دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عصرهای مختلف, حاکمان متعدد


عصرهای مختلف, حاکمان متعدد

از مک لارن و ویلیامز تا فراری بزرگ و ردبول

در کنار رقابت حاد اتومبیلرانان برتر زمان برای فتح عنوان قهرمانی فرمول یک جهان، رقابت تیم‌های حاضر در این مسابقات نیز همواره جریان داشته و حقیقت آن است که رقابت دوم برای مردان پشت پرده گراندپری همیشه مهم‌تر بوده زیرا رجحان سازمانی و تشکیلاتی یک سازمان را بر دیگری به اثبات می‌رساند و البته نشان می‌دهد زد و بندهای فنی و غیرفنی کدام یک موثرتر بوده است.

در سال‌های دو دهه ۸۰ و ۹۰ بازی قدرت در دست تیم‌های بریتانیایی مک لارن و ویلیامز بود، اما حتی چشم‌های غیرمسلح و غیرحرفه‌ای ناظران فرمول یک نیز قادر به تشخیص این حقیقت بود که فراری از اواسط دهه ۱۹۹۰ به بعد در حالت تبدیل‌شدن به یک ابرقدرت در این ورزش بود.

پیشتر هم فراری تیمی قوی و موفق بود، اما از تاریخ مذکور مراتب تبدیل شدن این تیم به یک قدرت برتر شکل گرفت. خیلی‌ها می‌گویند شروع همکاری میشائیل شوماخر، راننده برتر زمان از کشور آلمان با فراری‌ها آغازی بر حاکمیت و تثبیت قدرت این تیم ایتالیایی بود و هر دو از این همکاری بهره‌ها جستند و مدیون یکدیگر شدند. «شومی» با وجود تسلطش بدون نفوذ مافیایی فراری، قادر به آن همه پیروزی نبود و فراری با وجود آن همه کارهای پشت پرده‌اش بدون ابر راننده‌ای چون شوماخر نمی‌توانست تورش را برای کسب افتخار آن‌طور باز و عناوین را درو کند. هر چه بود سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ را که دومی زمان بازگشت مک‌لارن‌ها به اوج و آغاز تکوین ردبول به حساب می‌آید، عصر فراری می‌نامند و تردیدی در این گمانه‌زنی و ارج‌گذاری وجود ندارد.

اگر این زمان را خرد و ریزتر کنیم و فقط ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ را بنگریم، زوج‌کاری فوق‌العاده فوق (شوماخر و فراری)‌ از هفت عنوان قهرمانی تیمی پنج تا را تصاحب کردند و اگر درخشش فرناندو آلونسوی اسپانیایی و اثر تبعی قهرمانی انفرادی سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ وی روی جدول تیمی و نشاندن تیمش (رنو)‌ بر سکوی اول این قسمت در کار نبود تعداد قهرمانی‌های متوالی فراری به عدد هفت می‌رسید. حتی در سال‌های بعدی که ردبول با زوج کارساز سباستین فتل آلمانی و مارک وبر استرالیایی قدرت را در دست گرفته، باز هم فراری از صحنه خارج نبوده و با ستاره جدیدش که همانا آلونسو مرد اول محبوب سابق رنو و ستاره مغضوب و یک فصلی مک ‌لارن باشد، سایه ردبول بوده و پا به پایش آمده است.

حتی اگر همه هدف‌های مربوط به قدرت‌های پشت پرده و مافیایی ایتالیایی های حاضر در راس تیم فراری را نادیده نگیریم، نمی‌توانیم اعتراف نکنیم که پایه‌های این حکومت به یک کار طولانی و قوام تشکیلاتی درخشان برمی‌گردد و نه لزوما خواسته مافیایی‌های زمان. از حق نگذریم که فراری در همان ادوار نخست برگزاری فرمول یک و قبل از عظیم‌شدن تشکیلاتش و به روایتی مافیایی شدن آن، در سال‌های ۱۹۵۲ و ۵۳ با آلبرتو اسکاری هم قسمت انفرادی و هم بخش تیمی فرمول یک را فتح کرد و یکی از پنج قهرمانی خوان مانوئل فانجیو، اسطوره آرژانتینی این ورزش هم به سال ۱۹۵۶ با پیراهن فراری به دست آمد و در دهه ۱۹۶۰ فراری هم دو بار در قسمت تیمی اول شد و هم دوبار راننده‌هایش (فیل هیل و جان سورتیز بریتانیایی) را بر سکوی نخست انفرادی نشاند و به‌رغم وقفه ده ساله‌ای که در درخشش‌های بعدی فراری افتاد، نیکی لائودای اتریشی و یکی دیگر از اسطوره‌های این ورزش از اواسط دهه ۷۰ خودش و فراری را بر هرم این ورزش از نو نشاند و قهرمانی سال ۱۹۷۹ جودی شکستر از آفریقای جنوبی نشان می‌داد قدرت سازمانی فراری برای نشستن اتومبیلرانان غیراستثنایی بر تارک این ورزش هم کفایت می‌کند.

دهه‌های ۸۰ و ۹۰ تنها زمان‌هایی بودند که فراری حتی یک عنوان اولی هم در قسمت تیمی و البته انفرادی کسب نکرد و سال‌های «پروست ـ سنا» ۱۹۸۵ تا ۹۴ تیم‌های بریتانیایی مک لارن و ویلیامز را همان طور که پیشتر گفتیم از همه پیش انداخت. با این حال این تنها عصری بود که فراری به یک قدرت درجه دوم تبدیل شده بود و آن ماجرا دیگر تکرار نشده و بعید است فترتی این چنین طولانی برای فراری در آینده هم تجدید بشود، حتی اگر حاکمیت فعلی ردبولی‌ها بسیار استمرار یابد.