جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آغاز نمایشنامه نویسی به زبان اردو


آغاز نمایشنامه نویسی به زبان اردو

به درستی نمی توان زمان دقیق آغاز نمایشنامه نویسی به زبان اردو را مشخص کرد چون در این مورد تحقیق جامعی انجام نشده است

به درستی نمی‌توان زمان دقیق آغاز نمایشنامه‌نویسی به زبان اردو را مشخص کرد چون در این مورد تحقیق جامعی انجام نشده است. با توجه به پیشرفت زبان اردو غیر ممکن است در این دوره طولانی تغییر و تحولات نمایشنامه‌ای به زبان اردو نوشته نشده باشد. ولی در پیچ و خم تاریخ اردو هیچ نشانی از نمایشنامه‌نویسی به زبان اردو دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد که نمایشنامه‌نویسی در مناطق مختلف شبه قاره هند در زمان‌های مختلف پیشرفت کرده باشد همان طور که خود زبان اردو در این سرزمین در زمان‌ها و مناطق مختلف پیشرفت کرده و دیگر شاخه‌های ادبیات اردو هر جا و در زمان‌های مختلف رشد کرده به عبارتی دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به جوانی بالغ تبدیل شده‌اند.

با توجه به شواهد به دست آمده در مورد تئاتر به زبان اردو تا جایی که به این سؤال مربوط است که چه کسی اولین نمایشنامه‌نویس چه کسی بوده هیچ جواب مستندی وجود ندارد. در این مورد چند نظریه وجود دارد که در آن‌ها به اندازه کافی اختلاف بلکه تضاد به چشم می‌خورد. پس این نظریه‌پردازی‌ها را بدون شک و تردید نمی‌توان پذیرفت. تا آن حدی که تحقیقات موجود توانسته‌اند ما را راهنمایی کنند این نظریه‌ها بیان شده‌اند.

نظریه اول: بعضی از محققین ترجمه «شکنتلا»ی نواز را اولین نمایشنامه زبان اردو دانسته‌اند. عموما‌ً گفته می‌شود ترجمه این نمایشنامه در زمان فرخ سیر به دستور او یا یکی از سران ارتش او به نام مولا خان انجام شده است. در مورد زبان اصلی این نمایشنامه اختلافات زیادی وجود دارد و همین اختلاف آراء موجب شده این نظریه رد بشود. مولانا محمد‌حسن آزاد در آب حیات در مورد این ترجمه می‌نویسد: «نویسنده‌ای به نام نواز در زمان فرخ سیر ترجمه شکنتلا را به برج باشا۱ نوشت.»

مولوی عبدالحق در دیباچه گلشن هند نوشته است که: «کاظم علی جوان، اهل دهلی بود بعد از آن به لکنؤ رفت و در سال ١٨٠٠ م به فورت ولیم کالج کلکته رفت. او در سال ١٨٠٢ م قصه شکنتلا را به اردو نوشت. این ترجمه شکنتلا است که نواز کبشر به برج باشا نوشته است.» در دیباچه نمایشنامه ساگر نوشته شده است: «طبیعت از مسلمانان انتقام این بی‌توجهی را می‌گیرد و اولین قربانی این انتقام‌گیری طبیعت، جناب نواز دهلوی است که در زمان فرخ سیر شکنتلا را به صورت نمایشنامه به اردو ترجمه کرده است.»

پروفسور محمود شیرازی نوشته است: «اگرچه دربار اورنگ زیب عالمگیر از شعر و شاعری خالی بود ولی فرزند دلبندش محمد اعظم ‌شاه بی‌نهایت به زبان علاقه داشت. نواز، شاعر مسلمانی بود که به سفارش اعظم‌شاه نمایشنامه شکنتلا را نوشت.»

