جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نسیم شمال


نسیم شمال

از روزنامه نویسان دوره مشروطه را كه می توان یك شاعر ملی نامید سیداشرف الدین قزوینی معروف به گیلانی است كه در اوایل مشروطیت برای حمایت از طبقات زحمتكش روزنامه نسیم شمال را در ۲ شعبان ۱۳۲۵ ه ق در رشت منتشر ساخت و در تیتر آن این مطالب را نوشت

از روزنامه نویسان دوره مشروطه را كه می توان یك شاعر ملی نامید سیداشرف الدین قزوینی معروف به گیلانی است كه در اوایل مشروطیت برای حمایت از طبقات زحمتكش روزنامه نسیم شمال را در ۲ شعبان ۱۳۲۵ ه ق در رشت منتشر ساخت و در تیتر آن این مطالب را نوشت. روزنامه سیاسی - اجتماعی- ادبی - انتقادی به مدیریت سیداشرف الدین گیلانی. بعداً كه مجاهدین مشروطه طلب تهران را فتح كردند و مشروطیت به انحراف كشیده شد او نیز به تهران آمد. اداره اش در جای مشخصی نبود. این روزنامه ابتدا در یكی از خیابان های منشعب به سبزه میدان به چاپ می رسید چون منزل محقر او حجره ای بود در جلو خان مسجد شاه (مسجد امام خمینی فعلی) در مدرسه صدر. مدتی نیز اداره روزنامه اش در لاله زار بود. تیراژ روزنامه دو هزار نسخه بود كه بچه های روزنامه فروش می فروختند. همه مطالب آن اشعار انتقادی بود و حقایق را می گفت. مرحوم سعید نفیسی درباره او می نویسد: «او نه وزیر شد، نه وكیل، نه رئیس اداره، نه پولی به هم زد، نه خانه ساخت، نه ملكی خرید، نه مال كسی را با خود برد و نه خون كسی را به گردن گرفت.» او به اینكه مشروطه به انحراف كشیده شده بود بی پروا می پرداخت. بعد از آنكه به اصطلاح استبداد بر افتاد و مشروطه خواهان پیروز شدند، اكثر مستبدان خود را مشروطه خواه خواندند و این مطلب برای مردم به ویژه مرحوم نسیم شمال باعث عصبانیت شد و در این مورد مردم می گفتند كه فلان وزیر یا فلان ملاك با گرفتن پست جدیدی به مشروطه خودش رسید و اگر كسی از جانب مشروطه خواهان تنبیه می شد و یا به زندان می افتاد و یا جریمه می شد می گفتند كه او را مشروطه اش كرده اند. نسیم شمال درباره همه این موارد در روزنامه اش به صورت شعر مطالبی آورده است. وقتی محمدعلی شاه به مشروطیت بی اعتنایی می كند در شماره ۹ چاپ رشت به تاریخ ۲۷ ذی قعده ۱۳۲۵ شعری تحت عنوان «ای وای وطن وای» به طبع می رساند كه قسمتی از آن را می آوریم.

خیزید و روید از پی تابوت و كفن وای/ ای وای وطن وای

افسوس كه اسلام شده از همه جانب/ پا مال اجانب‎/مشروط ایران شده تاریخ زمن وای/ ای وای وطن وای‎/ بعضی وزرا مسلكشان راهزنی شد/ سری علنی شد‎/ یك جامه ندارند رعیت به بدن وای/ ای وای وطن وای‎/ اشرف همه جز ناله غم هیچ نگوید هر لحظه بگوید/ ای وای وطن وای وطن وای

وقتی كه محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست این مستزاد را سرود و در نسیم شمال منتشر كرد:

عاقلی گفتا كه از دیوانه بشنو حرف راست/ درد ایران بی دو است

مملكت از چارسو در حال بحران و خطر/ چون مریض محتضر

صوراسرافیل زد صبح سعادت در دمید/ ملانصرالدین رسید

با وجود این جراید خفته ای بیدار نیست/ یك رگی هشیار نیست

شكر می كردیم جمعی كارها مضبوط شد/ مملكت مشروطه شد

وقتی مشروطه توسط محمدعلی شاه به استبداد مبدل می شود می گوید كه باید فاتحه مشروطیت را بخوانیم.

مجلس فاتحه برپا سازید/ قاری خوب مهیا سازید

از عسل شربت و حلوا سازید/ این سخن را همه انشا سازید

رحمت الله علی مشروطه

جمع گردید همه با تب و تاب/ مجلس فاتحه خوانی به شتاب

صرف گردید چو قلیان و گلاب/ پس بخوانید همه بهر ثواب

رحمت الله علی مشروطه

بود اگر گردن مشروطه كلفت/ پس چرا زود به یك تیر بخفت

نعمتی بود ز كف رفت به مفت/ واعظی بر سر منبر می گفت

لعنت الله علی مشروطه

او عاقبت دچار جنون شد و در دارالمجانین بستری شد و در ۱۳۱۳ فوت كرد و در ابن بابویه مدفون شد. نسیم مردی غم خوار مردم بود. وقتی كه قند در دوره احمدشاه سیری یك قران گران شد و علاوه بر آن گندم نیز از خرواری بیست تومان به سی تومان رسید این ابیات را در نسیم شمال درباره گرانی قند نوشت.

باز در شهر خبرهای دگر می بینم/ همه جا ولوله قند و شكر می بینم

گوش ها را همه از غلغله كر می بینم/

این چه شوریست كه در دور قمر می بینم

كشمش انداخته ما در به دهان دختر/ دختران را همه جنگست و جدل با ما در

پسران را همه بدخواه پدر می بینم/ نه همین قیمت قند است به بازار گران

چیت غوغایی و پیراهن و شلوار گران/ نفت و كبریت گران كاغذ سیگار گران

گوش ها را ز همه لحم بقر می بینم

چون احمدشاه همواره به فرنگ می رفت و كمتر در ایران بود در این باره می گوید:

اروپا گفتن و احمد شنیدن/ شنیدن كی بود مانند دیدن

لب و زلف و رخ خوبان این ملك/ بدین خوبی نبایست آفریدن

حقیقت بار سنگینی است شاهی/ كه دوش ما نمی آرد كشیدن

دلم تنگ است از اوضاع ایران/ نمی خواهم دگر نامش شنیدن

زمانی كه رجال سیاسی ما انگلوفیل، روسوفیل و آلمانوفیل (طرفدار انگلیس و روس و آلمان شدند) و در مجلس مشروطیت و در مقام وزارت طرفدار منافع آنها بودند، سیداشرف الدین می گوید: پیش از این بود یكی فیل كبود/ هیكلش را ملك الموت ربود‎/ اندر این شهر دگر فیل نبود/ حال از سعی و تقلای رنود‎/ خاك ایران شده ویران ز سه فیل/ روسو فیل، آنگلوفیل، آلمانوفیل

سیروس غفاریان