یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شعر چیست


شعر چیست

شعر اغلب به عنوان یک زبان کلی و عالمگیر و یک زبان باستانی و کهن است و تمام انسانهای بدوی از آن استفاده داشتند و اغلب تمدن پیشرفته را توسعه داده است

شعر اغلب به عنوان یک زبان کلی و عالمگیر و یک زبان باستانی و کهن است. و تمام انسانهای بدوی از آن استفاده داشتند و اغلب تمدن پیشرفته را توسعه داده است. در همه سالها،‌ و در همه کشورها، شعر نوشته خواهد شد ـ و مشتاقانه آن را می خواندند یا گوش می دادند در همه نوعها و در هر حالتی از افراد، ‌سربازها، مردان سیاسی، ‌حقوقدان ها، کشاورزها، پزشکان، دانشمندان مردان روحانی، فیلسوفان، پادشاهان و ملکه ها.

مخصوصاً در همه سالها از آن به عنوان یک امر دخیل در تعلیم و تربیت استفاده می شود در این حالت : هوش وحساسیت ها ظاهر می شوند که به صورت فرم ساده تر و بسیط تری از شعر محسوب می شوند البته برای ناآگاهی از آموزش، برای بچه هایمان. چرا؟

زیرا ابتدا به ما حالت خوشی و لذت دست می دهد. وقتی مردم شعر را می خوانند یا گوش می دهند یا آن را از حفظ می خوانند به خاطر این است که آن را دوست دارند زیرا شعر در آنها علاقه ایجاد می کند. ولی این یک جواب کامل و کلی نمی باشد. شعر در همه سالها به عنوان مطلب مهمی ترتیب داده شده و نه به عنوان مطلبی ساده که گهگاه برای تفریح مانند یک گوی چرمین استفاده شود.

نسبتاً شعر به چیزهای مرکزی و خداداد در وجود آدمی دارد. بعضی چیزها ارزش بی مانند و بی نظیری برای درک و فهم زندگی دارد. بعضی چیزها بهتر است چایشان خالی باشد و آن ها موارد فقیر و بی خاصیت از هر چیز روحانی و عرفانی اند.

برای فهم دلیل این گفتگو ما احتیاج به دانستن و علم موقت نسبت به شعر داریم که شعر چیست؟ ـ البته موقتاً ـ زیرا بشر همواره پیشرفتهای زیادی در توصیف و تعریف و تصدیق شعر داشته است.

در آغاز شعر ممکن است تعریف شود": به عنوان بخشی از زبان و ادبیات که ما آن را زیاد می گوییم و خیلی بیشتر و جدی تر از چیزهای معمولی که در ادبیات هستند بر زبان جاری می کنیم. به منظور کاملاً فهمیدن این مطلب، ما احتیاج به این داریم که بدانیم شعر چه می گوید و در به کار بردن زبان و موقعیت های مختلف گفتار کاملاً بایستی تفاوت آن ها را بدانیم و به عبارت دیگر با استفاده های گوناگون ادبیات آشنا باشیم. شاید معمولی ترین و رایج ترین استفاده از زبان و ادبیات و دادن اطلاعات در برقراری ارتباطات و مکاتبه کردن باشد. ما می گوییم: در ساعت ۹ یک تئاتر خوب در پایین شهر نمایش داده می شود. اما جرج واشنگتن که اولین رئیس جمهور امریکایی می باشد عنوان می کند : که بُرم وید که عضوی از گروه هالوژنها در جدول مواد شیمیایی هستند. که این صحبت را ممکن است ما ،‌استفاده سودمند از ادبیات و زبان بدانیمکه به ما که یک تجارت به صورت معمولی در زندگی ما وجود دارد و ما از آن بی خبریم.

اما این اصلاً مقدمه ای برای دادن اطلاعات در برقراری ارتباط و مکاتبه کردن نیست که بگوییم همیشه یک رمان یا داستان کوتاه یا یک بازی نوشته شده و مکتوب در اختیار ما هست.

