یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مهران مدیری را شما هم دوست دارید


مهران مدیری را شما هم دوست دارید

گزارشی از تحولات طنز در صدا و سیمای ایران

مجموعه طنز «شوخی کردم» را چند روز بعد همه مان در بازار خواهیم دید و باز به دیدار مهران مدیری می رویم. گزارش زیر نگاهی است به علت های اجتماعی و هنری تغییر ذائقه طنز مردم و تولیدات کمیک تلویزیون؛ از اواخر دهه ۶۰ تا امروز.

«چرا حضور شما و آقای «انصافی» در رسانه ملی کمرنگ شده است، آیا مسئولان شبکه اجازه کار نمی دهند یا دلیل دیگری دارد؟

پارسی: بدون رودربایستی بگویم که شبکه های داخلی ما می گویند موضوع این مجموعه نخ نما شده است.» روزنامه خراسان چندی پیش با امیر پارسی، گفتگویی ترتیب داده بود تا از احوال او و جواد انصافی خبر دهد. امیر پارسی و جواد انصافی به ترتیب، اوستا و عبدلی بودند. زوجی هنری که از نوروز ۱۳۶۸ به تلویزیون وارد شدند و یک شو طنز دو نفره محبوب را تا سال ۷۲ اجرا کردند. حالا پارسی می گوید مدیر شبکه تهران و بسیاری از تهیه کننده ها و مدیران در صدا و سیما معتقدندکار این دو نفر نخ نما شده است. انصافی و پارسی، عبدلی و اوستا، اجرایی تلویزیونی از کاراکترهای معروف سیاه بازی بود. در طول یک برنامه ۵۰-۴۰ دقیقه ای، مثلا برنامه «بعد از خبر» شبکه یک که یک شو شبانه مفرح و اجتماعی در اوایل دهه بود، یک داستان که ماحصل مجادلات طنز آمیز حجره دار بازاری (اوستا) و پادو حاضر جواب او (عبدلی) بود، آغاز و به پایان می رساند. جنگ تحمیلی به پایان رسیده بود. باز سرگرم شدن مردم اهمیت پیداکرده بود. مردم حالا بیشتر تلویزیون نگاه می کردند. در تلویزیون دو کاناله اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، اما عبدالی و اوستا، بار طنز را به دوش می کشیدند ولی ناگهان جوانی با چهره ای سرد اما سبزه در یکسری آنونس در شبکه دو حاضر شد که خبر می داد از پخش مجموعه طنز از این شبکه و پنجشنبه شب ها مجموعه «ساعت خوش». مهران مدیری با یکسری جوان پر انرژی که تازه در رشته بازیگری فارغ التحصیل شده بودند، طی یک ساعت و نیم، بی آنکه مثل عبدلی و اوستا، قصه طنزی روایت کنند، میلیون ها نفر را پای تلویزیون میخکوب کردند. اگر عبدلی حرکات سیاه بازها را تکرار می کرد و گاهی حتی از خودش شکلک درمی آورد. «ساعت خوش» مجموعه ای از آیتم هایی بود که مبتنی بر موقعیت طنز بودند نه حرف ها و حرکات یک آدم. شاید اگر همین حرکات را مجرد و خارج از آن مجموعه اجرا می شد، لوس و جلف توصیف می شد اما در دل موقعیت هایی که آفریده شده بود، ذائقه سیاه بازپسند ایرانیان را راضی کرد. «ساعت خوش»، طنز مدرن یا طنز موقعیت بود.

چرا مردم ایران، دیگر با عبدلی و اوستاش حال نمی کردند؟ چرا کارکترهای «ساعت خوش» ناگهان به ستاره های بلامنازع مطبوعات هنری یا زرد بدل شدند؟

محمد قاضی سعیدی، روانشناس اجتماعی و نویسنده: «مردم بعد از جنگ ها و سال های گرفتاری، دوست دارند کمی یا مدتی، بیخودی هم شده بخندند و راحت باشند. گروه «ساعت خوش» از یکسری موقعیت هایی که معلوم نبود کی و کجاست، آیتم های موقعیتی طنز ساخته بودند یا مثلا برنامه های خود تلویزیون را دست می انداختند. تمسخر، یکی از آن روش هایی است که جامعه خسته برای خندیدن انتخاب می کند.»

