پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقاش آرام افق های دور دست


سیراك ملكونیان , اگرچه همیشه تنها و اگر چه همیشه تك رو, اما جزو كسانی است كه نباید و نمی توان سهم او را هرچند مشخص در تكوین هنر مدرن و معاصر ایران نادیده گرفت

سیراك ملكونیان ،نقاش

متولد سال ۱۳۱۰ روستای فردون ایران

شاگرد نقاشی «ماركو گریگوریان»

برگزاری بیش از ۱۰نمایشگاه انفرادی در ایران و اروپا و آمریكا

شركت در بیش از ۳۵ نمایشگاه گروهی در ایران و اروپا و آمریكا

عضو گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان به همراه مسعود عربشاهی ، ماركو گریگوریان، فرامرز پیلارام ، مرتضی ممیز، عبدالرضا دریابیگی و غلامحسین نامی

شركت در بی ینال ونیز، پاریس و نمایشگاه هایی چون گراندپاله و سالن پاریس و ...

شركت در نمایشگاه «هنر معاصر ارمنستان» در موزه هنرهای معاصر تهران خرداد ۱۳۸۰ و ...

حس و حرمت نسبت به سیراك را پیش از هرچیزی مدیون آن سنگینی و سكوت و حیایی می بینیم كه پشت چهره پرهیاهو و نقاشی های پر و پیمانش خوابیده است. چیزی كه انگار به واقعیت او نیز، آنچنان كه همیشه به گوش و گاه به چشم می رسد، بسیار نزدیك است و این را اعتراف دوستان نزدیك و حرفه ای اش به ما می گوید. هنرمندان ارمنی ، مگر ماركوگریگوریان كه سهم بسیار بزرگی در شكل گیری هنر معاصر ایران دارد، تا آنجا كه خبر دارم و دیده ام و شنیده ام، جدا از اقلیتی كه درگیر آن بوده و هستند، دچار یك اقلیت دیگر نیز شده و می شوند و آن روحیه انزوا و عقب نشینی آن هاست. در مورد سیراك ملكونیان اما ماجرا كمی فرق دارد . آن قدر كه او را قبل از همه چیز، با گروه آزاد نقاشان ومجسمه سازان به یاد می آوریم و همین یعنی باید در باره او هم تجدیدنظر كرد و مستثنی از آن قاعده ای كه گفتم به او نگاه كرد.پرداختن به یك مفهوم ذهنی مشخص و تكیه تأكید دوباره و دوباره برآن در درازمدت توصیف شتابزده كاری است كه سیراك طی چنددهه گذشته انجام داده است. در بازگشت به گذشته های دور، او را ابتدا نقاشی می یابیم كه مثل خیلی دیگر از نقاشان مدرن و معاصر ایران (حسین كاظمی ، محسن وزیری مقدم، ناصراویسی و ...) به صورت نگاری مشغول بوده است. موجی كه در بی ینال اول و دوم قبل از انقلاب بیداد می كند و انگار سعی در معرفی كردن نگاهی خاص به گذشته تصویری ایران را دارد. نگاهی فیگوراتیو و خام كه بیشتر به یك تمرین می ماند و درصدد بهره گیری از ظرفیت های صوری وبصری مینیاتور و به عبارتی نوعی استیلزاسیون است كه در آغاز به شكستن هندسه فیگورها و در ادامه به زایش و پیدایش یكسری فرم های بسته می انجامد.در همین زمینه تنگ و تكراری اما، هركدام از آن نقاشان نامبرده و از جمله سیراك به راهی می روند كه یكسر از آن مسیر كلیشه ای جدا می شود و به كار بست آگاهانه خط و رنگ و فرم می انجامد. سیراك دراین میان طبیعت را به عنوان الگوی اصلی خود انتخاب می كند و مثل كسانی چون بهجت صدر و ماركوگریگوریان و ... به برداشتی آگاهانه از نمودهای فیزیكی و فاصله دار فرم های موجودو مكنون در طبیعت دست می زند. چیزی كه هرگز و هیچ گاه دیگر آن را ترك نمی كند و می گذارد كه همیشه كارهایش باشد و بماند. در نقاشی های سیراك ، مگر برخی از كارهای اخیرش، تا آنجا كه دیده ام ، افق