رام بابو در تاریخ ادبیات اردو در مورد تألیفات و ترجمه‌های میرزاعلی جوان نوشته است: «در دیباچه ترجمه اردوی شکنتلا که از روی کتاب مشهور کالیداس انجام شده است نوشته است که ترجمه اصل کتاب کالیداس را شاعری به نام نواز کبشیر به برج باشا در سال ١٧١٦ م و به دستور مولاخان ـ سپه ‌سالار شاهنشاه فرخ‌ سیر ـ انجام داده بود و این ترجمه به درخواست دکتر گل کرست و در سال ١٨٠١ م از برج باشا به اردو انجام شده است و با تجدید نظر للو لال جی در سال ١٨٠٢ در کلکته چاپ شده است.»

مولوی سید محمد در اربابان نثر اردو نوشته است: «ترجمه نواز به هندی است که به دستور مولاخان ـ یکی از سرداران ارتش فرخ سیر ـ انجام شده است.»

پادشاه حسین در نمایشنامه‌نویسی به زبان اردو نوشته است: «رفته‌رفته تحت تأثیر زبان فارسی چند نمایشنامه آماده شد که مخلوطی از فارسی، سانسکریت و برج باشا بود و در محافل خصوصی و دربارها اجرا می‌شد. یکی از این نمایشنامه‌ها را شخصی به نام نواز و به دستور شاه فرخ سر آماده کرده بود.»

عبدالسلام خورشید در مقاله مختصری با نام نمایشنامه‌نویسی اردو نوشته است: «به حکم فرخ سیر شخصی به نام نواز نمایشنامه کالیداس را به اردو ترجمه کرده است.»

همان طور از بیانات بالا مشخص است یکی از ترجمه‌های شکنتلا در فورت ولیم کالج توسط میرزا کاظم‌علی جوان مترجم مشهور این کالج و به سفارش دکتر جان گل کرست انجام شده بود از دیباچه این ترجمه تکلیف ترجمه ‌نواز مشخص می‌شود. جوان در این دیباچه دلیل ترجمه را هم گفته است. مولوی سید محمد در اربابان نثر اردو اطلاعات گرانبهایی در مورد تألیفات و ترجمه‌های انجام‌‌شده در فورت ولیم کالج گردآوری کرده است. او می‌نویسد: «کرنل اسکات که فرد بانفوذی در لکنؤ هستند در سال ١٨٠٠ م تعدادی از شاعران درباری را به کلکته فرستادند که من هم جزء این شعرا بودم و مطابق دستور، خدمت کان گل کرست حاضر شدم. او در روز دوم با نهایت مهربانی دستور داد سکنتلا را به زبان خود ترجمه کن و به للو لال جی دستور داد هم‌زمان با ترجمه من ویرایش کند. اگر چه هرگز نثر ننوشته بودم ولی از فضل خدا کار به خوبی انجام شد هر که خواند آن را پسندید و در مورد نوشته من خوب گفتند. به جناب ممدوح دستور دادند که کتاب را بررسی کند تا جایی کم یا زیاد نشده باشد فرمان اجرا شد و جناب تندا دیباچه مختصر دیگری برای آن نوشت.»

سر ویلیام جونس شکنتلا را از روی متن اصلی سانسکریت به انگلیسی ترجمه کرد. کاظم‌علی جوان در مورد این ترجمه می‌نویسد: «چون ترجمه انگلیسی از روی متن سانسکریت انجام شده و ترجمه من از روی ترجمه هندی نواز کبشیر انجام شده است ممکن است بین این دو ترجمه اختلافاتی وجود داشته باشد.»

صاحب اربابان نثر اردو در مورد کاظم‌علی جوان می‌نویسد: «این نمایشنامه در اصل به سانسکریت بوده است و مؤلف آن کالیداس ـ شاعر معروف و محبوب زبان سانسکریت ـ است. او ترجمه‌های زیادی به زبان هندی دارد. کاظم‌علی جوان از روی ترجمه هندی نواز کبشیر ترجمه خود به زبان اردو را آماده کرده. از بیان او معلوم می‌شود نواز کبشیر به دستور مولا خان ـ سپه سالار ارتش فرخ سیر بهادر شاه ـ ترجمه کرده است. نسخه نواز پر از اصطلاح بود و ترجمه آن ناممکن بود. کاظم‌علی جوان ضمن بین این مشکلات همان طور که مؤلف طبقات شعرای هند نوشته است به سبک خودش ترجمه کرده. تمام داستان به نثر است و به جای اصطلاحات و محاورات اشعار خود را نوشته است که از آن قصه جان گرفته و لطف قصه دو برابر شده است. کاظم‌علی جوان در این خصوص به نوعی الگوی نمایشنامه‌نویسان دیگر است. آن‌ها به واسطه او زبان اردو را با هنر نمایشنامه‌نویسی آشنا کردند.»

