یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مقدمه ای بر شگفتی های خداوند در بدن انسان
● اعجاز
خداوند به نیکوترین شیوه انسان را خلق کرد، وی را بالاترین کرامت بخشید و هستی را برایش مسخّر کرد تا سبب تمایز و برتری وی شود. به وی نعمت عقل را ارزانی داشت و بر فطرتی آفرید که به سوی کمال سیر کند و در او میل به شهوت قرار داد تا با تجربه صبر و شکر در برابر آن، راه نزدیکی به خدا برایش میسور گردد. به او آزادی و اختیار بخشید، تا اعمالش را ارزشمند گرداند. و برایش کتابهایی فرستاد تا به او الهام کند که پاکیها برایش مجاز و پلیدیها برایش ممنوع است. خداوند این همه را به انسان نمایاند که پروردگارش را بشناسد و بندگی او را به جای آورد و در نهایت، خوشبختی دنیا و آخرت را برای خویش رقم زند.
حقیقت خداوندی، خلقت آسمانها و زمین را در بر گرفته است، پایدار و هدفمند. اما باطل که غیرخدایی است، بیاساسی و بیهدف است. حقیقت به دایرهای میماند که در بر گیرنده چهار خط متقاطع است؛ خط نقل صحیح، عقل صریح، فطرت سلیم و واقعیت موجود.
نقل صحیح، کلام و بیان خداوند و فرستادگان معصوم اوست. عقل صریح، ابزار سنجشی است که خداوند به انسان اعطا نموده تا از طریق آن خالق خویش را بشناسد. فطرت سلیم همترازویی منطبق و همجهت با شریعت خداست، که در سرشت انسان نهاده شده که اشتباهات خویش را دریابد. اما واقعیت موجود، همان مخلوقات پیرامون انسانند که تحتتأثیر قوانین خداوندی هستند. این چهار رکن حقیقت، همه از یک منبع سرچشمه میگیرند، پس همه باهم منطبق و هماهنگاند.
تمام ادیان خدایی در هر زمان و هر مکان، فقط بر دو اصل اساسی پای نهاده شدهاند و غیر آن دو را نمیتوان تصور کرد، این دو اصل در آیه زیر روشن گشته است:
وَ ما ارْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحیِ إلیهِ انَّه لا إلَه إلاّ أنَا فَاعْبُدونِ (انبیاء: ۲۵)
«ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستادهایم، مگر اینکه به او وحی کردهایم که: معبودی جر من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید».
اصل اول عبارتست از: توحید، یعنی شناخت دلایل وجود، یکی بودن کمال و نیز شناخت اسمهای نیکو و صفتهای والای خداوند متعال. و اصل دوم عبادت است یعنی شناخت راه صحیح بندگی خدا که انگیزه خلقت انسان است، عبادت فرمانبرداری آگاهانه و ارادی است که با محبت و خواست قلبی همراه است و اساس آن باور یقینی است و انسان را به سعادتی جاودانه میرساند. در واقع، توحید نمود و قُلّه معرفت، و عبادت نمود عمل است.
خداوند متعال، آسمانها و زمین و تمام جهانیان خاصّتاً انسان را برمبنای قواعد و قوانین بسیار دقیقی آفریده است که واضحترین آنها، نظام سببیت (علت و معلول) میباشد، یعنی توافق دو شیء از نظر وجود و عدم، که یکی از آن دو، بر دیگری مقدم است، اولی را سبب (علت) و دومی را نتیجه (معلول) مینامیم. این نظام جالب را عقل انسان که خود برمبنای اسباب حکم میکند، تکمیل میکند. زیرا عقل بشری، حوادث و اتفاقات را بدون وجود اسباب و علل، نمیپذیرد. خالق هستی نیز در تکمیل رحمت خویش بر ما، اینگونه حکم کرده است که این نظام حاکم بر هستی و آن مبنای درک عقلانی بشری، ما را به آرامی به سوی پدیدآورنده اصلی (مسببالاسباب) که خود ذات باری تعالی است رهنمون میسازند.
روشن است که گامها بر وجود مسیر و آب بر وجود آبگیر (نهر) دلالت دارند. آیا آسمانهای دارای برجها و زمیندارای گذرگاهها، بر وجود خالقی حکیم و آگاه رهنمون نمیسازند؟ باز از رحمت خداوند است که هماهنگی اسباب و نتایج، قاعدهای ثابت را در هستی ایجاد و راه را برای کشف قوانین نهفته در آن هموار نموده و به هر چیزی خصوصیت متمایز و ثابتی میبخشد، تا درک و ارتباط با آن آسان صورت گیرد. و اگر این تلازم و هماهنگی میان علت و معلول نبود، نظام هستی به هرج و مرج و بیهودگی میگرایید و انسان هم در مسیر معرفت ناتوان گشته و بهرهای از عقل و اندیشهاش نمیبرد، نیز باید دانست، اگر شخصی اینگونه بیاندیشد که اسباب به تنهایی عامل ایجاد نتایج است و مبنای اعتقاد او از دایره اسباب فراتر نرود، مرتکب شرک گردیده است.
به همین خاطر خداوند متعال برای بازگرداندن این افراد مبتلا به شرک خفی، اینگونه برنامه چیده که گاهی اسباب مورد باور، آنها را از تأثیر باز میدارد و آن شخص با نتایج پیشبینی نشده مواجه میشود. (جانب تفریط قضیه نیز باید مورد دقت قرار گیرد) یعنی اگر کسی به گمان خویش به صرف توکل بر خداوند در بهکارگیری اسباب، اهمال و بیتوجهی کند، دچار نافرمانی و انحراف شده است، زیرا قانون جاری در خلق خدا را نادیده انگاشته و انتظار دارد که خداوند سنتهای حاکم بر هستی را به خاطر او تعطیل کند.
در این میان فرد مؤمن صادق از اسباب بهره میجوید، اما نه آنگونه که نقش خدا را در نظام علیت انکار کند و نه آنگونه که اسباب را بیهوده و بیتأثیر بداند، بلکه به گونهای از اسباب استفاده میکند که گویا تمام تأثیر در رسیدن به مقصود به آن بستگی دارد و بر خداوند نیز توکل و اعتماد چندانی میکند که گویا اسباب بدون نقش خدا هیچ ارزشی ندارند و هرچه خدا خواهد همان خواهد شد و اسباب نمیتوانند ما را بدون اراده خداوند به نتیجه رسانند. این بینش توحیدی مثبت است که بسیاری از اهل ایمان نیز از آن بیبهرهاند، تا چه رسد به غیرمؤمنان، ندای خدایی ما را هوشیار میکند که:
وَ مَا یُؤمِنُ أکْثَرُهُمْ بِاللهِ إلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ (یوسف: ۱۰۶)
«و اکثر آنان که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرک میباشند».
اما باید دانست که گاهی نظام علیت، به هم میریزد و خلاف آن روی میدهد. چه وقت و چگونه؟
وقتی که شخصی میگوید: هرگاه پیامبری از جانب خداوند، برای تبلیغ شریعت او ظهور میکند، مردم حق دارند که از وی دلیلی بر رسالت و آسمانی بودن کتاب او بخواهند، پای معجزه به میان میآید، که دلیلی بر صداقت و حقانیت رسالت و برنامه او باشد. و ما در برخی تعاریف اعجاز میخوانیم که خرق قوانین و سنتهای طبیعت را گویند، که جز از قدرت خالق هستی برنمیآید، زیرا اوست که آن قوانین را قرار داده است. و هم اوست که معجزات را به پیامبرانش اعطا میکند که دلیلی بر صداقت رسالت و پیامشان باشد. معجزه از لحاظ عقلی ممکن است، اما از جهت عادت نامأنوس. و فرق است میان اینکه عقل کاری را محال بداند، با پدیدهای که از فهم آن عاجز باشد و آگاهی نداشتن به یک چیز، دلیل وجود نداشتن آن نیست.
اما باید توجه داشت، زمانیکه اصل دین (که در ایمان به وجود خدا، وحدانیت و کمال او در علم و قدرت و ایمان به توانایی او در هر چه که بخواهد، خلاصه میشود) مورد انکار و شک واقع شود، دیگر جایی برای پرداختن به مسئله معجزات و سخن راندن از جزئیات آنها نیست، معجزاتی که در دایره قوانین و سنتهای طبیعی نمیگنجند، زیرا روش صحیح دعوت بر این است که عموم مردم با اصول دین مورد خطاب واقع میشوند و این مؤمنان هستند که مکلف به پذیرش فروع دین هم میباشند و معجزات هم جزو فروع دین هستند. اما اگر اصل دین موردپذیرش واقع شده بود، بحث از معجزات هم خالی از اِشکال میباشد.