برنامه «ساعت خوش» مجموعه ای از آیتم های کوتاه بود نه یک داستان بلند. شاید مردم دیگر برای خندیدن نمی خواستند یک داستان یک ساعته را تحمل کنند بلکه ظرف دو سه دقیقه، نکته ای را درک کنند و بخندند اما با اینحال فرهنگی که عبدالی هم به آن تعلق داشت، کوچه و بازاری و ساده بود. پس مشکل کجا بود؟

قاضی سعیدی معتقد است: «مناسبات اجتماعی که رابطه عبدالی و اوستا، پادو و حجره دار در آن معنا داشت، در دهه ۷۰ دیگر از اعتبار سابق برخوردار نبود. حالا پاساژها جای حجره ها را می گرفتند و فروشگاه های زنجیره ای معروف مثل رفاه و شهروند، باب شده بودند. کودکان دهه ۶۰ با فرهنگ و رفتاتری متفاوت به نسل مسلط تبدیل می شدند. برای آنها عبدالی و اوستا، بی معنا بود یادم می آید که تیپ پوشش و رفتار ساعت خوشی ها در میان جوانان کوچه و خیابان کلی طرفدار و مقلد داشت طوری که سنت گرایان و جناح های سیاسی محافظه کارتر به تلویزیون بابت این نوع برنامه، انتقادهای تندی داشتند.»

دست اندرکاران «ساعت خوش» در نوروز ۷۲، برنامه مناسبتی و ویژه «سال خوش» را روی آنتن شبکه دو بردند. اعتراضات به رفتارها و نوع پوشش و آرایش موی جوانان بازیگر این مجموعهدر روزنامه های محافظه کار و حتی تریبون های نماز جمعه، مدیریت وقت سیما را واداشت که قید آن همه طرفدار جوان را بزند. «ساعت خوش» به ته خط رسید ولی اولا نسلی بازیگر و کارگردان جوان را به سیما و سینمای ایران معرفی کرد؛ به جز مهران مدیری، همچنین عطاران، شفیعی جم، شادروان اسدی، لولایی، امیرفضلی، سلیمانی، آقاخانی و ...

ثانیا، «ساعت خوش» راهی گشود که در آن، برنامه های طنز با همان تم «طنز موقعیت» به علاوه دست انداختن چهره های سیاسی و فرهنگی با برنامه های دیگر تلویزیون، بیش از پیش باب شد. «مجموعه ۳۹»، کاری از داریوش کاردان، چهره ای دوبلور و رادیویی که برخلاف مدیری از قبل شناخته شده بود.

کاردان هم کلی جوان را با خودش به تلویزیون آورد که برخی از آنها حتی در «خنده بازار»، آخرین نمونه طنز آیتمی در سیما، هنوز فعالند؛ شهاب عباسی، کارگردان «خنده بازار» یکی از آنهاست و بیژن بنفشه خواه، حسین رفیعی و مهران غفوریان از این جمله اند. اما هیچ برنامه آیتمی و هیچ طنز موقعیتی نتوانست محبوبیت «ساعت خوش» را تکرار کند. یک بار، جمعی از طنزپردازان موفق رادیو هم به لیدری شادروان منوچهر نوذری به تلویزیونآمدند تا موفقیت برنامه «صبح جمعه با شما»ی رادیو ایران را تکرار کنند اما آنها به قول معروف، راه رفتن خودشان یادشان رفت چون خیلی سعی کردند به جای بهره گیری از کلام طنز و کاراکترهای محبوب برنامه رادیویی شان، موقعیت طنز ایجاد کنند ولی از اینجا رانده و از آنجا مانده شدند و پس از مدتی با شکست برنامه به رادیو بازگشتند اما خود مهران مدیری هم هرگز نتوانست مثل «ساعت خوش» مجموعه آیتمی موفقی تولید کند. پس از خرداد ۷۶ که او با سری بازیگران ناشناخته و جوان دیگری، مجموعه های ۹۰ شبی و آیتمی دیگری مثل «جنگ ۷۷» یا «ببخشید شما؟» را برای شبکه سوم تولید کحرد، هرگز به اندازه «ساعت خوش» ندرخشید. البته مدیری در همین سریال های ۹۰ شبی، در اواخر دهه ۷۰، تمایل خودش را برای ساخت سریال های داستانی طنز، اینجا و آنجا نشان داده بود. مثلا زمانی که گاهی از برره، روستا و ناکجا آبادی پر از خصایل منفی اجتماعی حرف می زد یا تمایلش را به بازسازی کمیک تاریخ معاصر آشکار می کرد.

اوایل دهه ۸۰، مدیری، سیامک انصاری، جواد رضویان و چند نفر دیگر، ابتدا «پاورچین»، سپس «نقطه چین» و سر آخر «شب های برره» را ساختند. مدیری با این مجموعه ها به عصری که آغازگرش بود، پایان داد: عصر طنزهای آیتمی. پرویز رخشانی که در رشته برنامه سازی تلویزیونی تخصص دارد، می گوید: «غلبه سریال سازی بر برنامه های تلویزیونی در سطح جهان و نزدیکی ها میان جامعه هنری ما و جهان، سبب شده که سریال سازی طنز جای آیتم ها را بگیرد.»