با گذشت زمان سبک ترجمه کاظم‌علی جوان همه‌گیر شد. صاحب اربابان نثر اردو گفته است که این قصه به نثر است و نمونه‌های آن را ارائه کرده است ولی جای تعجب است که با این وجود او را شهسوار میدان نمایشنامه‌نویسی می‌داند و می‌گوید: «آن‌ها به واسطه او زبان اردو را با هنر نمایشنامه‌نویسی آشنا کردند.»

بیایان بعضی دیگر از ادبا را هم ملاحظه کنید

محمد یحیی تنها در میرالمصنفین در مورد کاظم‌علی جوان نوشته است: «‌او در سال ١٨٠٢ م قصه شکنتلا را نوشت و نام نمایشنامه شکنتلا را برای آن انتخاب کرد. نواز کبشیر که در سال ١٧١٦ م شکنتلا را به برج باشا نوشته بود، ترجمه آن است.»

سید‌ علی حیدر در نقد ادبیات نوشته است: «نواز شاعر به دستور شاهزاده محمد معظم بهادر شاه، شاهکار کالیداس ـ نمایشنامه شکنتلا ـ را به فارسی ترجمه کرد.»

F.E.K در تاریخ زبان هندی که در کلکته و به سال ١٩١٦ م به زبان انگلیسی عنوان می‌کند: «نواج، برهمن بود و هفتاد و شش سال در دربار جوپنا زندگی می‌کرد. او نویسنده یک نمایشنامه شکنتلا و تعداد زیادی اشعار پراکنده بود.»

دکتر سید اعجاز حسین در تاریخ مختصر ادبیات اردو چاپ پاکستان ١٩٥٦ م می‌‌نویسد: «این نمایشنامه مشهور کالیداس به سانسکریت است که نواز کبشیر آن را به زبان محلی برج باشا ارائه کرده است. جوان هم از برج باشا به اردو ترجمه کرده است. این شکنتلای کاظم‌علی جوان، نمایشنامه اردو است.»

حامد حسین قادری در داستان تاریخ اردو (١٩٣٨م) می‌نویسد: «دکتر عبدالعظیم نامی در یکی از مقالات خود با عنوان سفرهای ابتدایی مؤسسات تئاتری زبان اردو نوشته است: تا جایی که به تحقیقات مربوط است مشخص شده است که اولین نمایشنامه زبان اردو نمایشنامه شکنتلا است که توسط میرزا کاظم‌علی جوان و به دستور دکتر جان گل کرست به سال ١٨٠١ م از برج باشا به اردو ترجمه شده است و برای اولین بار در سال ١٨٠٤ م به زیور طبع آراسته شد. این نمایشنامه در زمان شاه فرخ سیر از سانسکریت به برج باشا ترجمه شده است.

دکتر نامی در رساله دکترای خود با عنوان تئاتر اردو فقط به بیان این نکته اشاره کرده است که کاظم‌علی جوان شکنتلا را در سال ١٨٠١ م به اردو ترجمه کرده است. عشرت رحمانی در یکی از مقالات خود با عنوان یک قرن تئاتر اردو نوشته است: با توجه به روایات مختلف ثابت شده است که ترجمه اردوی شکنتلا از روی نمایشنامه کالیداس ـ به سانسکریت ـ مانند سنگ بنیاد تاریخ نمایش و نمایشنامه‌نویسی اردو است. در این مورد نوشته‌اند در عهد فرخ سیر، نواز ـ شاعر دربار او ـ‌ آن را اول به فارسی و بعد به اردو ترجمه کرد و روایت دوم می‌گوید که این ترجمه به زبان رایج اردو بوده است در حقیقت هر دوی این روایات غلط هستند. نه ترجمه‌ای به فارسی صورت گرفته و نه در آن زمان اردوی رایج به این صورت بوده است. در اصل زبان این ترجمه برج باشا است شاید صحبت در مورد اردوی رایج باعث ایجاد این برداشت اشتباه شده است که شکنتلا اولین نمایشنامه اردو است.