از طرفی دیگر، تمام هستی با مدارهای پرتعداد و گازهایش، با ستارگان عادی و دنبالهدارش، با مسافتهای طولانی و سرعتهای نوری ستارگان حجیماش، با چرخشها و نیروی جاذبهاش، آنگاه زمین با کوهها و درهها و پستیها و بلندیهایش، با دریاها و دریاچهها و چشمهها و رودهایش، با حیوانات و نباتات و ماهیها و پرندگانش، با معادن و ثروتهایش، سپس انسان با عقل و عطوفت و اعضا و دستگاههای پیچیدهاش، با فطرت وسرشت و زوجیت و نسلاش، همه و همه، معجزههایی بسیار شگفتانگیز هستند، و خلاصه کلام آنکه: تمام هستی با آسمانها و زمین و در همین وضعیت عادی، بدون وجود هیچ قانون غیرطبیعی هم، معجزه هستند و بسیار جای تأمل! آیه زیر ما را رهنمون میسازد:
اِنَّ فی خَلْقِ السَّمَواتِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلافِ الَِّیلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لاُوْلی ألألْبابِ* الّذینَ یَذکُرونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّروُنَ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هَذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذَابَ النَّارِ (آل عمران: ۱۹۰)
«مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت (پیاپی، و تاریکی و روشنی، و کوتاهی و درازی) شب و روز، نشانهها و دلایلی (آشکار برای شناخت آفریدگار و کمال و دانش و قدرت او) برای خردمندان است* کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان افتاده (و در همة اوضاع و احوال خود) یاد میکنند و دربارة آفرینش (شگفتانگیز و دلهرهانگیز و اسرارآمیز) آسمانها و زمین میاندیشند (و نقشة دلربا و ساختار حیرتزای آن، شور و غوغایی در آنان برمیانگیزد، و به زبان حال و قال میگویند:) پروردگارا! این (دستگاه شگفت کائنات) را بیهوده و عبث نیافریدهای؛ تو منزه و پاکی (از دست یازیدن به کار باطل!)، پس ما را (با توفیق بر انجام کارهای شایسته و بایسته) از عذاب آتش (دوزخ) محفوظ دار».
و این انسان است که به دلیل غرق شدن در مشاغل و غفلت از خدا و عادی شدن محیط پیراموناش، جنبه اعجازی هستی را فراموش کرده و از عظمت پروردگارش که در مخلوقات نمایان است، غافل گردیده است و به دلیل جهل و غرور، اینگونه میاندیشد که فقط حوادث غیرطبیعی و خارق عادت، معجزه به حساب میآیند. و بر این مبنا، قوانین و روشهای عادتی و مألوف را معیار سنجش ایمان و کفر خویش میداند. و این نشانه جهل آشکار انسانی است که به بالاترین مراتب تمدن و پیشرفت رسیده است. در حالیکه با اندکی تأمّل درمییابد، آن کس که توانسته است این همه جنبه اعجازی در هستی را بیافریند، برایش میسر است که بر آن اعجازی دگیر نیز بیافزاید یا تبدیل و تغییری در برخی دستگاههای آفرینش اولیه ایجاد کند.
برخی از دانشمندان غربی میگویند: «آن قدرتی که بر خلقت جهان توانا بوده، بر حذف یا اضافه برخی اجزای آن نیز تواناست و جهان اصلاً وجود نداشت، بلکه خدا آن را آفرید»، و اگر به شخص منکر معجزات گفته شود: «جهانی دیگر در حال پیدایش است که چنین و چنان است، فوراً در پاسخ میگوید: این غیرممکن و غیرقابل تصور است. و شدیدتر از معجزات به انکار آن میپردازد».[۱]
آنچه که در این میان مهم است، اینست که بدانیم، پیامبران گذشته فقط برای اقوام خویش مبعوث شدهاند و معجزات آنان، حسی و در محدوده زمان و مکان آنان بوده و مانند روشن شدن چوب کبریت، یکبار برای همیشه روی داده است، که برخی آن را تصدیق و برخی تکذیب کردهاند.
اما پیامبر ما محمد(ص)، که پایان بخش انبیاء و پیامبران است، به سوی همه مردم تا آخرالزمان، فرستاده شده و بشارت و انذار داده است. پس لازم است معجزه او هم تا پایان جهان به حال خود باقی باشد، و به همین دلیل است که نشانههای اعجاز علمی در قرآن و سنت، متکی بر علم و قطعی است.
و قرآن کریم در این جهت هزار و سیصد آیه نازل فرموده که از هستی و خلقت انسان، بحث نموده است، یعنی قرآن را به خود اختصاص داده است. و اگر آیات حامل دستورات خدا، مقتضی اطاعت و آیات شامل نهی مقتضی پرهیز از برخی موارد است، پس آیات آفاق مقتضی چه کاری است؟
جواب اینست که مقتضی تفکراند، در حدیثی آمده است: «تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ قِیامِ لَیلَهٍ»[۲] یعنی «یک ساعت تفکر در نعمتها و نشانههای خدا، از نماز سنت تهجد در طول شب، ارزشمندتر است».
قابلتوجه است که بنابر حکمت والای الهی، پیامبر(ص) هیچگونه تفسیری از آیات آفاق بیان ننموده است؛ نه از روی اجتهاد خویش و نه از وحی الهی، زیرا در صورت تفسیر آنها به مقتضای فهم اطرافیانش، برای قرنهای بعدی غیرقابل قبول میبود و اگر هم بر مبنای فهم بشر امروزی، تفسیر میکرد، فهم آن برای افراد پیرامونش، سنگین و غیرقابل درک میشد.
بدین خاطر، تفسیر این آیات به سطح فهم و درک خاص هر عصر مؤکول شده است، تا پیشرفتهای مختلف علمی در هر زمان، زوایای اعجازآمیز این دسته از آیات را روشن کنند و تداوم جنبه اعجازی قرآن نیز تا روز قیامت، اینگونه قابل فهم است.
● علم
به نظر برخی دانشمندان، منظور از علم، شناخت خدا، اوامر خدا و مخلوقات او میباشد، یا منظور از آن، شناخت حقیقت، شریعت و خلق خداست. شناخت پروردگار مبنا و اساس دین، شناخت اوامر او، اساس عبادت و شناخت خلق او، اساس صلاح دنیاست.
از این رو اسلام به شناخت خدا از طریق تفکر در خلقت آسمانها و زمین، فرا خوانده است و در چند سوره قرآن به طور پیاپی به آن اشاره شده و مبنای اساسی و اولیه پایههای عقیدتی و ایمانی قرار گرفته است ... خداوند میفرماید:
فَلْیَنْظُرِالإنْسانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِنْ مّاءٍ دافِقٍ* یَخْرُجُ مِنْ بَینِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ (طارق: ۵-۷)
«انسان باید بنگرد و دقت کند که از چه چیز آفریده شده است؟!* او از آب جهنده ناچیزی آفریده شده است* آبی که از میان استخوان پشت و استخوانهای سینه بیرون میآید».
و در جایی دیگر فرموده است:
فَلْیَنْظُرِالإنْسانُ إلی طَعامِهِ* أَنَّا صَبَبْنا الماءَ صَبَّاً* ثُمَّ شَقَقْنا الأرْضَ شَقَّاً* فَانْبَتْنا فیها حَبّاً* وَ عِنَباً وَ قَضْباً* وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً* وَ حَدائِقَ غُلْباً (عبس: ۲۴-۳۰)
«انسان باید به غذای خویش بنگرد و دربارة آن بیندیشد (که چگونه ما آن را برای او فراهم کردهایم، و در ساختمان مواد غذایی و اجزاء حیاتبخش آن، چه دقت و مهارت و ظرافتی بکار بردهایم) * ما آب را از آسمان بگونة شگفتی میبارانیم * سپس زمین را میشکافیم و از هم باز میکنیم * در آن دانهها را میرویانیم و رزها و گیاهان خوردنی را * ودرختان زیتون و خرما را * و باغهای پردرخت و انبوه را».
باز فرموده است:
اَفَلا یَنْظروُنَ إلی الابِلِ کَیفً خُلِقَتْ* وَ إلی السَّماءٍ کَیفَ رُفِعَتْ* وَ إلی الجِبالِ کَیفَ نُصِبَتْ* وَ إلی الأرْضِ کَیفَ سُطِحَتْ (غاشیه: ۱۷-۲۰)
«آیا به شتران نمینگرند که چگونه آفریده شدهاند؟! و به آسمان نگاه نمیکنند که چگونه برافراشته شده است؟! و به کوهها نمینگرند که چگونه نصب و پابرجای شدهاند؟! و به زمین نمینگرند که چگونه پهن و گسترانیده شده است؟!».
