دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
رویای طلای المپیک با صدای دوپس دوپس
آمدن سارا خوشجمال برای مصاحبه به دفتر چلچراغ با آمدن تمام کسانی که تا امروز با آنها مصاحبه کرده بودیم فرق داشت؛ اولاً که او خیلی دیر آمد و بعد هم با یک دوربین فیلمبرداری و یک گروه فیلمساز آمد. (این گروه مشغول ساختن فیلمی از زندگی او هستند.) با وجود این گروه فیلمسازی و به رغم تمام سر و صداهایی که در روزهای اخیر و پس از کسب سهمیه المپیک پیرامون او به راه افتاده، این تکواندوکار تیم ملی بانوان اصرار دارد که اصلاً چهره مشهوری نیست و چندان هم از شهرت خوشش نمیآید.
هنر سارا خوشجمال در این است که برای اولین بار توانست با جنگیدن و تلاش سهمیه المپیک را کسب کند. در واقع او اولین زن ایرانی است که این سهمیه را به دست آورده و آن را هدیه نگرفته است. اما جالب اینکه او به کسب این سهمیه و حضور در المپیک راضی نیست و اگرچه اندکی رویاپردازانه به نظر میرسد، اما او مدال طلای المپیک را نشانه گرفته است.
▪ اینکه دیر آمدید سر قرار یعنی کلاس گذاشتن؟
ـ نه، این چه حرفیه؟ من کسی نیستم که بخواهم کلاس بگذارم.
▪ فوتبالیستها عادت دارند که بگویند فوتبال را از زمینهای خاکی شروع کردهاند، شما تکواندو را از کجا شروع کردید؟
ـ خب کف سالنهای ما موزاییک بود، من از ۱۲ سالگی تکواندو را شروع کردم.
▪ خودتان علاقهمند بودید یا با اصرار پدر و مادرتان جذب ورزش شدید؟
ـ من اول ورزشهای رزمی را دوست داشتم، ولی بعد که با تکواندو آشنا شدم و متوجه شدم که خیلی ورزش جالبی است و به خصوص به خاطر حرکات با پای آن جذب این ورزش شدم.
▪ احتمالاً از این بچههایی بودید که همه در خانه از دستت عاصی بودند، نه؟
ـ نه اتفاقاً من کلاً آدم آرامی هستم، من قبل از اینکه ورزش را شروع کنم همش ساکت یک گوشه بودم و بیشتر توی خودم بودم. من حرکات رزمی را دوست دارم و فیلمهای رزمی زیاد نگاه میکنم، ولی ذاتاً خیلی آرام هستم.
▪ معمولاً روحیه لطیف خانمها با ورزشهای رزمی جور درنمیآید، چرا ورزش دخترانهتری را انتخاب نکردید؟
ـ من آدم آرامی هستم، ولی هیچ وقت آن جوری نبودم که بگویم روحیهام خیلی لطیف بوده. من فقط درس میخواندم و سرم به کار خودم گرم بود، ولی کلاً آدمی هستم که دوست دارم روی پای خودم بایستم و همیشه هم دوست دارم موفق شوم. کلاً دوست دارم بجنگم و از مبارزه خوشم میآید.
▪ تا حالا شده از این قدرت و تواناییتان در هنرهای رزمی سوءاستفاده کنید؟
ـ نه، اصلاً.
▪ یعنی حتی وقتی عصبانی شوید هم با کسی درگیر نمیشوید؟
ـ خب اگر آن جوری بخواهید حساب کنید، خب چرا، یک بار همراه خواهرم در خیابان راه میرفتم که یک سوءتفاهم پیش آمد، یک پسر بود که بیچاره هیچی هم نگفت و الکی فقط کتک خورد. آن موقع تازه شروع کرده بودم، کمربند سبز یا آبی داشتم.
▪ یعنی دقیقاً چی شد؟
ـ ما داشتیم میرفتیم که خواهرم به من گفت مواظب باش کیفت را نزند، من حرف او را بد فهمیدم و فکر کردم که مزاحم است یا دزد و برگشتم یک ضربه دیپ چاگی بزنم که فاصله زیاد بود و به او نخورد. من هم برای اینکه ضایع نشوم یک ضربه چرخشی زدم که خورد به بازویش، طرف وایستاد و گفت: آخه چرا میزنی؟ مگر من چی کار کردم؟... هر وقت به این خاطره فکر میکنم کلی میخندم.
▪ تا حالا کسی به شما نگفته حرکات و رفتار شما پسرانه است؟
ـ خب چرا، خودم هم حس میکنم که روحیات دخترانه ندارم. دخترهای همسن من خیلی کارها را دوست دارند انجام بدهند و خیلی جاها دوست دارند بروند، ولی من علاقهای به این چیزها و آن جاها ندارم. شاید بشود این جوری گفت که من موفقیت را دوست دارم و حاضر هستم هر کاری بکنم تا موفق بشوم. شاید به خاطر همین باشد که میگویند اخلاقم پسرانه است.
▪ چرا همه عادت دارند بگویند برای موفق شدن سخت تلاش کردهاند و خیلی چیزها را فدا میکنند؟
ـ خب این قانون است. هر کس بخواهد موفق شود باید کاملاً از وقتش استفاده کند و فقط روی آن مسئله متمرکز شود. مثلاً خود من از درس و تفریح زدم تا توانستم سهمیه المپیک را کسب کنم.
▪ یعنی هیچ قهرمانی در دنیا تفریح نمیکند و هیچ کار دیگری جز ورزش انجام نمیدهد؟
ـ چرا، ولی قانونش این است که خیلی چیزها برای آنها محدود میشود، من قطعاً کمتر از دخترهای همسن و سال خودم میتوانم با دوستانم بروم گردش، یا سینما بروم و کارهایی مثل این.