مدتی گذشت تا عشرت رحمانی در مقاله‌ای تحقیقی ـ تنقیدی به نام نمایشنامه‌نویسی اردو تاریخ و تنقید این افکار را بی کم و کاست تکرار می‌کند و می‌نویسد: «در این شبه‌قاره شکنتلا برای اولین بار در زمان شاه فرخ سیر توسط نواز، شاعر درباری، در سال ٧١٦ م به برج باشا ترجمه شده است. بعضی از مورخین عمدا‌ً آن را ترجمه به زبان اردو معرفی کرده‌اند. در حالی که در آن زمان اردو زبان رایج شبه‌قاره نبود. این ترجمه به برج باشا و به صورت اصلی خود چاپ و منتشر شده است ولی هیچ جا جز در چند کتابخانه خاص نمی‌توان‌ آن را پیدا کرد. جزء کتاب‌های کمیاب است.»

عشرت رحمانی نه به منابع این اطلاعات اشاره کرده و نه آن کتابخانه‌های خاصی را معرفی کرده! البته در مورد ترجمه میرزا کاظم‌علی جوان نوشته است: «اول از دیباچه این ترجمه فریبکاری زبان ترجمه دور می‌شود.» که توضیح آن این است اینجا بدون ارائه سند نوشته است که آن دیباچه کاظم‌علی نیست همان طور که نسبت به جمله‌های بالا این شبهه ایجاد می‌شود بلکه این از تاریخ ادبیات اردو اخذ شده است و در بالا آمده است. این شبهه هم به وجود می‌آید عشرت رحمانی دیباچه کاظم‌علی جوان را ندیده که در آن به جای برج باشا به آن هندی گفته شده است همان طور که از اقتباس نقل‌شده سید محمد مشخص می‌شود.

بعد از مطالعه پیشرفت‌های ادبیات اردو و ترویج این زبان می‌بینیم ادیب کهن‌سالی چون عشرت رحمانی در مورد اردو در زمان فرخ سیر جملات زیر را می‌نویسد:‌» در آن زمان اردو در هیچ شکلی رایج نبود جای تعجب است این رای سرسری عشرت رحمانی نیست بلکه در اثر بعدی خود نام ‌نمایشنامه‌نویسی اردو ـ تاریخ و تنقید هم نوشته است در این مورد سعی شده است از تمام امکانات برای تحقیق ‌استفاده شود. همین حرف‌ها را تکرار کرده و به آن استدلال کرده و می‌نویسد: «برخی از مورخین عمدا‌ً به آن ترجمه اردو گفته‌اند در حالی که در آن زمان اردو زبان رایج شبه ‌قاره نبود. چنین ادعای بی‌اساسی باعث تأسف است و مجال بیشتر گفتن در این مورد نیست.»

هر دانشجوی زبان و ادبیات اردو می‌داند که ورود مسلمانان فارسی‌گو و زمان تسلط غزنوی‌ها باعث به وجود آمدن زبان جدیدی در زبان شعر و شاعری مسعود سعد سلمان و علی هجویری شد.

در اصل اگر هر شاخه‌ای از ادبیات بدون توجه به گذشته تاریخی، اجتماعی، زبانی و ادبی بررسی شود هم باز هم در امان بودن از این نوع کوتاه‌اندیشی‌ها ناممکن است. اکثر منتقدین تاریخ تئاتر، نمایشنامه‌نویسی اردو را از جایگاهی جدا از این گذشته بررسی کرده‌اند که باعث ایجاد سوء‌ برداشت شده است.

