جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خرده مجادلات آنارشیست ها


خرده مجادلات آنارشیست ها

آنارشیسم

بدون شک، مجادله‌ای که مرتبا میان آنارشیست‌‌های معاصر تکرار می‌شود جبهه‌ای است با آنارشیست‌‌های چپ در یک سو و آنارشوکاپیتالیست‌‌ها در سوی دیگر. واضح است که گاه‌گداری مجادلاتی هم میان خود چپی‌‌ها در می‌گیرد، اما احتمالا همه آنها بر تشکیل یک جامعه آنارشیستی با ترکیبی از کمون‌‌ها، بنگاه‌‌های کارگری و تعاونی‌‌ها وحدت نظر دارند.

همچنین است در میان راستی‌‌ها، آنها هم مجادله‌ مشهوری بین رویکرد قانون طبیعی روتبارد و آنارشوکاپیتالیسم اقتصادی دیوید فریدمن دارند. اما مجادله میان آنارشیست‌‌های چپ و راست اساسی‌ترین و تکرار شونده‌ترین در این میان است. در این زمینه، خرده مجادلات فراوانی وجود دارد که همگی در بستر این جبهه گیری مطرح می‌شوند. در اینجا به برخی از آنها می‌پردازیم.

الف) آنارشیسم طرف مقابل اصالت ندارد

یکی از بی‌ثمرترین چنین خرده مجادلاتی تلاش‌‌های گاه و بی‌گاه هریک از طرفین است برای پاک کردن دیگری از صفحه‌ روزگار، از طریق دست کاری در تعریف آنارشیسم. (مثلا: تویک آنارشیست واقعی نیستی، چون آنارشیست واقعی باید خواستار الغای مالکیت خصوصی، مسیحیت و مانند اینها باشد.) علاوه بر اینکه این موضوعی بی‌اهمیت است، استدلالاتی که در اثبات دعاوی آورده می‌شوند نیز اغلب نادرستند. مثلا، برخلاف این ادعای مشهور که سوسیالیسم و آنارشیسم از ابتدای آغاز جنبش آنارشیسم پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته‌اند، بسیاری از آنارشیست‌‌های قرن ۱۹، نه فقط اسپونر و تاکر آمریکایی، بلکه حتی اروپایی‌‌هایی مثل پرودون، موافق مالکیت خصوصی بوده‌اند. (تنها باور داشتند که برخی انواع مالکیت موجود غیرمشروع است، نه آنکه مخالف مالکیت خصوصی از بن باشند)

چنانکه بنجامین تاکر در ۱۸۸۷ نوشت «شاید بسیاری که از پرودون هیچ نمی‌دانند مگر این جمله‌ او که «مالکیت دزدی است»، حیرت آور باشد که بدانند او یکی از بزرگترین مخالفان کمونیسم روی این کره خاکی بود. اگر کتاب او را بخوانید این ناسازگاری برطرف می‌شود، زیرا که منظور او از مالکیت تنها برخی ثروت‌‌های ناشی از امتیازات قانونی و قدرت رباخواری بوده است. نه مالکیت کارگر بر حاصل دسترنج خود.»

حتی یک آنارشوکمونیست دو آتشه مثل کروپتکین هم پرودون و تاکر را از عنوان «آنارشیست» معذول نمی‌دانست. در «علم نوین و آنارشیسم» کروپتکین نه تنها از پرودون سخن به میان آورد بلکه «آنارشیست‌‌های فردگرای آمریکایی که زمانی لیسندر اسپونر نماینده شان بود و اکنون بنجامین تاکر از ژورنال نیویورک لیبرتی سردمدارشان است» را نیز مورد اشاره قرار داد. به همین شکل کروپتکین در مقاله‌ سال ۱۹۱۰ خود برای دایره المعارف بریتانیکا درباره آنارشیسم، با فراغ خاطر از آنارشیست‌‌های فردگرا نام می‌برد، از جمله بنجامین تاکر «که ژورنال او به نام لیبرتی در ۱۸۸۱ آغاز به کار کرد و خط‌مشی‌اش ترکیبی از آموزه‌‌های اسپونر و پرودون بود.»