و نیز فرموده است:
قُلْ انْظُرُوا ما ذا فی السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَ ما تُغْنی الأیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَومٍ لا یُؤْمِنُونَ (یونس: ۱۰۱)
«بگو: بنگرید (و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید) در آسمانها و زمین چه چیزهائی است؟! آیات خواندنی کتابهای آسمانی، از جمله قرآن، و دیدنی جهان هستی) و بیمدهندگان به حال کسانی سودمند نمیافتد که نمیخواهند ایمان بیاورند».
بدینسان تفکر در خلقت آسمانها و زمین، نوعی عبادت و بلکه بهترین آن میباشد. در صحیح ابن حبان آمده است[۳] که عطا از عایشه (رض) روایت کرده است که: «یکبار که نوبت من بود، پیامبر(ص) نزد من آمد و فرمود: بگذار که امشب را به عبادت پروردگارم مشغول باشم، سپس به سوی مشک آب رفته، وضو گرفت و پس از آن به نماز ایستاد، آنقدر گریست که محاسن وی خیس شد، سپس به سجده رفت و آنقدر گریست، که اشکهایش زمین را خیس کرد، آنگاه به پهلو دراز کشید، تا اینکه بلال برای اذان صبح آمد، او متوجه گریه پیامبر(ص) شد و پرسید: ای پیامبر خدا، چه چیز شما را به گریه انداخته است، در حالیکه خداوند تمام لغزشهای پسین و پیشین شما را آمرزیده است؟ پیامبر(ص) فرمود: تو چه میگویی، بلال! چگونه نگریم در حالیکه خداوند، امشب آیات زیر را بر من نازل کرد:
اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلافِ الَّیلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ لاُولی الألْبابْ [۴]
«به خورشید بنگر و بپرس چه کسی آن را گرما بخشیده و چه کسی آن را نور داده است، چه کسی آن را همانند سکه بر دل آسمان ضرب کرده و یا همانند ساعت، آویزان نموده است که عقربههایش تا قیامت در گردش هستند. چه کسی به خورشید رفعت داده و در مداری دقیق و در برجهای مختلف قرار داده و کیست که روشنی خورشید را به آسمان دنیا انتقال داده است، زمان محصول آن است و از فروع و اصول آن سرچشمه گرفته است و به عرصه نوشتار درآوردن و فصلبندی آن هم نتیجه تغییرات خورشید است. اگر خورشید نبود، روزها و ماهها و سالها نظم نمیگرفت و در شمارش نمیآمد و اگر خورشید نبود، تمایز نور و تاریکی میسر نمیشد، طلای اصیل از سرچشمههای آن و شفق سرخ از پرتوهای آن نمایان میشود و این پرتوها نظارهگر شکست تاریخ بودهاند و پیشرفت و ترقی بشر جلوهی زیبای وی را ز بین نبرد است».
چه زیبا فرموده است خداوند که:
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فی الافاقِ (فصلت: ۵۳)
«ما به آنان هرچه زودتر دلایل و نشانههای خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین، که جهان کبیر است) نشان خواهیم داد».
اکنون به قلب بنگر، و در کار و آثارش، هدف و مقصدش، اندازه و ارزشش، پیرامون و دیوارهها، منافذ و سوراخها، دریچهها و پردهها، دهلیزها و حفرههایش، تأمل کن و باز در رگهای خون و محل انباشت آن در قلب، پاکی و تیرگیهایش، پایداری و بیداریش تحمل و هوشیاری و نیز خطرات عظیم آن دقت کن، قلب را غفلت و خواب نمیگیرد، فراموشی و اشتباه، لغزش و انحراف، خستگی و از کار افتادگی و افسردگی و شکایت بر او جاری نمیشود، همیشه صبور است و تحت فرمان خالق کاردانش میباشد کسی که آن را ساز و برگ و شعله حیات بخشیده و مهلت و زمان مشخصی برای کارش تعیین نموده است، قلب بدون آرام و راحت و برگشت و توجیه به کار خویش ادامه میدهد.
و چه زیباست تلاوت دوباره این آیه:
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فی الافاقِ (فصلت: ۵۳)
اکنون به همراه حضرت علی(رض) در نشانهای دیگر مینگریم ...
«مورچه را بنگر، با جثه کوچک! و اندام لطیفش، که نه با نگاه خوب دیده میشود و نه به اندیشه در آید، چگونه بر زمین به نرمی میرود؟ و روزی خویش را میجوید، دانه را به لانه خویش میبرد، و آن را در قرارگاه خود آماده میدارد، در روزهای گرما برای فصل سرد خویش گردآورد و در واردشدنش برای بیرون آمدن، روزیش از سوی خدا کفایت شده است و به قدر نیازش مقرر گشته، روزیرسان پراحسان از او غافل نمانَد و داور قهار، او را محروم نمیدارد، هرچند که در سنگی صاف و خشک و جامد و بیرطوبت باشد و اگر در گذرگاههای گوارش مورچه، از بالا و پایین، اندیشه کنی و شکم و پیرامون شکم و سر و چشمها و گوشهایش، در شگفتی آن به داوری نشینی و از توصیف آن به رنج افتی، چه بزرگ است آنکه او را بر پاهایش استوار داشت و بر ستونهای بدنش پایدار کرد، او که در آفرینش شریک و همکاری ندارد».
خداوند، چه نیکو فرموده است:
وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الأرْضِ وَ لا طائرٍ یَطیرُ بِجَنَاحَیهِ إلاّ أمَمٌ أمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فی الکِتابِ مِنْ شَیءٍ ثُمَّ إلی رَبِّهِمْ یُحْشَروُنَ (انعام: ۳۸)
«و هیچ جنبدهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پروا زمیکند وجود ندارد مگر اینکه گروههایی همچون شمایند (و هر یک دارای خصائص و ممیزات و نظام حیات خاص خود میباشند). در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردهایم پس آنان در پیشگاه پروردگارشان جمع آورده میشوند».
تاکنون بحث از علم و شناخت خداوند بود، یعنی علم حقیقت، حال علم به اوامر خدا یعنی علم شریعت چگونه تأثیری دارد؟
انسان با تفکر در خلقت آسمانها و زمین و شناخت خدا به عنوان خالق و مربی و حیاتبخش و نیز معرفت گوشهای از اسمهای نیکو و صفتهای ارجمند او، انگیزهای قوی برای نزدیکی به خداوند مییابد و در تکاپو برای وصول به مقام قرب او، به انجام اوامر و دستورات و پرهیز از منهیات او میپردازد، در اینجا اهمیت علم شریعت، کاملاً هویدا میگردد، زیرا اوامر و نواهی خداوند، در زمینه عبادات و معاملات و اخلاق در آن بیان میشود.
شریعت خدایی، سراسر عدل و رحمت و مصلحت و حکمت است، لذا هر مسئلهای که از عدل به جور و از رحمت به غضب و از مصلحت به فساد و از حکمت به بیهودگی بگراید، در شریعت هیچ مبنایی ندارد، اگرچه با هزار تأویل و توجیه به آن نسبت داده شده باشد.
پیامبر گرامی(ص) در روایتی که امام بخاری نقل کرده است، میفرماید: «هر کس که خدا، خیر او را خواهد، در دین فقیهش میگرداند».[۵]
اکنون به بیان علم مربوط به شناخت خلایق میپردازیم، اسلام ما را به شناخت خصوصیات و صفات اشیاء و قوانین حاکم در روابط میان آنها فرا میخواند، تا از آن بهره برده و زمینه تحقق تسخیر اشیاء برای ما فراهم شود ... خداوند میفرماید:
أَلَمْ تَرَوا انَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فی السَّمواتِ وَ ما فی الأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرهً و باطِنهً (لقمان: ۲۰)
«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ برخی از مردم بدون هیچگونه دانش و هدایت و کتاب روشن و روشنگری، دربارة خدا راه ستیز و جدال را پیش میگیرند».
و أَنْزَلْنَا الحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ (حدید: ۲۵)
«و آهن را پدیدار کردهایم که دارای نیروی زیاد و سودهای فراوانی برای مردمان است».
یادگیری علوم تجربی بشر را در آبادانی زمین یاری میدهد، زیرا راه استخراج معادن، بهکارگیری نیروها و انرژی، هموار نمودن مشکلات و برآوردن نیازها را در بردارد. خداوند میفرماید:
وَ إِلی ثَمُودَ أخاهُمْ صَالِحاً قَالَ یا قَومِ اعْبُدوُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ إلهٍ غَیرُهُ هُوَ أَنْشَاَکُمْ مِنْ الأرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إلیه انَّ رَبّی قَریبٌ مُجیبٌ (هود: ۶۱)
«به سوی قوم ثمود یکی از خودشان را فرستادیم که صالح نام داشت. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد. او است که شما را از زمین آفریده است و آبادانی آن را بر شما واگذار نموده است. پس از او طلب آمرزش را بنمایید و به سوی او برگردید. بیگمان خداوند (به بندگانش) نزدیک و پذیرندة (دعای کسانی) است (که او را مخلصانه به زاری میخوانند و به یاریش میطلبند».
