چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

حکایت موکب شاهی


حکایت موکب شاهی

در یومی از شهر زحل سنه ۱۳۳۴ هجری قمری، اعلیحضرت قضا قدرت محمدعلی شاه قاجار را خبر کردند که میرزاکامران خان مستشارالملک که رفاقتی کهنه با حضرت ملک پاسبان داشته و وارد به امور …

در یومی از شهر زحل سنه ۱۳۳۴ هجری قمری، اعلیحضرت قضا قدرت محمدعلی شاه قاجار را خبر کردند که میرزاکامران خان مستشارالملک که رفاقتی کهنه با حضرت ملک پاسبان داشته و وارد به امور منورالفکری است، صاحب ولدی شده میرزاقلی نام!

اعلیحضرت کیوان رفعت و خورشید رأیت، که در ایام منیع طفولیت به امر خطیر الک دولک و دوزبازی با مستشار الملک سخت اشتغال داشته، خوششان آمده، خواسته تفقدی فرمایند. چنین شد که میرزاکامران و بنده زاده اش را به کاخ گلستان احضار فرموده، درشکه شاهی از پی مشارالیه روانه ساختند. در راه عزیمت به بیت مستشار الملک، درشکه همایون شرف از جوار لاله زار نگذشته، چرخ آن به قلوه سنگی سیاه داغان شد، محکم نزول کرد.

شاهنشاه که درشکه شاهی را به قید میراث جد ناصری سخت عزیز داشته، مشوش شده، غیض فرمودند. ایشان به طرز مبارکی کامران میرزا و جمیع ملحقات و بستگان نسبی و سببی مشارالیه را فحش داده و ولد وی را بدشگون نامیدند.

بعد ساعتی و خوردن شربت اسطوخودوس از بابت تمدد اعصاب، محمد ولی خان تنکابنی سپه سالار را احضار فرمودند که از برای تعمیر چرخ درشکه تدبیر شود.

اندکی گذشت. صدراعظم سراسیمه به پابوس حضرت اشرف نائل شد. چون ماجرا را شنید، گفت:

«شاهنشاه مطلع اند که زکام اهالی دربخانه هم جز باید با کفایت اجنبی حاصل نشده، چه رسد به تعمیر چرخ درشکه شاه ملک ایران که از بلدیه پطرزبورغ واردات کرده ایم. حقیر برآن است که چرخ درشکه به همان پطرز بورغ فرستاده، حاجت شاهانه روا گردد، رعایا خوشحال شوند.»

شاهنشاه، فرمودند:

«چه حاجت به پطرزبورغ و منت اعلیحضرت امپراطور روس که از خوف هیبت اش آسوده نیستیم. بهتر است از میان نوکران داخله چند آدم وارد را مأمور کرده، درشکه شاهی سرپا گردد.»

سپهسالار، هول گشته، با لکنت گفت:

«و لیکن در شأن شاه قجری نیست که چرخ درشکه شاهی در داخله تعمیر شود. اعلیحضرت که نمی خواهند روح آغامحمدخان معذب شده، اذیت شوند.؟!»

شاه درنگی مفصل فرمودند. ناگهان منقلب شده و فی الفور به رسم تظاهرات شاهانه دست خطی بدین طور نوشته فرمودند:

«ملت ایران! مع الاسف، براثر شورچشمی دشمنان این تاج و تخت و ملک، چرخ موکب شاهی داغان شد. از آنجا که در ازای ارسال موکب همایونی به ملک اجنبی از جهت تعمیر و انتقال مجدد آن به طهران، ده ها کرور احتیاج است، دربخانه قجری، تدبیر کرده، موکب و درشکه ای دیگر به خارجه سفارش داده، خزانه آسیب ندیده، ملت دعاگو باشند تا بلکه شر مشروطه به ناگهان از سر ما کم شود.»

و چنین شد که درشکه شاهی دیگری واردات شد. لیکن شاهنشاه همچنان محزون و معذب باقی ماندند. زیرا که درشکه فرخ پیکر، وقت عبور از جانب لاله زار به همان قلوه سنگ سیاه برخورد کرده، داغان شد.

پژمان کریمی