ب) آنارشیسم طرف دیگر بی‌ثبات بوده و به ظهور مجدد حکومت می‌انجامد

یک استدلال محکم‌تر این است که بگوییم آنارشیسم آن دسته‌ دیگر بی‌ثبات است و خیلی ساده به تشکیل مجدد دولت می‌انجامد. در همین راستا آنارشیست‌‌های چپ اغلب استدلال می‌کنند که شرکت‌های محافظتی که آنارشوکاپیتالیست‌‌ها مدافعش هستند با یکدیگر خواهند جنگید تا سرانجام یکی‌شان به عنوان حکومت جدید عرصه را تصرف کند؛ یا آنکه با یکدیگر تبانی می‌کنند تا خود را به عنوان الیگارشی جدید سرمایه داری مطرح سازند. آنچنان که نوام چامسکی در مصاحبه‌ای گفت: «نیروهای نابودگر بازار جامعه، اجتماعات و نیروی کار را از میان خواهند برد. هیچ چیز بر جای نخواهد ماند مگر مردمانی که از یکدیگر متنفر بوده و با یکدیگر می‌جنگند.» آنارشوکاپیتالیست‌‌ها پاسخ می‌دهند که این ادعا خیلی خام دستانه میزان رقابتی که در صنایع دفاعی شایع خواهد شد را نادیده می‌گیرد؛ جنگ بسیار غیرانتفاعی و خطرناک خواهد شد و احتمال بیشتر آن است که از ایدئولوژی مایه بگیرد تا رفتار حداکثر‌کننده سود. همچنین تئوری اقتصاد و تاریخ اقتصاد نشان می‌دهند که حفظ تبانی بسیار دشوار است.

از طرف دیگر آنارشوکاپیتالیست‌‌ها، چپ‌‌ها را متهم می‌کنند که می‌خواهند دیدگاه کمونی خود را بر گرده‌ همگان تحمیل کنند. از آنجا که همه داوطلبانه عضو نخواهند شد، حکومتی برای وادار ساختن افراد لازم خواهد آمد. نباید پنداشت که این بحثی تازه است، جالب است که بدانیم سابقه‌ این استدلال به جنبش آنارشیستی قرن نوزدهم می‌رسد. در «آنارشیست‌‌ها»ی جان مک کی می‌توانیم ببینیم که گفت‌وگو میان آنارشیست‌‌های فرد و جمع گرا تاریخی طولانی‌تر از آنچه ممکن است به نظر آید دارد:

«آیا، در نظام اجتماعی که «کمونیسم آزاد» می‌نامیدش شما از مبادله داوطلبانه نیروی کار افراد در میان خودشان، با واسط مبادله خودشان، ممانعت به عمل خواهید آورد؟ به علاوه، آیا مانع خواهید شد که زمین را برای مصرف شخصی به اشغال در آورند؟ از این سوال‌‌ها راه گریزی نبود. اگر او پاسخ می‌داد «بله!» آنگاه اعتراف نموده بود که جامعه حق کنترل فرد را دارد و استقلال فرد را که همواره مدافع پرشورش بود به کناری ‌انداخته بود. از طرف دیگر، اگر می‌گفت «خیر!» او به حق مالکیت خصوصی گردن نهاده بود در حالی که تا چند لحظه پیش آنطور قاطعانه مردودش می‌شمارد... سرانجام پاسخ داد: «در آنارشیسم، هر تعدادی از انسان‌‌ها باید حق تشکیل انجمن داوطلبانه‌ خود را داشته باشند و بدین وسیله آزادی خود را به مرحله‌ عمل بگذارند. همچنین من نمی‌فهمم که چطور می‌توان یک نفر را به شکل عادلانه از زمین و خانه‌اش راند... هرکس باید تصمیم خود را بگیرد: سوسیالیسم و بنابراین زور و مخالفت با آزادی؛ یا آنارشیسم و بنابراین آزادی و مخالفت با زور.»

آنارشیست‌‌های چپ پاسخ‌‌های گوناگونی به این ایراد داده‌اند. یکی این است که مخالفان حق خواهند داشت که به کمون نپیوندند، اما از پیش باید بدانند که نباید دیگران را استخدام کنند یا به شکلی از ایشان بهره‌کشی نمایند. پاسخ دیگر این است که آنارشیسم رفتار انسان‌‌ها را به شکلی تغییر خواهد داد که آنها بیشتر به کمون تمایل خواهند داشت و کمتر به فردگرایی. سرانجام، عده‌ای هم استدلال می‌کنند که این ایرادات تنها توجیه دیگری است برای آنکه به اغنیا آزادی عمل داده شود تا آزادی دیگران را سلب کنند.

برایان کاپلان

مترجم: مجید رویین پرویزی