از سوی دیگر، یادگیری علوم تجربی و پیشرفت در این زمینه، قدرتی ارزشمند به شمار میرود و شایسته است، در اختیار مسلمین باشد تا در جبهه مبارزه با دشمنان حقیقت و نیکی و اسلام مورد استفاده قرار گیرد و به این فرموده خداوند نیز تحقق داده شود که:
وَ أعِدُّوا لَهُمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الخَیلِ تُرْهِبوُنَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ (انفال: ۶۰)
«برای (مبارزه با) آنان تا آنجا که میتوانید نیروی (مادی و معنوی) و اسبهای ورزیده آماده سازید، تا بدان، دشمن خدا ودشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان رانمیشناسدی و خدا آنان را میشناسد. هر آنچه را در راه خدا صرف کنید، پاداش آن به تمام و کمال به شما داده میشود و هیچگونه ستمی نمیبینید».
و چون امروز قدرت و برتری در علم و تکنولوژی است و جنگ میان ملتها نه با بازوها، بلکه با عقل و دانش اداره میشود، بر هر فرد مسلمانی لازم است که در این جنبه قوی باشد، زیرا حقیقتی که با خود دارد برای نشر و گسترش، نیازمند قدرت است و شوکت، و پیامبر(ص) نیز فرموده است:
«مؤمن قوی و توانا، نزد خداوند محبوبتر از مؤمن ضعیف و ناتوان است هرچند که هر دو از خیر و نیکی در حد خود برخوردارند».[۶]
● اعجاز در پرتو قرآن و سنت
معجزات علمی قرآن، در تمام زمینهها برای اهل علم بارز گشته است، چه در نظم آن، اخبار گذشتگان، خبر از آینده و یا بروز حکمتهای تشریعی و غیر آن. اینکه اعجاز علمی در عصر حاضر رایج شده به دو دلیل است، یکی دلالت کردن بر همه ابعاد اعجازی قرآن و سنت، و دیگری، پی بردن به دانشهای هستیشناسی در خلال آن است. معجزه در اصطلاح دانشمندان به امری خارقالعاده، همراه با تحدی و مبارزهطلبی و محفوظ از معارضه، اطلاق میشود.
منظور از اعجاز قرآن، اینست که مردم را به مبارزه میطلبد که همانندی چون قرآن را بیاورند. و علمی بودن اعجاز هم در ارتباط با دانش بودن آن است، یعنی حقیقت اعجاز در دانش است و با مبنای علمی خود همه ادعاها را خاتمه میدهد، با واقعیتهای جهان سازگار بوده و دارای پشتوانه و دلیل است. اگر اعجاز، علمی نبود، قرآن به توهم و شک و گمان میگرایید و اگر با واقعیت سازگار نبود، جهل و اگر مبتنی بر دلیل نبود، تقلید به حساب میآمد.
اعجاز در واقع، خبر از حقیقتی است توسط قرآن یا سنت نبوی که، علوم تجربی هم به آن پی برده و ناتوانی امکانات بشری برای درک آن، در زمان پیامبر(ص) به اثبات رسیده و در نتیجه صداقت و درستی پیام پیامبر(ص) روشن و واضح گشته است.
معجزات قرآنی از طرفی دیگر با در بر داشتن حقایق علمی دلیلی است بر، جهانی بودن پیام اسلام.
خداوند پیامبران قبل از محمد(ص) را که حیطه رسالت آنان از اقوام و زمان خاص آنها فراتر نمیرفت، با دلایل و معجزات حِسّی، همانند عصای موسی(ع) و زنده شدن مردگان توسط عیسی(ع)، مورد تأیید، قرار داده است و این معجزات با قدرت تَحَدّی خویش تا پایان رسالت هر پیامبر، باقی بوده است تا اینکه با گذشت زمان و مکدر شدن چشمه زلال آن رسالت، قدرت معجزه پیامآور آن نیز، از میان رفته و خداوند پیامبر جدیدی را با دین جدید و معجزه جدید، ارسال داشته است. اما با پایان یافتن سلسله نبوت و ظهور خاتم پیامبران، حضرت محمد(ص)، خداوند حفاظت دین او را برای تمام نسلهای بشری تا قیامت، ضمانت کرده و آن را با دلیل و برهانی عظیم، که تا قیامت به تحدی میطلبد، حمایت و تأیید نموده است.
قُلْ أَیُّ شَیءٍ أکْبَرُ شَهادَهً، قُلِ اللهُ، شَهیِدٌ بَینی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوْحِیَ الیَّ هَذَا القُرآنُ لاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ (انعام: ۱۹)
«(ای پیغمبر! به کسانی که بر رسالت تو گواهی میخواهند) بگو: بالاترین گواهی، گواهی کیست (تا او بر صدق نبوت من گواهی دهد؟) بگو: خدا میان من و شما گواه است! (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن به من وحی شده است».
و فرموده است:
لَکِنَّ اللهُ یَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إلَیکَ (نساء: ۱۶۶)
«(هر چند که کافران نبوت خود را انکار میکنند) لیکن خداوند بر آنچه (از قرآن) بر تو نازل شده است گواهی میدهد».
در این دو آیه، که ادعای کافران، مبنی بر دروغ شمردن نبوت محمد(ص)، رد شده است، خصوصیت اعجاز علمی قرآن نیز که در میان مردم باقی میماند[۷] و همگام با پیشرفتهای مختلف بشری در زمینه علم و دانش، رنگ جدید به خود میگیرد و در عین حال با مضامین وحی الهی، مرتبط است، بیان شده است. و دلایل وحیانی نازل شده بر پیامبر(ص) که حاوی علم خدایی و قابل فهم بشر در هر زمان و مکان است، درخشندهتر گشته و با گذشت زمانها و قرون، تازه میگردد، پیامبر(ص) فرموده است: «هیچ پیامبری، ظهور نکرده است مگر اینکه، نشانهها و معجزاتی به او عطا شده که، بشریت به مشابه و همانند آن ایمان آورده است، اما آنچه که به من عطا شده، وحیی است از جانب خداوند پس امیدوارم در میان پیامبران، بیشترین پیروان را داشته باشم».[۸]
امام ابن حجر در شرح این حدیث میفرماید: «پیامبر(ص) این کلام رابه معجزه جاوید قرآن که قبلاً بیان شد مربوط ساخته است، زیرا دارای فوائد بسیار و منافع عمومی است و دعوت او، حجتهای او و اخبار آینده را نیز در بر دارد و منافع قرآن، مخاطبان حاضر و غایب همعصر خود را و نیز آیندگان و نسلهای آتی بشری را در بر میگیرد. این ارتباط حقیقتاً زیباست ... .
البته در شرح آن نظری دیگر نیز، گفته شده که هدف از این حدیث، اینست که معجزات سایر پیامبران با گذشت زمان، از بین رفته و فقط مخاطبان همعصر، آن را دیدهاند، اما معجزه قرآن تا روز قیامت، پایدار است و اسلوب و بلاغت و اخبار غیبی آن، خارقالعاده، میماند. و با گذشت هر عصری از روزگاران، یکی از پیشگوییهای قرآن، به ظهور پیوسته و دلیل دیگری بر صحت ادعای پیامبر(ص) خواهد شد ...».[۹]
نکته دیگر اینکه، چون قرآن، معجزه جاوید، برای همه خلایق، تا روز قیامت است، پس بیانات و دلایل آن را، هر عرب و غیرعربی به طور یکسان درک میکند و به عنوان یک پدیدة همیشه نو تا روز قیامت، باقی میماند. ما اخباری را در قرآن مییابیم که چون با زبان عربی آشکار، نازل شده است، به راحتی قابل فهم است، اما حقیقت ذاتی و کیفیت آن را جز در زمانی مشخص، درک نمیکنیم، لذا خداوند فرموده است:
اِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ* وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (ص: ۸۷-۸۸)
«این قرآن، چیزی چز پند و اندرز جهانیان (و مایة بیداری جملگی ایشان نمیباشد* و خبر آن را بعد از مدت زمانی خواهید دانست (و به زودی صدق وَعْد و وَعید و راستی اخبار و گفتار قرآن را هم در این جهان و هم در آن جهان خواهید دید».
و این خواست خداوند است، که هر خبری از اخبار قرآن در زمان خاصی تحقق یابد و با رویداد و نمایان شدن حادثه مربوط به آن، مفاهیمی که در زیر حروف و الفاظ قرآن، پوشیده است، درخشیدن گیرد، خداوند متعال میفرماید:
لِکُلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (انعام: ۶۷)
«هر خبری (که خداوند در قرآن بیان کرده است) موعد خود دارد (و در هنگام مقرر و جای معین تحقق میپذیرد) و (صدق این اخبار را به هنگام وقوع) خواهید دانست (و خواهید دید به چه عذابی گرفتار میآیید)».