▪ شما بیشتر از هشت سال است که تکواندو کار میکنید و موفق هم بودهاید، اما مهروز ساعی خیلی مشهورتر از شماست، از این مسئله ناراحت نیستید؟
ـ اصلاً، مهروز از دوستان خیلی خوب من است و دوست دارم موفق شدن او را ببینم، تازه من شهرت را دوست ندارم.
▪ مگر میشد آدم شهرت را دوست نداشته باشد؟
ـ خب تا یک حدی دوست دارم، ولی بیش از حد آن را دوست ندارم. اصلاً دوست ندارم که همیشه در مطبوعات اسم من باشد و مصاحبه کنم و از این چیزها.
▪ فکر نمیکنید مهروز به خاطر هادی ساعی این قدر مشهور شده؟
ـ شاید اول ورودش به تکواندو از این ارتباط استفاده کرده باشد، اما بعد باید مسابقه میداد و برنده میشد و او هم این کار را کرد، یعنی جنگید و برد و مدال گرفت.
▪ هیچ وقت نشده که او پز خواهر هادی ساعی بودن را بدهد؟
ـ نه اصلاً، مهروز این تیپی نیست. اوایل که نمیشناختمش ازش بدم میآمد، چرا که فکر میکردم خیلی خودش را میگیرد. این را به خودش هم گفتم. اما وقتی شناختمش، دیدم چه دختر دوستداشتنیای است.
▪ تا به حال شده کسی در خیابان شما را بشناسد؟
ـ نه، اصلاً.
▪ فکر نمیکنید یکی از راههای موفق شدن میتواند شهرت باشد؟
ـ شاید من منظورم را خوب بیان نکردم. من دوست دارم وقتی مصاحبهای از من چاپ میشود، زمانی باشد که کاملاً موفق باشم، یعنی مثلاً چند تا مدال آسیایی و جهانی گرفته باشم. آن وقت است که شهرت خیلی قشنگ است.
▪ اگر سهمیهای را که گرفتید به کس دیگری بدهند، ناراحت نمیشوید؟
ـ چرا، قطعاً. من دوست دارم خودم در المپیک باشم و اصلاً فکر میکنم این یک وظیفه است.
▪ از بچگی فیلمهای رزمی میدیدید؟
ـ بله، فیلمهای جکی چان و بروسلی.
▪ تنها یا با خانواده؟
ـ همراه خانواده.
▪ اعضای خانوادهات تعجب نمیکردند که یک دختر ۱۲-۱۳ ساله به این فیلمها علاقه داشته باشد؟
ـ نه، ما دو خواهر و دو برادر هستیم که همه تقریباً با هم تکواندو را شروع کردیم. البته برادرهایم به دلیل شرایط خودشان ورزش را کنار گذاشتند، اما من و خواهرم ادامه میدهیم.
▪ حالا که مشهور شدید اخلاق و رفتارتان عوض شده؟ مثلاً با دوستهای قدیمی هنوز در ارتباط هستید؟
ـ نه، اخلاقم عوض نشده. با دوستان دبیرستان و راهنمایی خودم هم هنوز در ارتباط هستم.
▪ راستی الگوی شما در ورزش چه کسی بود؟
ـ هادی ساعی، الان عکسهای آقای ساعی را دارم، مخصوصاً آن عکسی که مدال طلای المپیک را میاندازد گردنش.
▪ تکواندو شغل شماست یا عشق شما؟
ـ مسلماً عشقم.
▪ و چقدر از تکواندو درآمد داشتی؟
ـ خیلی کم، برای مثال در مقایسه با آقایان ما درآمد خیلی کمتری داریم.
▪ تکواندو کاران خانم ایران بهتر هستند یا آقایان؟
ـ مسلماً آقایان.
▪ تصمیم به ازدواج ندارید؟
ـ نه اصلاً.
▪ چرا؟ چون مردی که بتواند در مقابل شما از خودش دفاع کند وجود ندارد؟
ـ نه، من اصلاً به این موضوع فکر نمیکنم. مسئله این است که هدفم برایم آن قدر مهم است که دوست دارم فقط روی آن متمرکز باشم. البته قطعاً ازدواج میکنم، ولی حالا به فکرش نیستم، چون خیلی زود است.
▪ حالا مرد ایدهآل شما چه شکلی است؟ قویتر از شماست یا ضعیفتر؟
ـ قطعاً محکمتر از خودم است.
▪ چه موسیقیای دوست دارید؟
ـ موسیقی هیجانانگیز و شاد، کلاً موسیقی اسپورت
▪ ببخشید موسیقی اسپورت یعنی چی؟
ـ خب موسیقی دوپس دوپس.
▪ و این موسیقی روی شما چه تأثیری دارد؟
ـ در زمان ورزش خیلی روی من تأثیر میگذارد و خیلی مرا به هیجان میآورد.
▪ اگر یک چراغ جادو پیدا میکردید که فقط میتوانست سه آرزوی شما را برآورده کند، چه آرزوهایی میکردید؟
ـ اول یک خانه بزرگ و راحت با یک باغ بزرگ پر گل، بعد هم یک رستوران بزرگ با آشپزهای خوب و ماهر که هر غذایی دوست داشتم برایم بپزند و سوم هم یک اتومبیل خوب.
▪ مثلاً چه اتومبیلی؟
ـ ترجیحاً یک پرادوی مشکی.
▪ اگر تکواندوکار نمیشدید، چه رشته ورزشی دیگری را انتخاب میکردید؟
ـ شنا.
نویسنده : میمنت مژده، رامین طبرسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست