنگاران و استقلال روزنامهنگاران باید به رسمیت شناخته شود. یعنی باید یک نوع امنیت شغلی برای آنها ایجاد شود تا آنها وقتی به مشکل یا مانعی برخورد کردند، به سرعت تسلیم فضای بیرونی رسانهها نشوند. در غیر این صورت، سیاستگذاریهای موجود باعث میشود خبرنگار به جای پرداختن به روزنامهنگاری مطلوب به سمت روزنامهنگاری زرد سوق یابد.»
در هر حال، شاید پربیراه نباشد اگر عنوان شود در برهه فعلی، بسیاری از رسانهها بدعادت شدهاند و این بدعادتی را نیز به خوانندگان خاص خود سرایت دادهاند. اگر رسانههای تصویری و مکتوب، بیوقفه و افراطگونه درگیر اخبار حاشیهای و مورد پسند گروههایی خاص از جامعه باشند و دفاتر رسانهها به بنگاههای اقتصادی که کار ویژه تعریفشده آنان نیست تبدیل شوند، آنگاه دور از ذهن نیست که بازخورد مطالب این رسانهها، کاهش حساسیتهای عمومی نسبت به مسائل کلانتر و حساستر جامعه را در پی داشته باشد.
امین جلالوند
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سازمان ملل رئیسی مجلس شورای اسلامی رئیس جمهور دولت سیزدهم شورای نگهبان احمد وحیدی قوه قضائیه سید ابراهیم رئیسی مجلس دوازدهم
سیل مشهد هواشناسی پلیس تهران سازمان هواشناسی بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران قتل آموزش و پرورش فضای مجازی
خودرو چین ایران خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا مالیات بازار خودرو مسکن بانک مرکزی دلار سایپا
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سریال سینمای ایران موسیقی سینما همایون شجریان فردوسی شاهنامه
سرعت اینترنت دانشگاه تهران
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه آمریکا جنگ غزه حماس ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال تراکتور سپاهان جام حذفی لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس رئال مادرید
هوش مصنوعی آیفون اپل گوگل عیسی زارع پور سامسونگ تبلیغات دوربین تلفن همراه موبایل
بارداری چای دیابت کاهش وزن زوال عقل سرماخوردگی دندان عقل