پس اخبار الهی، تمام اشکال نوظهور را در طول تاریخ، در بر گرفته و باقی میماند.
و این گفته در ارشاد خداوند تجلی یافته که میفرماید:
وَ الْخَیلَ وَ البِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبوُها وَ زِینَهً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَموُنَ (نحل: ۸)
«(و خدا) اسبها و استرها و الاغها را (آفریده است) تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (که به دلهایتان شادی بخشد، و خداوند) چیزهایی را (برای حمل و نقل و طی مسافات) میآفریند که (شما هم اینک چیزی از آنها) نمیدانید».
قرآن کریم در زمانی نازل شد که، جهل و خرافهپرستی و جادوگری و سحر و طالعبینی در تمام جهان، شایع شده بود، که عربها از این جاهلیت، سهم بیشتر را برده بودند، و خداوند نیز به آن اشاره دارد:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فی الأمّییّنَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِه وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الحِکْمَهَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ (جمعه: ۲)
«خدا کسی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سویشان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان کتاب (قرآن) و شریعت (یزدان) را میآموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند».
در چنین وضعی بود که پیامی نازل شد، حاوی علم خدا و بیان اسرار و رموز خلایق در گستره هستی، علمی که ریزهکاریهای نفس بشری را بیان نموده، از گذشته شروع به بیان اسرار آینده کرده و از پوشیدههای آینده و چگونگی سایر مخلوقات نیز، پرده برداشته است.
امروزه که بشریت در عصر اکتشافات علمی قرار گرفته و دقیقترین ابزارهای کاوش را در اختیار دارد و قدرتی یافته که در هر جنبه علمی، گروهی از دانشمندان را به کار گیرد تا از اسرار پنهان زمین و آسمان پرده بردارند و در زمینههای مختلف علوم انسانی به جمعآوری مقدمهها و دریافت نتایج مشغول باشند و در طول قرنها به جمعآوری دستآوردها بپردازند و در چنین حالی که اشکال نیمهپنهان، رو به کمال وضوح و حقایق، رو به درخشندگی نهادهاند، رخدادی شگفتانگیز با تجلی انوار الهی که بر محمد(ص) و در هزار و چهارصد و اندی سال پیش نازل شد، روی خواهد داد اگر آیه و یا حدیثی، یکی از حقایق کشف شده توسط بشر را در بر گرفته و حاوی دقت معجزهآمیز و بیان روشن و واضح باشد. قرآن کریم، ما را به این مسئله متوجه میگرداند و میفرماید:
قُلْ أَرَءَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْداللهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِه مَنْ اَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعیدٍ* سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فی الآفاقِ وَ فی انْفُسِهِمْ حتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ انَّهُ الحَقُّ اَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ انَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ شهیدٌ (فصلت: ۵۲-۵۳)
«(ای محمد) بگو: به من خبر دهید اگر این (قرآن) از سوی خداوند آمده باشد، و آنگاه شما به آن ایمان نداشته باشید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از آن کسی که (با حق و حقیقت) سخت در مبارزه و مقابله باشد؟* ما به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) هر چه زودتر دلایل و نشانههای خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین، که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان (که جهان صغیر است) به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است آیا (برای برگشت کافران از کفر و مشرکان از شرک) تنها این بسنده نیست که پروردگارت بر هر چیزی حاضر و گواه است».
یکی از علماء میگوید: «(از راههای اثبات حقانیت شریعت) مشاهده عینی است به این معنی که بندگان با تأمل در آیات افاق و انفس دریابند که پیام ابلاغ شده توسط پیامبران، حق است». عالِمی دیگر میگوید[۱۰]: منظور از آفاق، چهار سوی آسمانها و زمین؛ از جمله خورشید و ماه و ستارگان و شب و روز، بادها و بارانها، رعد و برق و صاعقهها، گیاهان و درختان و کوهها و دریاها و ... میباشد». چنین مضمونی از عدهای مفسران برجسته روایت شده است.
این موارد آیات خدایی در قرآن هستند که از نشانههای خدا در مخلوقات سخن گفته و معجزه علمی روشنی را نمایان ساخته که در عصر اکتشافات پیشرفته بشری در هستی، میدرخشند.
ما در انتظار تحقق وعده خدایی هستیم که نشانههای خویش را به ما بنمایاند تا معانی دقیق آیات خدا را دریابیم، چون خود او فرموده است:
وَ قُلْ الْحَمْدُللهِ سَیُرِیکُمْ آیاتِه فَتَعْرِفوُنَها (نحل: ۹۳)
«و بگو: حمد و سپاس خدای را سزاست. او آیات خود را به شما نشان خواهد داد و شما آنها را خواهید شناخت. و پروردگار تو از آنچه انجام میدهید غافل و بیخبر نیست».
از آنچه بیان شد روشن گشت که بشریت همیشه در انتظار وعدههای خداوند برای کشف نشانههای او در کتاب هستی و کتاب قرآن است که در برابر چشمان او قرار بگیرد و حجت و برهان خدا تکمیل گشته و دیدگان بشر معجزه را عیان بیند.
و باید دانست که تفسیر علمی آیات با اعجاز علمی تفاوت دارد، زیرا تفسیر علمی عبارتست از کشف معانی آیات و حدیث، در پرتو یافتههای جدید علمی. اما اعجاز علمی، عبارتست از خبر قرآن کریم یا سنت پیامبر(ص) از حقیقتی که علوم تجربی هم جدیداً به آن دست یافتهاند و ثابت شده است که آن حقیقت با امکانات بشری زمان پیامبر(ص) قابل درک نبوده است.
● قواعد و اصول تحقیق در زمینه اعجاز علمی
۱) شناخت علم خدا، علمی که شامل و فراگیر بوده و از خطا مصون است و نقصی در آن نیست، و شناخت علم انسان، که محدود است و قابل تغییر و در معرض خطاست.
۲) شناخت متون وحیانی که دارای دلالت قطعی و یقینی هستند و نیز شناخت حقایق علمی ثابت شده.
۳) شناخت برخی متون وحیانی که از دلالت ظنی و غیریقینی برخوردارند و نیز نظریههای علمی که هنوز در حد فرضیههای اثبات نشدهاند.
۴) محال است که میان نصوص قطعی وحی و حقایق ثابت شده علمی، تضاد وجود داشته باشد، مگر اینکه قطعیت یکی از آنها مخدوش باشد. این قاعدة نیکو را دانشمندان مسلمان، بیان کردهاند و چندین تن از آنها کتابهایی را در زمینه توافق حتمی عقل و نقل، تألیف کردهاند.
هنگامیکه خداوند متعال یکی از نشانههای آفاقی یا انفسی را در تصدیق آیهای از قرآن یا حدیثی از پیامبر(ص) ظاهر میسازد، معنی آیه واضح گشته و توافق آنها با هم کامل شده و تفسیر آیه نیز با کشف حقایق علمی و درنتیجه، محدود و مشخص گردیدن دلالتهای مختلف آن، ثابت میشود و اعجاز هم همین است.
عبارات وحیانی با الفاظ فراگیر، نازل شدهاند، پیامبر(ص) فرموده است: «با به همراه داشتن گفتارهای فراگیر، مبعوث شدهام ...)[۱۱] و این قضیه روشن میسازد که، عباراتی که از پیامبر گرامی(ص) وارد شده است بر تمامی معانی و مصادیق درست آن دلالت دارد، اما هرکدام طبق ظروفی که نسلهای بشری، یکی پس از دیگری، در آن قرار میگیرند. البته از نظر نباید دور داشت که اگر میان دلالت قطعی یکی از نصوص، با یک نظریه علمی (ظاهراً ثابت شده) تضادی روی دهد، طبیعتاً، نظریه علمی انکار و رد میشود، زیرا نص وحیانی از جانب کسی است که بر همه چیز احاطه کامل دارد. و اگر هم توافق وجود داشت، نص وحیانی را مؤید نظریه علمی میدانیم (نه برعکس). جنبه دیگر قضیه هم متصور است، یعنی زمانی که نص وحیانی، دارای دلالت ظنّی، و حقیقت علمی، ثابت شده باشد، که در این صورت، نص وحیانی در جهت حقیقت علمی تأویل میشود. اما اگر هیچ توافقی حاصل نشد، آن که قطعیتر است ترجیح داده میشود.