و پرسپكتیو خطی وجود ندارد و فرمها اگرچه برگرفته از طبیعت مانند منظره ای است كه باهرچه دوری و ابعادش، با لنز تله دیده شده باشد. دراین نقاشی های مفصل آنچه كه به سطوح انرژی می دهد و حركت می بخشد، خطوط كناره نمایی است كه از دخل و تصرف بصری نقاش در موضع و منظره بعیدی حكایت دارد. سطوحی كه با هم نه در ستیز و آویزند و نه یكدیگر را می پوشانند بلكه در اثر هم نشینی با هم تركیب بندی های مختلفی خلق می كنند و می گذارند كه یك كلیت منسجم و زیبا ساخته شود. به همین خاطر هم هست ، شاید ، كه آفرینه های سیراك به نظر استخوانی و اسكلت دار می آیند و از یك ساخت و ساز آگاهانه خبر می دهند. صخره و كوه و دشت و درخت و عناصر و اشیایی از این دست مواد و مصالح اصلی آثاری است كه او می آفریند. آثاری كه خود به خود در امتداد هم قرار می گیرند و بدون آنكه یكدیگر را نفی و تكرار كنند، از تپش و تلاطم دیگری در ذهن نقاش می گویند یكی از امكانات تداوم دهنده این فرم های به ظاهر تكثیرشونده، هم رنگ است كه گویایی آن بسته به جویاگری هنرمند در طبیعت و در درون آرام وآزاد خود تغییر می كند و همه چیز را تغییر می دهد. یكی از جریان های مهمی كه سیراك در آن شركت می كند و از اعضای اصلی اش به حساب می آید،گروه آزاد نقاشان ومجسمه سازان است كه به همت ماركو گریگوریان ومسعود عربشاهی بنیان گذاشته می شود و با حضور ملكونیان، عبدالرضا دریابیگی، مرتضی ممیز، فرامرز پیلارام و غلامحسین نامی شكل می گیرد و رسمیت می یابد. جریانی كه شاید امروزه و با گذشت ۳۰سال از ظهور آن، به مرحله تجزیه رسیده و تأثیر آن به نوعی در فعالیت های موزه هنرهای معاصر به چشم می آید. تشكلی پیشرو كه برای نخستین بار و به گونه ای بنیادی «كانسپچوال آرت» (هنر مفهومی) را در ایران مطرح و معرفی می كند. سیراك حضور خود را در این گروه تا پایان عمر چهارساله آن ادامه می دهد و در همه نمایشگاههای آن شركت می كند.برگزاری چند نمایشگاه گروهی با عناوین «آبی» و «گنج و گستره» در گالریهای مس و سامان، شركت در نمایشگاه سالانه بال سوئیس، نمایشگاه بین المللی تهران و نمایشگاه سالانه «واش آرت» آمریكا اهم فعالیت هایی است كه گروه آزاد با همراهی او و گاه هنرمندانی مدعو انجام می دهد. بعد از پراكندگی و گسست گروه آزاد (سال۱۳۵۶)، سیراك ایران را برای همیشه ترك می كند تا در تورنتو (كانادا) اقامت داشته باشد. در تورنتو او انگار همچنان به نقاشی كردن و گسترش عمقی و عمودی همان كانسپتی كه در ایران داشت، ادامه می دهد و در كنار آن به كارهای گرافیكی نیز می پردازد. كاری كه آن سالها در تهران و در خیابان لاله زار (دفترش) انجام می داد وحتماً برای تأمین معاش. آخر تا آنجایی كه آمار و اطلاعات به جا مانده و موجود می گوید، سیراك انگار خیلی با تشكیلات دولتی و حكومتی آن زمان دمخور نبوده است و جای آثارش در خیلی مجموعه های رسمی و پیشكشی خالی است.و اما سیراك ملكونیان به روایتی جزو نخستین نسل از نقاشان مدرن و معاصر ایرانی است و به روایتی دیگر كه آغاز هنر مدرن را به بازگشت كمال الملك از فرنگ و...