سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نوروز از آیین تا نمایش


نوروز از آیین تا نمایش

نگاهی به نمایش ”نوروز و پیروز” نوشته و کارگردانی جواد انصافی

ما در روزمره غرق می‌شویم و آداب جمعی خود را در ناخودآگاه و عادات فکر نشده اجتماعی ادامه می‌دهیم. این در حالی است که تمامی سنت‌های جمعی از الزامات، باورها و دلایلی برخوردار هستند که اغلب منجر به قوام و تداوم دسته‌ای از مردمان می‌شوند (خصوصاً در جوامع استبداد زده) و یا در درجه‌ای بالاتر باعث معنادار شدن هستی برای یک قوم می‌شوند.

این هم در مورد آیین‌های سوگ صادق است که در طول تاریخ توجه بیشتری به آنها شده و هم در مورد آیین‌های سور و طرب که کم تر مورد نظر جدی قرار گرفته‌اند. حکمت‌های درونی آیین‌های سور جذاب،گسترده و چندگانه‌اند و زوایای نگاه به آنها متفاوت و پرچالش است. آنچه در مورد آیین‌های سور جالب توجه است این است که این آیین‌ها هستند که اساس نمایش‌های شادی‌آور را دست کم در ایران می‌سازند، نه اصل سرگرمی و شادی صرف. به همین دلیل نمایش‌های شادی‌آور که ریشه‌ای آیینی دارند با شناخت اسطوره‌ای جامعه ایرانی نسبت به هستی و همنشینی مردم این سرزمین با طبیعت به دست آمده‌اند؛ جنبه دیگر و همیشه بیدار این آیین‌ها کارکرد اجتماعی - سیاسی آن‌ها بوده که برخی مقوّم استبداد و برخی علیه آن تفسیرش کرده‌اند. خرده نمایش‌های متصل به آیین، مثل میر نوروزی و حاکم یک شبه از این دسته هستند، که همیشه مورد تفسیر سیاسی در افق جامعه و حکومت داری ایران زمین قرار گرفته اند."در جامعه سنتی هر آنچه توسط مردمان پدید می‌آید و نتیجه یا مورد تأیید خرد جمعی است نتیجه یک نیاز اجتماعی به حساب می‌آید پس شادمانی صرفاً برای شادمانی نبوده"(ناصر بخت ۵۶:۱۳۹۰)*

کشف ارتباط نمایش‌های شادی‌آور با آیین‌ها و فلسفه نهفته در آنها اساسی‌ترین نکته برای حفظ باز تعریف و تجدید این گونه نمایش‌های سنتی است. در بین نمایش‌های سنتی شادی آور ایرانی برای مثال نمایشی شبیه به کمدیا دلارته وجود ندارد، هر چند که مایه‌هایی از تیپ‌ها و اشخاص بازی بهم شبیه است، اما کمدیا دلارته منحصراً برای سرگرمی ساخته شده و تداوم یافته و این سبب می‌شود که نوع تکثیر و تغییر در این نوع نمایش روان‌تر اتفاق بیفتد و همچنان هم با تغییر و نو شدن دوام یابد و زنده بماند(این اصل برای مثال در مورد کابوکی هم با اندکی احتیاط و تسامح صادق است). اما نمایش‌های شادی آور و سنتی ایرانی تنها در سایه حکمت‌ها و نگاه‌شان به جهان و تحلیل اسطوره‌های نهفته در آنها قابل شناخت دقیق هستند و هر گونه تغییری باید با توجه به آیین و ریشه‌های اعتقادی‌اش اتفاق بیفتد.

یکی از اساسی‌ترین مایه‌ها در آیین‌های نمایشی ایرانی، ارتباط با طبیعت و نوع مواجهه با آن است که ظهورش از سویی در ارتباط آدمیان با طبیعت، مسأله برداشت محصول، برکت خواهی و باروری بوده و از سوی دیگر سبک کردن کار که همیشه در مواجهه و مبارزه با طبیعت اتفاق می‌افتاده. همه اینها چه به شکر و چه برای شکایت، حکایتی شادی آور می‌طلبیده است. لذا نمایش‌های شادی آور و خاصه نمایش‌های شادی‌آوری که به نوروز و آداب و آیین آن باز می‌گشته محصول ارتباط با طبیعت بوده است. دریافت این حکمت‌ها، نوروز را برای ما از ملالی صرفاً روزمره و وظیفه‌ای بی‌دلیل بیرون خواهد برد و شادی صرف را به آرامشی حاصل از تعادل و یک رنگی و همنشینی با طبیعت ارتقا خواهد داد.