● بیان روش تحقیق در زمینه اعجاز علمی در پرتو روش سلف صالح
آنچه که خداوند متعال در مورد اسرار خلقت آفاق و انفس، بیان نموده است تا زمانیکه حقیقت آن را به ما نشان ندهد، غیب محسوب شده و قبل از آن هیچ راهی برای شناخت کیفیت و جزئیات آن وجود ندارد، مگر اینکه از طریق وحی، بیان شده باشد. سلف صالح امت هم، خارج از این محدوده و نسبت به نادانستهها، تلاشی نداشتهاند. سخن از اینست که معنی آیات مربوط به غیب و دلالتهای لغوی آن روشن است، اما کیفیت و جزئیات آنها پنهان هستند. و کسی که به توصیف و تفسیر دقایق و جزئیات این آیات پس از روشن ساختن و عینی کردن آن توسط خداوند، میپردازد، نسبت به کسی که قبل از آن و فقط با اکتفا به شنیدن یکی از نصوص به تبیین آنها میپردازد و از مدلول واقعی آن، آگاه نیست، تفسیر صحیحتری ارائه میدهد، زیرا توصیفات شخص شنونده و بیننده کاملتر از توصیفات شخصی است که فقط شنیده است.
مفسران سلف صالح امت، به مقدار زیادی در تفسیر آیات و شرح معانی آنها، توفیق یافتهاند، با وجود اینکه بسیاری از حقایق هستی در عصر آنان پنهان مانده بود و مفسری که بدون شناخت این حقایق به تفسیر آیات آفاق و انفسی بپردازد و فقط به شنیدههای وحیانی، اکتفا کند، ضعیفتر از مفسری است که همدوش با ارشادهای وحیانی، از یافتههای مربوط به حقایق هستی نیز، بهره میجوید.
اما مفسران پیشین، هر چند که نزد آنان مسایل مربوط به هستیشناسی نسبت به مسایل عقیدتی، بسیار بیاهمیت بود، لیکن به محدوده نصوص عقیده، اکتفا نکرده و تلاش خویش را برای استفاده از حداکثر دانستههای علمی در تفسیر آیات نمودهاند و طبق فهمی که خداوند به آنان عطا کرده بود، آثاری ارزشمند از خویش بر جای نهادهاند.
و نتیجة تلاشهای ارزنده آنان در استفاده از یافتههای علمی در تفسیر آیات که در طول قرون متمادی به خرج دادهاند، ما را با سطح پیشرفت علمی انسان در آن روزگاران، آشنا میسازد و توفیقات خاصی را که خداوند، نصیب آنان نموده است، هویدا میگردد. زیرا اگر هنوز وقت مشاهده حقایق هستی در آن عصور فراهم نشده بود، اما هماهنگی آشکاری میان الهامات وحیانی و مشاهدات عینی آنان دیده میشود. (این توفیق مفسران از یک سو) و ظهور محدود معارف انسانی مقید به مشاهدات حسی و دانش بشری مقید به زمان و مکان آنها (از سوی دیگر) جنبه اعجازی قرآن را بسیار روشنتر و آشکارتر نموده است.
خداوند متعال، توفیقات بسیاری را برای مفسران رقم زده بود که توانستند در شرح آیات و احادیث مربوط به اسرار زمین و آسمان، گامهای قابلتوجهی بردارند. واضح است که این توفیق، نتیجة برخورداری آنان از راهنماییهای وحی آسمانی و الهام گرفتن از کسی است که آگاه به اسرار زمین و آسمانهاست و دلالتها و معانی درست آیات رابه آنان آموزش داده است.
● جنبههای اعجاز علمی
۱) وجود هماهنگی دقیق میان نصوص کتاب و سنت و کشفیات دانشمندان گیتیشناس که حقایق و اسراری را از هستی، کشف کردهاند که در وقت نزول قرآن، وجود نداشت.
۲) پاکسازی قرآن و سنت از افکار باطلی که در میان نسلهای مختلف بشری، نسبت به اسرار خلقت وجود دارد.
۳) اگر همه آیات و احادیث صحیح مربوط به هستی، جمعآوری شود، خواهی یافت که همدیگر را تکمیل کرده و در خلال آن حقیقت روشن میگردد. در حالیکه این نصوص در زمانهای مختلفی نازل شده و در کتاب قرآن هم پراکندهاند. این قضیه بیان میدارد که قرآن از جانب خدایی آگاه به اسرار آسمانها و زمین، نازل شده است.
۴) بنیان نهادن دستورات شرعی حکیمانهای که حکمت آنهادر زمان نزول قرآن بر مردم پوشیده بود، اما تحقیقات علمی مختلف، از حکمت آنها پرده برداشته است.
۵) نبودن تضاد میان نصوص قطعی وحی با وجود کثرت آنها که به توصیف هستی و اسرار آن میپردازد، با حقایق علمی کشف شده با وجود فراوانی و گستردگی آنها ، و وجود تضاد آشکار میان یافتهها و نظریات مختلف علمی و تغییر آنها به موازات پیشرفت زمان و نیز وجود تضاد میان علم و دانش با گفتهها و عقاید وارده در ادیان تحریف شده.
● اصول و قواعد وارده در قرآن و سنت برای تحقیق در زمینه اعجاز علمی
۱) مراعات معانی لغوی مفردات نصوص، آنگونه که در اوایل نزول وحی بیان شده و نیز مراعات قواعد نحوی و دلالتهای آن و قواعد بلاغی زبان عربی، مخصوصاً قاعده بلاغی زیر که میگوید: «اولویت اینست که همیشه معانی حقیقی کلمات لحاظ شود، مگر اینکه قرینهای باشد که بر معنی مجازی دلالت کند».
۲) پرهیز از تأویل نصوص مربوط به اعجاز علمی که در قرآن آمده و یا مربوط به نبوت پیامبر(ص) میباشد.
۳) پرهیز از تطبیق قرآن با حقایق هستی، بلکه عرضه نمودن حقایق علمی بر قرآن که اگر موافق قرآن بود، پذیرفته شده، در غیر این صورت، مردود است.
۴) پرهیز از تفسیر قرآن بر مبنای فرضیههای ثابت نشده علمی، که تحت بررسی و کنکاش میباشند و به طریق اولی استفاده از حدسیات و گمانهزنیها در تفسیر قرآن، مجاز نیست، زیرا همیشه در حال تغییر و تبدیل و بلکه در معرض ابطال هستند.
البته اینکه، زمینههای مختلف اعجاز علمی، گاهاً تحتتأثیر نقص و ایراد، واقع میشوند، نباید مجوزی برای خط بطلان کشیدن بر کل قضیه اعجاز علمی گردد، بلکه مسؤولیت علما و دانشمندان اسلامی را بیشتر کرده که تلاش خود را برای خدمت به قرآن و سنت در زمینه دانشهای گیتیشناسی به کار برده و همانند سلف صالح که در زمینه لغت، اصول، فقه و سایر علوم شرعی خدمات شایسته، انجام دادهاند، آنان نیز دَین خود را ادا نمایند، چرا که در مقابل معجزهای بزرگ و علمی واقع شدهایم که پیشتازان عرصه علم و تکنولوژی در عصر حاضر نیز در برابر آن سر تسلیم فرود آوردهاند.
از طرف دیگر، دشمنان اسلام، مطالب بیاساس وارده در مورد اعجاز علمی قرآن و سنت را وسیلهای برای خدشهدار کردن آیات و احادیث قرار داده و نظریههای علمی ثابت نشده را مبنای کار خویش قرار میدهند. لذا بر محققین عرصه اعجاز علمی، لازم است که پس از تحقیق و تأمل فراوان و اطمینان از نتایج نظریهها به ارتباط آیات و احادیث با مقولههای علمی بپردازند و نظریههایی را که در باب علم، هیچ ریشهای ندارند، به کار نگیرند.
خلاصه کلام آنکه، تفسیر علمی قرآن و سنت، اگر بر فرضیههای ثابت نشده تکیه داشته باشد، مردود و ناپایدار است و از ارزش علمی برخوردار نیست و همچنین اگر از قواعد و اسلوب زبان عربی هم خارج باشد و مفردات قرآن براساس مدلول وارده در زمان پیامبر(ص)، تفسیر نشود باز مردود است و یا اگر شخصی معاصر که تحقیقات علمی را مبنا قرا داده و قرآن را بر آن عرضه میکند و با این روش به تفسیر قرآن روی آورد، تفسیری غیرمقبول ارائه میدهد، یا اگر مدلولات قرآن و حدیث صحیح را انکار کند و یا از هر شخصی غیرمحقق که هنوز به ثبات نظری و علمی نرسیده و خود را دارای علم و تخصص میداند در حالیکه علم از او بیزار است، مطلبی نقل کند، تفسیر را مردود و نامقبول میکند. اما اگر شخصی به قواعد زبان عربی و محدوده لغات و اصول تفسیر و حدود شریعت پایبند باشد، تفسیری مقبول، ارائه خواهد داد، شخصی که، تحقیق و احتیاط و دقت که خصوصیات هر متفکر قرآنپژوه است، وجه تمایز او باشد. همچنین تفسیر قرآن درست خواهد بود اگر شخصی به قرآن و سنت آگاه و به حقایق علمی و تجربی نیز تسلط داشته باشد و لازم است که نص مورد بحث دارای دلالت و ثبوت قطعی بوده و جنبه علمی مورد بحث هم، قطعی و یقینی باشد و رابطه میان آنها به صورت عادی و کامل باشد، نه آنکه با توجیهات ساختگی به هم ربط داده شده باشند.