در مورد موضوع مورد بحث از زمان کاظم‌علی جوان تا حال اختلاف آرای بسیاری دیده می‌شود. یک حرف یک‌جا درست است و در جای دیگر اشتباه. به جای بررسی جداگانه اقتباسات نویسندگان مختلف، با کمک گرفتن از جدیدترین تحقیق سید مسعود حسن رضوی به نام نواز و شکنتلا اطلاعات مهمی را در رابطه با نواز ارائه می‌کنیم.

١) نواز مسلمان بود و به برج باشای شعر می‌گفت و تخلص او بر اساس تلفظ هندی «نواج» بود.

٢) نواز هفتاد و شش سال به دربار پتّا وابسته بود بابت توجه به بعضی از تذکره‌ها ثابت شده است که در دربار محمد اعظم شاه هم بوده.

٣) نواب محمد صالح هم به نواز درس داده است.

٤) اول اورنگ زیب برای ارج نهادن به خدمات محمد صالح خان لقب «فدایی خان» را به او داد و سپس فرخ سیر در سال ١١٢٤ ه‍ عنوان «اعظم خان» را به او اهدا کرد.

٥) نواز نمایشنامه شکنتلا را به دستور محمد صالح خان نوشته بود.

٦) نمایشنامه شکنتلای نواز به برج باشا نوشته شده بود. ویرایش جدید آن در سال ١٩٥٩ م از ایالت آله آباد چاپ شده بود.

٧) این نوشته نواز نمایشنامه نیست بلکه داستانی منظوم به برج باشا است که در بحران‌های مختلف هندی بیان شده است. این داستان چهار فصل دارد. در پایان فصل‌های اول، دوم و چهارم نوشته شده است قصه نمایشنامه شکنتلا و در پایان فصل سوم نوشته شده است قصه شکنتلا.

٨) نمایشنامه کالیداس قبل از قصه شکنتلا در کتب سانسکریت با نام‌های مختلف و اختلاف آراء آمده است.

١٠) به درستی نمی‌توان گفت که نواز هر فصل را از روی چه منبعی نوشته است. بعد از توضیح در مورد نواز و داستان نمایشنامه سکنتلا چند توضیح تاریخی در مورد میرزا کاظم‌علی جوان و نمایشنامة شکنتلای او ارائه می‌شود که بد‌فهمی‌های حاصله از بیانات فوق‌الذکر برطرف خواهد شد.

١) کاظم‌علی جوان اهل دهلی بود. روزگار بر او تنگ آمد و به توفیق‌آباد رفت و سپس در لکنو ساکن شد بعد در سال ١٨٠١ م به ضرورت شغلی به کلکته رفت و تا سال ١٨١٥ م همان جا ماند.

٢) کاظم‌علی جوان بین ماه‌های ژانویه و می سال ١٨٠١ نمایشنامه سکنتلا را نوشت و دیباچه آن با این بیت شروع می‌شود: اول نام خدا را بر زبان می‌آورم

سپس تمام حواسم را به داستان خودم معطوف می‌کنم

در سال ١٨٠٤ م ویرایش جدید با همکاری للو لال جی آماده چاپ شد. برای این ویرایش جدید دیباچه دیگری نوشته شد که در ابتدا از بسم‌الله تا قبل از شعر مذکور است.

٣) نمایشنامه شکنتلا چندین بار چاپ شده است و با توجه به نسخه‌های موجود ثابت می‌شود که نمایشنامه شکنتلا نمایشنامه نیست بلکه یک داستان منثور است. جوان به آن علاوه بر دیباچه، چهار قطعه، سه رباعی، پنجاه و سه بیت و چهار مصرع اضافه کرده است.

٤) نمایشنامه شکنتلای کاظم‌علی جوان، قصه منظوم نمایشنامه ‌نواز به برج باشا یا ترجمه نمایشنامه کالیداس شکنتلا نیست.

با توجه به این توضیحات روشن می‌شود که قرار دادن نام نواز و جوان و ‌آثارشان جزء اولین نمایشنامه‌نویسان و نمایشنامه‌های اردو کاملا‌ً اشتباه است.

آنا حمیدی

پی‌نوشت:

۱. برج باشا یکی از زبان‌های محلی شبه قاره بوده که در منطقه میرت به آن سخن گفته می‌شد.