نمایش "نوروز و پیروز" نوشته و کار جواد انصافی تلاشی قابل تقدیر، سرگرم کننده و شریف است در جهت نمایش حکمت‌هایی از نوروز که در باطن کوچکترین آداب آن نهفته است. انصافی در نمایش خود دو وجه را کنار هم نگه داشته است، یکی وجه داستانی کار و دیگری وجه آیینی اجرا که به منظور تبیین ایده‌های جهان شناسانه و اسطوره‌ای نوروز و عادات و رسوم بر آمده از آن است. او در عین حال تلاش کرده که این دو سطح نمایش را به هم نزدیک کند و هر یک را به دیگری پیوند دهد. اولین نکته‌ای که به همنشینی آیین کلی و تبیین آن و داستان نمایش و پیگیری‌اش کمک می‌کند، وجه روایی نمایش‌های سنتی است که تغییر و سیالیت را سهل و قابل باور می‌کند. انصافی با مرکز قرار دادن پیروز که خود آن را بازی می‌کند، به عنوان راوی از یک سو آیین نوروز را در وجهی آیینی با استفاده از موسیقی، حرکت، بازی در بازی، و بیگانه سازی نشان می‌دهد و از سویی دیگر با استفاده از داستانی ساده و آشنا در سیاه بازی، روند و تغییری داستانی را به طور خفیف در کارش ایجاد کرده است. داستان کوچکی که حکایت ملال دختر پادشاه است که به صورت ناشناس همراه دایه‌اش در آستانه عید به سطح شهر می‌رود و با جوش و خروش و حرکت مردم روبرو می‌شود و همین سبب تازگی و تغییر و دفع ملال از او می‌‌شود.

آنچه در نمایش بارز و مهم است، پیوند درست و قطع نشدنی نمایش شادی آور نوروزی در اجرایی درست و متعادل با پیام‌ها و واکاوی عادات نوروزی است. انصافی با ریختن مفاهیم و نکات مورد نظرش در قالب صحنه‌هایی کمیک و موقعیت‌های نمایشی توانسته به نمایش خود نظم و تعادل ببخشد. صحنه نمایش ایرانی صحنه‌ای از جنس خیال و سیالیت است، لذا همه عناصر به راحتی کنار هم نشسته و به هم متصل می‌شوند. از همین جهت است که صحنه شلوغ نمایش "نوروز و پیروز" صحنه‌ای شلخته و سردرگم نیست، بلکه فکر شده و متصل به ماهیت صحنه در نمایش‌های ایرانی است. اتفاقات روی صحنه و در میزانسن انصافی مجزا می‌افتد، اما پیوندی درونی بین همه عناصر برقرار می‌شود و همه آن عناصر مجزا به هم می‌رسند. از سوی دیگر بازی‌ها و بیگانه سازی‌هایی که اتفاق می‌افتد و بازیگر را در موقعیت واقعی خود و نقش در نوسان قرار می‌دهد و باعث می‌شود که نمایش و موقعیت‌های آن نه به طریقی متظاهرانه -که در خیلی از تقلیدهای ضعیف از نمایش‌های سنتی اتفاق می‌افتد- بلکه به طریقی روان و دلپذیر بیگانه سازی(یا آنطور که با بی‌دقتی متدوال شده است، فاصله گذاری) کند تا آنچه در درون دارد به وضوح و شفافیت به مخاطب منتقل شود.

نمایش تنها در زبان است که گاهی به ورطه آشفتگی می‌افتد. قرار است زبان نمایش دوپاره باشد از یک سو روان و روزمره و از سویی معیار و نوشتاری تا تداعی‌گر گذشته باشد. اما گاهی تعادل و خط کشی این دو محو می‌شود و زبان شخصیت‌ها دچار اختلال و چندگانگی می‌شود که در بدنه نمایش شسته رفته انصافی ضعف پیدایی است، هر چند که با توجه به نظام کلی نمایش قابل چشم پوشی است.

"نوروز و پیروز" نمایش شریف و پاکی است که از شناخت و معرفت نسبت به حکمت‌های یک آیین و نمایش‌های حاصل از آن، تلاش شده با زحمت و فکرشدگی و صداقت و تعادل، جهان ساده، آشنا اما فراموش شده‌ای را برای مخاطب بازسازی کند و دریچه‌ای باشد برای بازشناخت آنچه در ارتباط انسان ایرانی با طبیعت، نمایش را خلق کرده است.

علیرضا نراقی

پی نوشت:

*محمدحسین ناصربخت، تأثیر آیین‌های شادی آور در شکل گیری خصایص و ویژگی‌های نمایش‌های شادی‌آور سنتی در ایران، از مجموعه مقالات دومین سمینار بین المللی نمایش‌های آیینی سنتی، انتشارات نمایش ۱۳۹۰