که این زیستن برای ما یک حس و یک درک و مشاهده ای از زندگی برای عریض ترشدن و تیزتر شدن ارتباطاتمان به وسیله ی تجربیاتمان می آورد. که همه آن ها مربوط به تجربیات ما هستند.

و همه احتیاج داریم به یک حس درونی و باطنی برای زندگی به صورت کاملاً‌ عمیق و پر با آگاهی و باخبری از هر چیز مهم و جذاب، برای دانستن و فهمیدن این مطلب که آیا تجربیات ما از تجربیات دیگران بهتر است.

یک شاعر از نوشتن های خودش احساس می کند که در حال تصور یا فرض کردن یا مشاهده تجربیاتش است؛ و در انتها انتخاب می کند ، آنها را با یکدیگر جور می کند و دوباره سازمان دهی می کند . او تجربیات مهم و پر معنی را برای خواننده آثار خود می آفریند ـ پر معنی به این دلیل که متمرکز می ند و شکل می دهد ـ به طوری که خواننده می تواند در آن ها سهیم شود و او ممکن است از آنها به عنوان منبع بزرگی برای با خبر شدن از هر چیز مهم و جذاب استفاده کند و بداندو بفهمد تمامی لغاتی که او بر زبان جاری ساخته است از کجا سرچشمه می گیرد.

به عبارت دیگر ، ادبیات ، می تواند به عنوان وسیله ای برای زیاد شدن یا شدت افزایش تجربیات ما استفاده شود؛ و این در کل یک استفاده ادبی از زبان می باشد. برای ادبیات هیچ گونه دستیار و کمکی در زندگی نیست و ادبیات معنی کامل زندگی است. به فرض و برای نمونه ما از دیدن یک عقاب شگفت زده می شویم: اگر ما بخواهیم اطلاعاتی به طور ساده در مورد عقابها پیدا کنیم ما باید دایره المعارف ها و کتابهای طبیعی را به عنوان منبع خود قرار دهیم . در حین مطالعه متوجه می شویم آن ها از جمله پرندگانی هستن که دارای شخصیت فردی اند که این مشخصه آن ها متمایز از سایر خصوصیاتشان است (می درخشد) ، درایای پاهای نسبتاً دراز و نوک قلاب مانند می باشند . انگشت پسین آن ها در جایگاهی از سه انگشت جلویی درج شده است. و پنجه آنها کاملاً‌ به صورت منحنی و تیز می باشد و وقتی که می خواهد بنشیند خودش را با پرهایش می آراید؛ و وسعت پرهایش ۷ پا می باشد که لانه آن ها معمولاً جایی غیر قابل دسترس و گاهی در پرتگاهها می باشد. و تخم های آن دارای خال یا لکه می باشد و هرگز متجاوز از سه عدد نیستند؛

و شاید بزرگترین قدرت بینایی، در بلندی و جایگاههای پهناور و وسیع و خیلی بالا پریدن در آسمان و بزرگترین عظمت و شکوه در هنگام مسکن گزیدن فقط مخصوص عقاب باشد و ستایش و تعریف کردن آن به وسیله ی شاعر در همه طبیعت در شعر بسیار ستودنی است.

اما جز آن نیست که ما وقتی فقط اطلاعاتی در مورد مفهوم علمی چیزی به دست می آوریم شگفت زده می شویم و احساس دوست داشتن ما کمی به نا امیدی مبدل می شود . مثل زمانی که آرزو می کنیم بدون آن که جان عقابی را بگیریم آن با پرهایش در دستانمان قرار گیرد. درست است که ما خیلی از واقعیات را در مورد عقابها فرا گرفته ایم به عنوان نمونه آن ها می توانند قطعا یک موزه را احاطه کنند ولی باید بدانیم که حتی برای زندگی عقابها ما باید به ادبیات برگردیم.

نوشته ی: لارنس پرین

مترجم: سپیده میرزایی