می داند ومی شمارد، جزو دومین نسل به حساب می آید. او نقاشی را نه در دانشكده های هنری، كه از ماركو گریگوریان آموخته است و از این بابت می توان گفت كه یكی از بهترین استادان آن زمان را به خود دیده است. اولین نمایشگاهی هم كه این نقاش ارمنی به صورت انفرادی برگزار می كند، همان نمایشگاه گالری«استتیك»است كه در سال۱۳۳۶ و به همت ماركو (صاحب گالری و معلم سیراك) برپا می شود. سال بعد كار او در بی ینال جهانی «ونیز» شركت می كند، كه این موضوع هم به اعتبار و با پشتیبانی ماركو اتفاق می افتد كه در سال۱۹۵۸ (۱۳۳۷) جزو داوران بی ینال ونیز بود. این سخاوتمندی و هواداری، آن هم در همه وجوه هنری یك فرد، تنها از آدم بزرگی چون ماركو ممكن است سر زده باشد، كه نمونه و نظیرش را بسیار كم داشته ایم و بسیار كمتر داریم. اینكه بیاید و به كسی نقاشی بیاموزد و برایش نمایشگاه برگزار كند و به مراجع مهم خارجی معرفی نماید و بالاخره در یك فعالیت گروهی (گروه آزاد) جایگاهی برابر برای او قائل شود.انجمن فرهنگی ایران و هنر (تهران)، گالری زروان (تهران)، گالری اودرمات (پاریس)، گالری زند (تهران)، گالری آرشیل گوركی (نیویورك)، كلكسیون پی.ام. (لس آنجلس) و كافه استودیو نیوپورت (كالیفرنیا) به ترتیب مكانهای دیگری هستند كه سیراك در فاصله بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۶۶ آثار خود را به صورت انفرادی در آنها به نمایش درمی آورد. شركت در بی ینال پاریس (۱۳۳۸)، نمایشگاه هنرمندان معاصر ایران و نیویورك (۱۳۵۰)، نمایشگاه بین المللی بال سوئیس (۱۳۵۴)، نمایشگاه بین المللی در گراندپاله پاریس (۱۳۵۵)، نمایشگاه هنرمندان معاصر در سالن مونتروژ پاریس (۱۳۵۶)، نمایشگاه سالانه واش آرت (واشنگتن ۱۳۵۶)، نمایشگاه هنر معاصر در گراند پاله پاریس (۱۳۵۶)، نمایشگاه گروهی هنرمندان ارمنی مقیم كانادا (مونترال و اتاوا ۱۳۶۹)، نمایشگاه گروهی هنرمندان ایران در پاریس (۱۳۶۹)، نمایشگاه گروهی در مركز جامعه ارامنه (اونتاریو ۱۳۷۴)، نمایشگاه هنرمندان معاصر ایران (موزه سعدآباد ۱۳۷۴)، نمایشگاه هنرمندان معاصر آمریكا در گالری با قومیان (نیویورك ۱۳۷۴) و نمایشگاه هنر معاصر ارمنستان در موزه هنرهای معاصر تهران (خرداد۱۳۸۰) نیز از جمله رویدادهایی است كه تاكنون در زندگی حرفه ای و هنری سیراك اتفاق افتاده است. با تمام این حرفها، اما، نمی توان رنگ و رونق و سنجش و ارزش واقعی یك هنرمند اصیل را بسته به تعداد نمایشگاههایی كه برگزار كرده و جوایزی كه احیاناً برده دانست و او را محدود به همین زمینه «رویدادی» و اغلب تصادفی شمرد و شاید اگر به اقتضای این صفحه نبود، هرگز به همین ها هم اشاره نمی شد و همه چیز در همان حضور ملموس و محسوس سیراك خلاصه می شد، كه هرازگاهی و به هر قیمتی حتی بدون حضور خود او خودنمایی می كند وخودی نشان می دهد. سیراك در سال های منتهی به انقلاب۵۷ به كانادا مهاجرت می كند و حالا و حدود سی سال می شود كه در ساختمانی سه طبقه و ویكتوریایی درخیابان «بتهرست» تورنتوگذران می كند. او سال۱۳۷۸ در حالی كه با یكی از دوستانش به سوی دریای «سیمكو» در شمال تورنتو حركت می كردند، تصادف سنگینی می كند كه از این اتفاق ناگوار به طرز عجیبی جان سالم به در می برد و می ماند كه افق های دوردست را و دشت را وكوه را با همان رگه ها وخط ها و فرم های همیشگی بشكافد و از صورت نامرئی طبیعت آن چیزی را بسازد كه به چشم می آید ونمی آید وبا خاطره سبز سیراك سرازیر می شود!

محمدشمخانی