اهمیت تحقیق در زمینه اعجاز علمی و نتایج آن اگرچه معاصران پیامبر(ص)، بسیاری از معجزات را با چشم خود دیدهاند. اما خداوند به مردم این زمان نیز معجزاتی متناسب با فهم آنها، نشان داده و ثابت نموده است که قرآن حق است، این معجزات، همان اعجاز علمی مربوط به قرآن و سنت است، مردم زمان ما، برای هیچ چیز دیگری به اندازه علم و آثار علمی ارزش قایل نیستند. هرچند که از لحاظ نژاد و دین نیز متفاوت باشند.
خداوند متعال، تفکر در آسمانها و زمین را که مبنای علوم تجربی میباشد وسیلهای برای ایمان به خود و پیامبر و دینش قرار داده است، دینی که خود به سوی دانش و دانش نیز به سوی آن فرا میخواند.
مسلمانان این توانایی را دارند که برای جهتگیری صحیح علم، پیشقدم شده و آن را در محل مناسباش قرار دهند، آن را وسیلهای برای ایمان به خدا و پیامبر و تأیید قرآن قرار داده و در اثبات حقانیت اسلام، از آن بهره گیرند.
تفکر در آسمانها و زمین جزو بزرگترین عبادتها و تفکر در معنی احادیث جزو برترین اعمال و ارائه آن به مردم خالصترین و مؤثرترین دعوت به سوی خالق آسمانها و زمین است. و تمام این فضایل با پرداختن به بحث اعجاز علمی قرآن و سنت، میسر میشود. ارزش این مسئله چندان است که مسلمین باید برای اکتشاف اسرار هستی، مهیا شوند و با انگیزههای ایمانی قوی، دوران طولانی عقبماندگی خویش، در این زمینهها را، پشت سر بگذارند و قطعاً هر محقق مسلمانی که پا در این عرصه بگذارد و کلام خالق را برای دریافت اسرار هستی مورد تحقیق قرار دهد، دلایلی روشن مییابد که وی را به سوی نتایج بزرگ و ارزشمند هدایت میکند.
حال که با اهمیت تحقیق در این زمینه آشنا گشته و دانستیم که چه تأثیری بر تقویت ایمان و دفع فتنههایی که کفر و الحاد، لباس علم بر تن آن کرده است و نیز تأثیری که در فراخواندن غیرمسلمین به سوی اسلام و از همه مهمتر در فهم قرآن و سنت صحیح و آماده کردن مسلمین برای برخورداری از امکانات لازم برای نهضت علمی هماهنگ با دین دارد؛ لازم است بدانیم که پرداختن به بحث اعجاز علمی از مهمترین اهداف مسملین بوده و فرض کفایه به شمار میرود.[۱۲]
● داستان این کتاب
این کتاب داستانی دارد ... خداوند متعال از ۳۰ سال پیش، به من توفیق داد که پیگیر این موضوع باشم، باور من این بود که اسلام دین خداست و فقط او میتواند که آن را حفظ کرده و یاری دهد. و لازم نیست که ما نگران حفظ و نگهداری آن باشیم، بلکه نگرانی ما این باشد که چرا خداوند تاکنون به ما توفیق خدمت به آن را نداده و اینگونه نباشد که از این به بعد هم ندهد. بنده این مسؤولیت را که بر دوشم گذاشته شده بود به دلیل پیمانهای سهگانهای که (با خود بسته بودم) و نتیجه اعتقادات راسخی بود، پذیرفتم.
از جمله این باورها که مرا به این کار واداشت این بود که، اسلام، عقل انسانی و قلب او را مورد خطاب قرار داده و زندگی و دنیای او را مدنظر گرفته است، زیرا انسان متشکل از عقلی درککننده، قلبی دوستدارنده و جسمی متحرک است، غذای عقل او علم، غذای قلب او محبت و غذای جسم او، خوراک، نوشیدنی، لباس و مسکن است. و اگر در برنامه اسلام، پایههای عقلانیت لحاظ نشده و به قلب او توجه نشده و مصالح اساسی و مشروع او در آن تحقق نمییافت، اسلام هرگز نمیتوانست، چنان قدرتی به دست آرد که بر دیگران تأثیر گذاشته، تفکرات آنان را تغییر داده و از جهتی دیگر باورهای آنان را دگرگون سازد و آنان را به تغییر رفتار و روش زندگانی وا دارد، در حالیکه تمامی این تغییرات آگاهانه و با اختیار صورت گیرد نه با اجبار.
بر هر دعوتگری لازم است که نسبت به اصول و فروع دین آگاه باشد، حقایق مستدل و وارده از قرآن و سنت را بشناسد، به طبیعت نفس انسانی و خصوصیات آن آگاه باشد و بر ابزار تربیتی مؤثر و کارآ، که موجب تغییرات اساسی در نفس انسان میشوند مطلع باشد. نیز بر هر دعوتگر لازم است که ثوابت و متغییرات فرهنگ روز، خصوصیات زمان، سرعت پیشرفت و ترقی، نیروهای فعال و معیارهای سنجش معتبر را بشناسد. و اگر پرداخت هزینهای چنین سنگین برای داعی دشوار نمود، باید بداند که دعوت به سوی خدا هم بزرگترین عملی است که بندگان را به خدا نزدیک میسازد و به عمل انبیاء میماند که خداوند فرموده است:
یا ایُّها النَّبِیُّ إنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً* وَ داعِیاً إلی اللهِ بِإذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً (احزاب: ۴۶-۴۵)
«ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژدهرسان و بیمدهنده فرستادیم* و به عنوان دعوتکنندة به سوی خدا طبق فرمان الله، و به عنوان چراغ تابان».
روشن است که از جمله روشهای مفید تأثیرگذاری در موضوعات مختلف، ارتباط دادن اهداف با وسایل، سنت با تجدد، ثوابت با متغیرات و گذشته با حال است و نیز ارتباط اسلام با زندگی، زیرا اسلام دین فطرت، واقعنگری، دانش، میانهروی و اعتدال است، که میان ارزشها و نیازها، اصول و مصالح، جسم و روح و دنیا و آخرت را باهم جمع نموده است.
این اعتقادات ایمانی ثابت و بینش موضوعی نسبت به دعوت دینی در عصر حاضر، مرا واداشت که در تمام زوایا، روشها، اشکال و رنگهای فراخوانی به دین و چه در مساجد، دانشگاهها، مراکز دعوی و فرهنگی و یا در وسایل ارتباط جمعی محلی، عربی، اسلامی و جهانی، تلاش خاصی را برای بیان ارتباط میان حقایق دینی و علمی به خرج دهم تا حقیقتی که بر بسیاری از مسلمین پنهان مانده بود، میان آنان جایگزین شود، یعنی این حقیقت که خالق هستی همان است که قرآن را فرستاده و حقیقت همانند دایرهای است که دارای چهار خط متقاطع است، خط نقل صحیح، عقل صریح، فطرت سلیم و واقعیت موجود؛ و به همین دلیل در همه بیانات دینی من، بحثهای علمی دیده میشود.
این کتاب در واقع مجموعهای از موضوعات علمی است که در طول ۳۰ سال دعوت به سوی خدا، بیان کردهام، که پس از جمعآوری، تنظیم و تصحیح، در اختیار متخصصین علوم مختلف قرار داده شده و نظرات و اصلاحیههای آنان درنظر گرفته شده است. و در ستون مربوط به ثبت منابع و مراجع، قسمتی نیز به ثبت منابع مربوط به اعجاز علمی در قرآن و سنت اختصاص داده شده که بخش اصلی کتابخانهام را تشکیل میدهد.
بنده تلاش کردهام که اعداد و ارقام قدیمی را که در مراجع گذشته دو دهة اخیر آمده است به اعداد جدید و علمی روز تبدیل کنم، اما با این وجود و تحقیق و دقت متخصصین در این کتاب، باز هم خوانندة گرامی، ممکن است به اعداد، اندازهها، اشکال و اسمهایی برخورد کند که با واقعیات مربوط به حوزه علمی وی در تضاد باشد، اما این تفاوت کاملاً طبیعی است، زیرا علم و دانش پیوسته در حال پیشرفت است (و نمیتوان معیار ثابتی از ارقام و اعداد را برای طول زمان درنظر گرفت) اما در هر حال چنین تفاوتی، پذیرفتنی است، زیرا این کتاب هم به هدف شناخت خداوند نگاشته شده است و پرداختن به جزئیات علمی و تخصصی، هدف آن نیست.
حقایق علمی وارده در این کتاب، وسیله است، نه هدف و قصد ما در این کتاب، اعداد نیست، بلکه مدلولی است که شناخت خدا را از طریق هستی و انسانشناسی واضحتر میگرداند و اگر اختلافی میان اعداد و ارقام به چشم میخورد، بنده مقصر نیستم، بلکه به دلیل اختلاف میان مراجعی است که در اختیار من و خواننده است و اگر هدف اصلی کتاب برای خواننده روشن نباشد، فایدهای که از ذکر مقادیر و اعداد مدنظر من بوده است، به او نمیرسد.
و میدانیم که کمال فقط مخصوص خدا و عصمت هم، مخصوص پیامبر است و مجموعه افراد امت هستند که از خطا مصونند و هر دانشطلبی در یک زمینه پیشرفت کرده و دیگری در زمینهای دیگر؛ پس اخذ و عطا جزو ضروریات عرصه دانش است و چون گفتار هر انسانی به غیر از صاحب «قبه الخضراء»، حضرت محمد(ص)، قابل انکار است، من نیز منتظرم که خوانندگان گرامی همانگونه که در کتابهای پیشین به من آموختهاند باتوجه به ارشاد و راهنمایی حضرت عمر(رض) که میفرماید: «محبوبترین مردم در نزد من کسی است که عیبهایم را به من بنمایاند»[۱۳]، پیشنهادات خویش را در رابطه با این دانشنامه علمی و نوع استنباطی که از آیات قرآن و احادیث داشتهام و ارتباطی که میان حقایق علمی و دینی بیان کردهام، با من در میان بگذارند، تا در چاپهای بعدی، به امید خدا، لحاظ گردد. این کتاب تلاشی ناچیز است برای بیان اینکه، خالق آسمانها و زمین، همان نازلکننده قرآن، فرستنده پیامبر عدنان(ص) و هدایتگر انس و جان است، و اگر راه را درست رفته باشم، توفیق خدا بوده و در غیر این صورت، نقص و ضعف من بوده است.
و حقیقت برتر از اَشکال، معانی برتر از عناوین و اصول برتر از اشخاص است، مؤمنان نسبت به یکدیگر خیرخواه و مهرباناند و منافقان نسبت به یکدیگر کینهتوز و حسود. روایت شده که یک پیشوا، بچهای را میبیند که در برابر او چالهای است، میگوید: ای پسر، بپرهیز که نیافتی. پسرک در جواب گوید: من اگر بیافتم، تنهایم، اما تو اگر بیافتی جهانی با تو سقوط خواهد کرد. لذا هیچ کس نیست که نتواند نقد کند و کسی هم نیست که نقد نشود.
و اکنون کاری از من برنمیآید جز اینکه دعا کنم که خداوندا، آنگونه که شایسته مقام پیامبر(ص) است، وی را پاداش ده و آنگونه که شایسته مقام اصحاب بزرگوار اوست، آنان را پاداش ده، پدر و مادرم، اساتید، شیوخ و هر کس که به ما آموزش داده و حقی بر ما دارد را به تناسب حالشان، پاداش نیکو عطا فرما.
و لازم میدانم که در پایان این سیر و گذار، از تمامی برادران گرامی، که مرا در تألیف این کتاب یاری دادهاند، قدردانی نموده و تشکر خاص خویش را از کسانی که در برنامهنویسی کامپیوتری و تایپ مطالب و ضبط نوارها در کامپیوتر، کمک کردهاند و نیز کسانی که همگام با استماع نوارها به مطابقت آنها با کتابها و مراجع پرداخته و در لغات و مفردات نصوص دقت کرده و با اصل مطابقت داده و مطالب را طبقهبندی کرده و به صورت مطلوب درآوردهاند، قدردانی کنم و تشکر کنم از کسانی که بازنگری نهایی و چاپ کتاب را برعهده گرفتهاند، مخصوصاً کارکنان نشر «دارالمکتبی» و صاحب امتیاز آن، چه آنانی که پاداش گرفته و چه آنان که اجر خدایی طلبیدهاند. و ابراز دارم که تمام دستاندرکاران تهیه و تألیف این کتاب در اجر آن شریک هستند و مشمول آیه زیر قرار میگیرند، اگرچه من هم شناختی از آنان نداشته باشم و همین کافی است که معرف حضور خداوند باشند :
وَ مَنْ أحْسَنُ قَولاً مِمَّنْ دَعا إلی الله وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ قَالَ أنَّنی مِنَ المُسْلِمینَ (فصلت: ۳۳)
«گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان رابه سوی خدا میخواند و کارهای شایسته میکند و اعلام میدارد که من از زمرة مسلمانان (و منقادان اوامر یزدان) هستم؟».
از خداوند، تمنا دارم که یکی از آنان باشم، از جمله کسانی که با اعمال نیک در طلب خدا هستند، امید است که خداوند اعمال همه را قبول فرموده و همه را مورد رحمت قرار دهد.
پروردگارا به تو پناه میبرم که هیچ کس به وسیله علم من از من سعادتمندتر نشود، به تو پناه میبرم که از کلام مورد رضای تو، قصد غیر تو را کنم، به تو پناه میبرم از اقوال فتنهانگیز و اعمال فتنهانگیز و به تو پناه میبرم که به کاری پردازم که از آن ناتوانم و نیز از غرور و خودپسندی در اعمال نیکویم به تو پناه میآورم.
نویسنده: استاد دکتر محمد راتب نابلسی
مترجمان:محمد آزاد شافعی و عبدالباسط عیسیزاده
دکتر محمد راتب نابلسی
ارجاعات و پانوشتها
[۱]- منظور مؤلف اینست که، شخص منکر معجزات، طبیعتاً منکر اخباریست که از اکتشافات جدید بشری خبر میدهند. پس کسی که به یافتههای بشر ایمان دارد باید به معجزات نیز ایمان داشته باشد. (مترجم)
[۲]- مصنف ابن ابی شیبه، از اقوال امام حسن بصری، (ش ۳۵۲۲۳)، و شعب بیهقی از اقوال ابودرداء (ش: ۱۱۸).
[۳]- صحیح ابن حبان، شماره ۶۲۰.
[۴]- ترجمه آیه در بحث قبل بیان شد.
[۵]- بخاری، حدیث ۷۱ و مسلم، حدیث ۱۰۳۷ به روایت معاویه.
[۶]- مسلم، حدیث (۲۶۶۴) به روایت ابوهریره.
[۷]- منظور جمله «لِاُنْذِرکُمْ بِه وَمَنْ بَلَغَ» میباشد. (مترجم)
[۸]- بخاری، حدیث شماره (۴۶۹۶) و مسلم حدیث شماره (۱۵۲) به روایت ابوهریره.
[۹]- فتحالباری، (۹/۷) با اندکی تصرف.
[۱۰]- قرطبی این گفته را در تفسیرش، ج ۱۵، ص ۳۷۴، از عطا و ابن زید، نقل کرده است.
[۱۱]- بخاری، حدیث شماره ۲۸۱۵ و مسلم، حدیث شماره ۵۲۳ به روایت ابوهریره.
[۱۲]- برخی برداشتهای فکری، که در این بخش، بیان گردیده، از مقالهای با عنوان: «الاعجاز العلمی تاصیلاً و منهجاً»، اثر دکتور زغلول النجار، اقتباس شده است.
[۱۳]- سنن دارمی، حدیث شماره (۱/۱۶۹) با لفظ (رحم الله من اهدی الیّ عیوبی).
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس مجلس انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور رئیسی رهبر انقلاب
زلزله سلامت مرگ تهران هواشناسی سیل فضای مجازی شهرداری تهران سازمان هواشناسی پلیس بارش باران قتل
خودرو نفت یارانه گاز قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی نمایشگاه نفت بازار خودرو
نمایشگاه کتاب رضا عطاران کیانوش عیاری نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون کتاب سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دفاع مقدس سریال مهران مدیری کتابخوانی
فناوری اینترنت
رژیم صهیونیستی جنگ غزه اسرائیل فلسطین غزه آمریکا روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین افغانستان
پرسپولیس فوتبال هوادار استقلال لیگ برتر لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران رئال مادرید سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بازی
ایلان ماسک شفق قطبی اپل ناسا طوفان خورشیدی گوگل هوش مصنوعی فیبرنوری ماهواره
استرس فشار خون بارداری افسردگی شیر زایمان