اما قاضی سعیدی، روانشناس اجتماعی می گوید: «در دهه ۸۰، مردم و نسلی که حالا به سن فارغ التحصیلی از دانشگاه رسیده بود، به اندازه کافی آیتم دیده بودند. حالا دل شان می خواست قصه بشنوند. قصه شنیدن و سرگرم شدن با داستان، البته تمایلی جهانی است. مبتنی است بر پیچیده تر شدن زندگی آدم ها.»

اغلب سریال های مدیری که از شبکه سوم یا پنجم پخش شدند، نمونه های موفقی از کار درآمدند اما از همه معروف تر و پرطرفدارتر. دو کار او، «مرد هزار چهره» و «مرد دو هزار چهره» بودند که در اواخر دهه ۸۰، به عنوان سریال طنز شبکه سوم ویژه ایام نوروزی پخش شد. رخشانی معتقد است مدیری هیچ گاه از برنامه های آیتمی به طور کامل جدا نشده است چرا که: «در سریال هایش نیز هر قسمت، یک داستان مجزا از داستان های دیگر دارد. البته در دو دوره «مرد هزار چهره»، این داستان داستان بودن سریال، کمرنگ تر شد» تا آنکه مهران مدیری بر سر «گنج مظفر» با صدا و سیما اختلاف پیدا کرد. او این مجموعه را دپو کرد. «قهوه تلخ» و سپس «ویلای من» را برای شبکه سینمای خانگی ساخت. «قهوه تلخ» ناتمام ماند چون به رغم موفقیت مالی خیره کننده اش، تهیه کننده پروژه از عهده تعهدات مالی اش درباره جایزه های قرعه کشی میان مخاطبان و خریداران سریال برنیامد ولی نکته این بود که «قهوه تلخ» و «ویلای من» (که اگرچه به سرانجام رسید ولی هرگز نتوانست موفقیت تجاری «قهوه تلخ» را تکرار کند) پایانی بودند بر نگرش آیتمی. چرا که هرگز داستان ها در این دو سریال براساس قسمت ها تهیه و توزیع نشده بود. در یکی، دو سال اخیر ولی اگر مهران مدیری خارج از سیما، از فضای آیتمیک دست برنداشت، تلویزیون کار آیتمی طنز را از سر گرفت: «خنده بازار»، کاری از شهاب عباسی از نسل اول طنزپردازان موقعیتی. «خنده بازار» آیتمی است ولی سراسر اجتماعی و سیاسی. شهاب عباسی که در دوران درخشان طنز موقعیتی در سیما کار کرده، حالا اما هر یک از آیتم های برنامه اش فقط تقلید و دست انداختن برنامه های دیگر است یا بازسازی طنز معضلات و گرفتاری های اداری و فرهنگی مردم. او کوشیده از کلام و تکه پرانی و موسیقی کمیک بهره گیرد.

«خنده بازار» بیش از آنکه به «ساعت خوش» نزدیک باشد، به «جدی نگیرید» شباهت دارد. قاضی سعیدی به ما می گوید: «خنده بازار، بیش از آنکه نقد باشد و طنز، تاکید بر سویه های لودگی است. این مجموعه کار جدیدی نمی کند، فقط برنامه های دیگر را تقلید می کند. تیپ های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجود و قابل تشخیص اجتماعی را در برنامه به کار می گیرند و هیچ پیچیدگی داستانی و حتی آیتم خلاقانه جدیدی ندارد اما استقبال زیادی از آن شدو علتش فقط این بود که برای اولین بار سیاست های دولتی در این برنامه به صورت طنز نقد شد. در دوره احمدی نژاد همه به نوعی سیاسی شده بودند و به همین خاطر از یک طنز سیاسی استقبال شد. البته ضعف هنری کار، استقبال را در یک سطح خاص نگه داشته است.»

شاید شباهت خنده بازار با یک طنز رادیو – تلویزیونی مثل «جدی نگیرید» یا آیتمی بودنش از تمایل هنری اجتماع دور باشد اما در چنین فضایی، مهران مدیری، دست به ریسک بزرگی زده است. او مجموعه جدیدی را به شبکه سینمای خانگی فرستاده که بازیگرانش، همه آن کسانی هستند که از «ساعت خوش» با او همراه بوده اند. او، «شوخی کردم» را یک مجموعه طنز موقعیتی و آیتمی خوانده است اما به قول رخشانی، «این بار کار مدیری با یک مجموعه قبل از خودش، «خنده بازار» سنجیده خواهدشد، برخلاف «ساعت خوش» که اولین نمونه در نوع خودش بود.» آیا می توان امیدوار بود «شوخی کردم» مثل «ساعت خوش»، گوشه های خلاقانه ای داشته باشد که از «خنده بازار» متفاوتش کند.