سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

تاملی بر انقلاب های عربی


تاملی بر انقلاب های عربی

جامعه شناسان سیاسی در بررسی انقلاب ها از دو دسته عوامل کوتاه مدت و دراز مدت سخن می گویند مقاله پیش رو بر عوامل دراز مدت متمرکز است و بر این اعتقاد است که در طول ۱۵۰ سال اخیر در منطقه خاورمیانه جنبش های فکری و سیاسی مهمی به وقوع پیوسته است

● چکیده

با بروز پدیده «انقلاب های عربی»، خاورمیانه وارد عصر تازه ای شده است. عصری که برخی از آن با عنوان «بیداری اسلامی» و برخی دیگر «بیداری سیاسی» و گروهی نیز از آن به «دوران پسا اسلامی» یاد می کنند. مقاله پیش رو، بر بررسی علل ذهنی و دراز مدت این پدیده متمرکز است. از نظر نگارنده، جنبش های فکری که در صد سال اخیر در منطقه خاورمیانه و دنیای اسلامی رخ داده، خواست ها و مولفه های جدیدی را وارد حیات مردم این بخش از جهان نمود، که از سوی نظام های حاکم نادیده انگاشته شد و در نهایت به بروز « بهار عربی» انجامیده است.

کلمات کلیدی: دنیاگرایی، غرب، ملی گرایی عربی، اسلام گرایی، انقلاب ایران

● مقدمه

پس از موج سوم دموکراسی که قریب ۳۰ کشور دنیا از اروپا، آسیا و آمریکای لاتین را در برگرفت و مهم تر از همه باعث دموکراسی شدن بخش عمده ای از جهان کمونیست گردید، نگاهها به خاورمیانه دوخته شد و این سوال مطرح شد که چرا این کشورها از روند تحولات دموکراتیک برکنار مانده اند. به همین منظور برخی نویسندگان و متفکران برای توضیح دیرپایی نظام های دیکتاتوری در خاورمیانه از اصطلاح «استثنای عربی» سخن گفتند و تاکید کردند که اعراب با ملل دیگر متفاوتند و به رغم رنج بردن از سرکوب، حاضر نیستند دست به انقلاب بزنند. اما انقلاب های اخیر خاورمیانه که از تونس شروع شد و موج آن بخش بزرگی از خاورمیانه را در نوردید، پوچ بودن این ادعا ها و تحلیل ها را به همگان نشان داد. «طوفان عربی» و یا « بهار عربی»، از یک طرف نگاه جامعه شناسان سیاسی را به خود معطوف کرد و از طرف دیگر موجب شد تا دیکتاتورهای منطقه با وحشت، شب را به صبح برسانند. این جنبش ها که با استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی در خاورمیانه فراگیر شد، در آمریکا(جنبش وال استریت) و برخی نقاط اروپا نظیر اسپانیا و یونان نیز مورد تقلید قرار گرفت. در اسپانیا جنبش خشم ۱۵ می در اعتراض به فساد و بیکاری بالا اعلام موجودیت کرد و شهروندان با تجمع و اقامت در برخی میادین از جمله کاتالونیا به اعتراض علیه سیاستهای دولت پرداختند. شهروندان یونانی معترض به سیاست های صندوق بین المللی پول و برنامه ریاضت اقتصادی دولت با اقدام به فراخوان در شبکه های اجتماعی، در میدان « سینتاگما » واقع در آتن گرد آمدند و حتی به سبک معترضان میدان تحریر مصر، شبهایی را در آنجا به صبح رساندند. شاید این برای اولین بار در طول تاریخ معاصر باشد که اروپایی ها از سبک جنبش های شکل گرفته در خاورمیانه پیروی می کنند. البته ناگفته نماند که در منطقه ما استفاده از شبکه های اجتماعی در جهت بسیج معترضان، اولین بار توسط جنبش سبز ایران به کار گرفته شد.

● چارچوب نظری

پرسش اساسی ما در این گفتار این است که چه عواملی زمینه ساز این انقلاب ها شدند؟ چه شد که اعراب پس از دهه ها رکود به یکباره وارد حوزه عمومی شدند؟ چه تحولاتی در این کشورها رخ داد که به ناگاه مردم را به خیابان ها کشاند و باعث شد چنین طوفانی در منطقه به راه بیافتد؟ با کدام گزاره ها و دانسته ها می توان عوامل بروز این حوادث را توضیح داد؟ واقعیت این است که تحلیل انقلاب ها و توضیح دلایل وقوع آن، جزء دشوارترین مباحث جامعه شناسی سیاسی به شمار می رود. هیچ کس به طور دقیق نمی داند چه عواملی و در چه زمانی موجب بروز شورش یا انقلاب می شود. علوم سیاسی هنوز نابالغ است ضمن این که متاثر از گزاره ها و تاریخ غرب می باشد به همین خاطر بسیاری از مباحث آن به کار تبیین تحولات این سوی عالم نمی آید. اما به هرحال دانش سیاسی ابزارهایی را برای شناسایی پدیده انقلاب در اختیار ناظران قرار می دهد که تا حدودی بتوانند زمینه ها را تشخیص دهند. جامعه شناسان سیاسی در بررسی انقلاب ها از دو دسته عوامل دراز مدت و کوتاه مدت یاد می کنند. این مقاله برروی بررسی علل درازمدت انقلاب های اخیر و جنبش های فکری معاصر در میان اعراب و مسلمانان متمرکز است.

موریس دوورژه، جامعه شناس فرانسوی اعتقاد دارد با افزایش سطح پیشرفت های فنی، تعارض و رقابت میان شهروندان کاهش می یابد، اما سطح تنش میان مردم و قدرت حاکم افزایش می یابد، چرا که با افزایش سطح زندگی، مساله آزادی دوباره به مرکز سیاست بازگشته، به مطالبه عمده شهروندان تبدیل می شود.(دوورژه،۱۳۷۶: ۲۶۲) واقعیت آن است که افزایش سطح تحصیلات مردم خاورمیانه و امکان استفاده از فناوریهای پیچیده، خواست آنها برای مشارکت در حوزه عمومی را افزایش داده است. شبکه های اجتماعی این امکان را برای جوانان فراهم کرده است که جامعه ای مجازی و بدور از کنترل دولت ها برای خود بسازند و در آنجا بسیاری از افکار جدید را با یکدیگر به اشتراک گذارند.

در صورتی که در یک جامعه در اثر نوسازی و یا بروز تغییرات ذهنی در شهروندان، نیازها و مطالبات جدیدی بروز کند و نظام حاکم نتواند به این نیازها پاسخ مناسب بدهد، به احتمال زیاد دچار بی ثباتی خواهد شد. لوسین پای نظریه پرداز نهادگرا معتقد است بروز اختلاف میان شهروندان و نحبگان سیاسی می تواند موجب شکل گیری بحران هویت شود. مطالبات شهروندان در صورتی که با پاسخ مناسب از سوی نحبگان حاکم روبرو نشود می تواند باعث ایجاد تردید در مورد مشروعیت حاکمان شود. از نظر پای در چنین حالتی کثرت گرایی ضمن حفظ وحدت ملی می تواند زمینه را برای رفع بحران هویت فراهم کند. ساموئل هانتینگتون نیز در این مورد تاملاتی دارد. از نظر وی وقتی در جامعه ای درخواست های جدید و به خصوص درخواستهای مشارکت طلبانه شکل می گیرد، همبستگی های سنتی دچار تزلزل شده و زمینه برای بروز منازعه فراهم می شود. در این حالت اگر نظام سیاسی حاکم توانایی لازم را برای ایجاد نهاد ها و ظرفیت های جدید برای مشارکت دادن شهروندان نداشته باشد، با خطر فروپاشی روبرو خواهد شد. (سیف زاده، ۱۳۸۴: ۱۷۱) بر همین اساس فرض اصلی نگارنده این است که در طول ۱۵۰ سال اخیر در منطقه ما جنبش های فکری و سیاسی نیرومندی به وقوع پیوسته است که هر یک از آنها خواستهای جدید ی را در شهروندان ایجاد کرد و یا مولفه های جدیدی را وارد فضای ذهنی مردم خاورمیانه نموده است. اما این مطالبات عمدتا از سوی نخبگان حاکم بی پاسخ رها شد و زمینه های بی ثباتی و بحران مشروعیت را فراهم کرده است.

زمانی هگل فیلسوف مشهور آلمانی گفته بود، تاریخ آشکار کننده روح جهان است به این معنا که حرکت فکر که وی آن را ایده می نامید، خالق واقعیت های بیرونی است. در واقع این تعامل نیروهای معارض در اثر دیالکتیک است که جهان را به مرحله بالاتری از پیشرفت می رساند. با وقوع هر جنبش عواملی وارد زیست جهان شهروندان شده و به صورت خواست و مطالبه آنها درآمده اند و سرآخر دیالکتیک این خواستها زمینه انقلاب های اخیر را فراهم کرده اند. به همین منظور مقاله بر چهار جنبش نیرومندی که در طول یک قرن اخیر در منطقه ما رخ داده اند، تمرکز می کند و سعی می کند به طور خلاصه به خواننده نشان دهد که هریک از این جنبش ها چه مولفه ای را وارد ذهنیت مردم خاورمیانه نموده است.

دنیاگرایی و برخورد با غرب

اولین مواجهه مسلمانان با غرب در اثر شکست نظامی از نیروهای غربی اتفاق افتاد. حمله ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸ نقطه اوج این رویداد بود. فرانسویها با ورود به مصر صنعت چاپ را نیز با خود آوردند. تعاملات میان میزبانان و میهمانان مهاجم و اعزام دانشجو به اروپا در تحول ذهنیت اعراب نقش جدی ایفا کرد. اعزام دانشجو به اروپا در میانه سالهای ۱۸۴۴-۱۸۰۹ نقش شگرفی در تحول ذهنیت اعراب نسبت به مسایل جدید ایفا کرد. این دانشجویان علاوه بر کسب تخصص و آشنایی با علم و فن، از فکر و فلسفه غربی و نگاه گیتیانه آنها نیز متاثر شدند. البته ایجاد دانشگاه دارالعلوم در قاهره که به شیوه دانشگاههای اروپایی پایه گذاری شده بود عامل موثر دیگری بود. بر اثر این تحولات بود که در میان مسلمانان روشنفکرانی با گرایشات اصلاح گرایانه ظهور کردند. گروهی همچون سید جمال و عبده راه اصلاح دینی را در پیش گرفتند و گروه دیگری همانند رفاعه طهطاوی، فرح آنتون، شبلی شمیل، سلامه موسی و جرجی زیدان در نشریاتی چون الهلال، المقتطف و الجامعه، غرب گرایی را چاره کار دانستند.

سید جمال الدین متاثر از روشنگری به اندیشه «پیشرفت» وفادار و «عقلی مشرب» بود و بر لزوم «آموزش علوم امروزی» در جوامع مسلمان پافشاری می کرد.(عنایت،۱۳۷۶: ۹۴) به همین خاطر است که حتی مشروطه خواهان ترکیه نیز او را در ایجاد فکر ترقی خواهی موثر دانستند و مورخان ایرانی بر تاثیر افکار سید بر انقلاب مشروطه ایران مهر تایید نهادند. محمد عبده دیگر متفکر این نحله در راستای اصلاح دینی بر ضرورت تفسیر دوباره شریعت اسلامی مطابق با مسایل زمانه پافشاری کرد، یعنی همان چیزی که شیعه از آن به عنوان اجتهاد یاد می کند. عبده در عین حال در باب حکومت نیز نظرات جالبی را مطرح کرد. وی پیشنهاد کرد که خلیفه به عنوان مجتهد اعظم مسلمانان راهنمای دینی آنها باشد اما از دخالت در امور سیاسی مسلمانان بپرهیزد یا مثلا معتقد بود اقتدار حکومت اسلامی خصلتی مدنی دارد نه شرعی و امتیازات حاکم اسلامی از شرع برنمی خیزد. این همان اصلی است که بعدها شیخ علی عبدالرازق آن را با قوت بیشتر در کتاب مشهور« اسلام و اصول الحکم» بیان نمود. عبده در ادامه در اظهار نطری جسورانه عنوان می کند که امت و نمایندگان آن هستند که حاکم را به مقام خود می گمارند و حق نظارت بر او و حتی برکناری حاکم اسلامی را دارند.( همان، ۱۵۱) تاثیر عقاید دموکراسی خواهانه و مدرن را به خوبی می توان در این عقاید عبده مشاهده کرد.

رفاعه طهطاوی متعلق به جریان غرب گرا نیز لزوم فراگیری علوم جدید را به اعراب یادآوری می کرد. وی هدف از زندگی را دوچیز می دانست: یکی به جا آوردن فرمان خداوند و دیگری خوب زیستن که البته خوب زیستن از نظر وی علاوه بر کسب فضایل معنوی، دست یابی به وسایل مادی همچون رفاه و ثروت را نیز در برمی گرفت.(همان،۳۱) علاوه بر این ها طهطاوی نگاهی نیز به مفهوم حکومت و ماهیت آن داشت. وی در سخنانی که بیشتر به اندیشه قرارداد اجتماعی نزدیک است می گوید: « در گذشته حکومت کردن کاری پنهان و منحصر به افرادی انگشت شمار بود ولی امروز باید بر تفاهم میان حاکم و محکوم استوار باشد.» (همان،۳۳-۳۲)

به طور خلاصه و به عنوان بهره این بخش از سخن می توان اندیشه پیشرفت، عقل گرایی، تاکید بر آموزش علوم امروزی، قراردادی بودن حکومت، انتخابی بودن حاکم اسلامی ،حق نظارت مردم بر او و در یک کلام، نگاه دنیوی به حکومت را از جمله دستاوردهای فکری این مرحله به حساب آورد.

● ملی گرایی عربی

پس از این که سلطان عبدالحمید در جلوگیری از دست اندازی غربیان به سرزمین های اسلامی ناکام ماند، نسل تازه ای از مسلمانان ظهور کرد که بیشتر تحت تاثیر ناسیونالیسم غربی قرار داشت. اما پیشرفت این اندیشه ها، جوامع موزاییکی خاورمیانه را از هم گسیخت و شاید زمینه را برای فروپاشی امپراتوری عثمانی فراهم کرد، چنان که جنبش ترکهای جوان در نهایت به الغای خلافت و تجزیه امپراتوری انجامید.( آشوری، ۱۳۸۴: ۸۰) مصطفی کمال(آتاتورک) اظهار داشت پیامبر ما به اصحابش فرمود که ملل عالم را به اسلام دعوت کنند نه این که در صدد حکومت بر آنان برآیند، چرا که چنین امری نشدنی است. به این ترتیب خلافت در سال ۱۹۲۴ برچیده شد. هرچند که تلاش های ناکامی از سوی برخی مسلمانان برای احیای آن به کار گرفته شد که از جمله می توان به گردهمایی مکه در سال ۱۹۲۶ اشاره کرد.

با زوال عثمانی گرایی، ذهن اعراب متوجه مفهوم ملت عربی شد که از بین رفتن آن به نوبه خود منجر به ایجاد گونه های محلی ملی گرایی گشت و از درون آن ملیت های مصری، عراقی، سوری، اردنی و فلسطینی سربرآورد.( کامروا،۱۳۸۸: ۱۱۰) البته باید اضافه کرد که روشنفکرانی چون طهطاوی نیز متاثر از آموزه های ناسیونالیسم غربی به تبلیغ آن می پرداختند. طهطاوی حب الوطن را به معنای دلبستگی به زادبوم و جایگاه پرورش آدمی به کار می برد و تضادی میان آن و مفهوم امت اسلامی قایل نبود. اما آن چه که عمدتا مایه شکل گیری ملی گرایی عربی در دوران جدید شد، تشکیل اسراییل در ۱۹۴۸ بود. هویت عربی در معارضه با مفهوم صهیونیسم و اشغال فلسطین شکل گرفت. ملی گرایی در واقع شامل عناصری مانند زبان مشترک، تجارب تاریخی مشترک، فرهنگ عامه و دین است که مجموعه ای از مردمان را در قالب سرزمینی خاص به هم متصل می کند.

پس از شکست تحقیر آمیز اعراب در جنگ ۱۹۴۸ نارضایتی از سلاطین عربی به اوج رسید و موجب بروز خیزش و کودتا در برخی از این کشورها شد. ناصر با تشکیل افسران آزاد در سال ۱۹۵۲، ملک فاروق را به زیر کشید و در ۱۹۵۶ خود به مقام ریاست جمهوری رسید. او کانال سوئز را ملی اعلام کرد؛ در سیاست خارجی رویارویی با غرب را در پیش گرفت و به همراه تیتو و نهرو به یکی از فعال ترین چهره های عدم تعهد تبدیل شد. در واقع همین اقدامات بود که ناصر را به قهرمان خلق های عرب تبدیل کرد. در اواخر دهه پنجاه تب پان عربیسم با هدایت ناصر که خواهان تشکیل اتحادیه های عربی بود به اوج رسید. در سال ۱۹۵۸ جمهوری متحده عربی با اتحاد سوریه و مصر با ریاست جمهوری ناصر تشکیل شد که فقط تا ۱۹۶۱ دوام آورد. اما با شکست های متعدد اعراب و به خصوص شکست خرد کننده ۱۹۶۷ که طی آن اسراییل بلندی های جولان، صحرای سینا، کرانه باختری، نوار غزه و تمام بیت المقدس را اشغال کرد، تب ناصریسم و ملی گرایی عربی رو به افول گذاشت. هر چند که خوشه های خشم عربی تا دهه ها بعد زنده و فعال ماند. با تمام این اوصاف، این جنبش فکری-سیاسی برای اعراب بدون دستاورد هم نبوده است. عمده ترین دستاورد این دوره، شکل گیری مفهوم ملت بر مبنای پیوند های سرزمینی، زبانی، فرهنگی و تجارب مشترک تاریخی است که می توان گذار از فرهنگ قبیله ای و رسیدن به فرهنگ ملی را نتیجه آن دانست. هرچند که این گذار به طور کامل صورت نگرفت و هنوز هم جوامعی مانند یمن و لیبی گرفتار فرهنگ قبیله ای هستند.

● انقلاب اسلامی ایران

در نیمه دوم قرن بیستم در ایران انقلابی مذهبی به وقوع پیوست که کل منطقه خاورمیانه را تحت تاثیر خود قرار داد و حتی تاثیراتی فرا منطقه ای برجا گذاشت. ماهیت مذهبی این انقلاب و رهبری آن که به عهده یک روحانی سالخورده بود در میان انقلاب های کلاسیک بی همتا می نمود. نکته برجسته انقلاب ۵۷ ایران این بود که برخلاف انقلاب های فرانسه، روسیه، کوبا و یا چین انقلابیون نه به شیوه های مسلحانه و قهرآمیز بلکه با روش هایی مدنی نظیر اعتراض، اعتصاب، راهپیمایی و شیوه های مقاومت مسالمت آمیز به پیروزی رسیدند. هر چند بعدها طیف مذهبی با اتکا به رهبر روحانی نیرومند خود توانست قدرت را به تمامی از آن خود کند و به انقلاب ایران ماهیتی شیعی ببخشد اما این مساله مانع از تاثیر گذاری آن بر منطقه خاورمیانه و دنیای اسلامی نشد.

یکی از عمده ترین پیام های انقلاب ایران استقلال از غرب بود که توانست پس از افول ناسیونالیسم عربی، حس استقلال طلبی از غرب را در دنیای اسلامی تقویت کند. این مساله چنان اهمیتی داشت که بنیان گذار انقلاب و برخی روشنفکران انقلابی پیش از شکل گیری نظام جدید به کرات در مورد آن سخن گفتند. چنان که آیت الله خمینی پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون به شدت به نظام حاکم تاخت و دولت را متهم کرد که ایران را به مستعمره اجانب تبدیل کرده است. «اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، او را بازخواست می کنند. اما اگر یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگ ترین مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق اعتراض ندارد. اگر یک آشپز یا پیشخدمت آمریکایی مرجع شما را در وسط بازار ترور کند، مردم ایران حق دستگیری او را ندارند.» (میلانی،۱۳۸۱: ۱۱۳) جلال آل احمد و مرحوم شریعتی نیز بر مساله استقلال از غرب پافشاری می کردند و متاثر از افکار امه سزر و فرانتس فانون، مساله بازگشت به خویشتن را مطرح کردند. دکتر شریعتی که پیامش حتی در میان مسلمانان مالزی و فیلیپین نیز نفوذ داشت با تاکید بر مساله استقلال، از هم کیشانش خواست تا دست از تقلید غرب بردارند.« بیایید رفقا اروپا را رها کنیم، بیایید به تقلید تهوع آور از اروپا خاتمه دهیم، بیایید به اروپایی پشت پا بزنیم که همواره از انسانیت صحبت می کند، اما موجودات انسانی را در هر کجا که می یابد، درهم می کوبد.»( اسپوزیتو،۱۳۸۲: ۳۹)

علاوه بر همه این ها مساله استقلال آن قدر مهم بود که در قانون اساسی جدید کشور که بلافاصله پس از انقلاب تدوین شد هم نمود پیدا کرد. اصول ۱۵۲و۱۵۳ قانون اساسی تاکید می کنند «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر» استوار است.

همانطور که آمد، انقلاب ایران که یکی از مهم ترین مولفه هایش استقلال از دو قطب دنیای آن زمان یعنی کمونیسم و سرمایه داری غربی بود، توانست بر منطقه تاثیر زیادی بگذارد. صدور انقلاب از همان روزهای اول به یکی از اصلی ترین اهداف سیاست خارجی کشور بدل شد، چنان که در قانون اساسی ایران نیز انعکاس یافت. اصل ۱۵۴ قانون اساسی می گوید: « جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند... بنابراین در عین خودداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.»

ترس از گسترش انقلاب ایران در منطقه و یا پدید آمدن ایران های دیگر، سران کشورهای عمدتا غرب گرای منطقه را به هراس انداخت. شاید این ترس چندان هم بی راه نبود، چرا که هیات های متعددی از کشورهای مسلمان و رهبران آنها به ایران آمدند و با آیت الله خمینی دیدار کردند. از جمله می توان به صادق المهدی از سودان، انور ابراهیم از مالزی و نور میسوری از فیلیپین اشاره کرد که برای عرض تبریک به ایران سفر کردند. علاوه بر این ها، شیعیان منطقه در لبنان، عراق، پاکستان و بحرین به جنب و جوش افتادند. گروههای سنی همچون اخوان المسلمین و الجهاد در مصر و جنبش جوانان مسلمان مالزی و حتی یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، از تجربه ایران به هیجان آمدند و از آن حمایت کردند. در همان ایام، عراق و شهرهای مذهبی آن همچون کربلا، نجف و کوفه شاهد شورشهایی علیه صدام حسین بود و آیت الله محمد باقر صدر روحانی نوگرا و متفکر، از انقلاب ایران حمایت کرد. در عربستان سعودی در استان الحصا که ۳۵ درصد از جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دادند، شورش هایی رخ داد. علاوه بر همه این ها، بخش عربی رادیو ایران به طور مرتب حاکمان غرب گرای منطقه از جمله عربستان سعودی را مورد انتقادات شدید قرار داده، از مردم می خواست دست به انقلاب اسلامی بزنند و حاکمان خود را سرنگون سازند. (همان، ۵۱) بحرین دیگر کشوری بود که پس از انقلاب ایران دستخوش ناآرامی هایی شد و تظاهرات بزرگی در آن صورت گرفت. حجت الاسلام هادی مدرسی که نقش فعالی در بحرین ایفا می کرد، پس از به راه افتادن دو تظاهرات از سوی مقامات بحرینی دستگیر و از کشور اخراج شد. گفته می شود ایشان نماینده شخص بنیان گذار جمهوری اسلامی در بحرین بوده است. ( www.tebyan.net) در روز ۳۱ دسامبر ۱۹۸۱ کودتایی علیه رژیم بحرین سازماندهی شد، که دولت بحرین آن را خنثی کرد و بلافاصله این توطئه را به جبهه آزادی بخش اسلامی بحرین که مدرسی آن را از ایران رهبری می کرد، نسبت داد. در واکنش به همین تحولات بود که کشورهای عرب منطقه، شورای همکاری خلیج فارس را برای مقابله با نفوذ ایران پایه گذاری کردند.

لازم به ذکر است که تاثیر انقلاب ایران صرفا به کشورهای عربی محدود نماند و حتی به افغانستان و آسیای میانه نیز کشیده شد.در شورش هایی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ در آذربایجان صورت گرفت، تظاهرکنندگان خواستار برچیده شدن مرز میان ایران و کشور خود شدند و یا در برخوردهایی که در سال ۱۹۸۸ میان ارامنه و آذربایجانی ها رخ داد، تظاهر کنندگان آذربایجانی غالبا تصاویری از آیت الله خمینی در دست داشتند.

اما با همه این حرف ها، انقلاب ایران نتوانست باعث به راه افتادن انقلاب های اسلامی دیگر در منطقه شود و یا ایران های دیگری به وجود آورد. بروز جنگ با یک کشور عربی و ماهیت شیعی انقلاب ایران، دو عاملی بودند که باعث شد از جذابیت آن نزد مردم منطقه کاسته شود. چنان که محمد هیکل روزنامه نگار شهیر مصری در دیدار با دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا در تهران گفت: «انقلاب ایران در آغاز یک نهضت انسان گرایانه جهانی بود، حالت اسلامی پیدا کرد، محدود به انقلاب اسلامی شد و سرانجام به یک انقلاب ساده شیعی منتهی گردید.» (بازرگان، ۱۳۶۳: ۹۷) اما هرچه که باشد نمی توان منکر تاثیر انقلاب ایران بر منطقه خاورمیانه شد. به گمان من انقلاب ما توانست خواست «استقلال» از دخالت بیگانه را در میان مردم منطقه تقویت کند.

● اسلام گرایی در ترکیه

پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و الغای خلافت، ترکهایی که رهبری آنها را مصطفی کمال برعهده داشت برای نوسازی کشور و ساختن دولت-ملت جدید، غرب گرایی را در پیش گرفتند. توجه آنها به مغرب زمین چنان شدید و افراطی بود که موجب حاکم شدن سکولاریسمی نامنعطف( بیشتر متاثر از فرانسه) و تلاش برای از صحنه خارج کردن دین از سپهر عمومی جامعه ترکیه شد. نظامیان که هم اکنون نیز خود را پیرو کمالیسم و پاسدار سکولاریسم ترک می دانند، بارها به بهانه خارج شدن سیاست مداران و احزاب از مسیر بنیان گذار ترکیه دست به کودتا زدند. آخرین این کودتاها در ۲۸ فوریه ۱۹۹۷ رخ داد که موجب سرنگونی نخست وزیر اسلام گرا نجم الدین اربکان شد و تاثیراتی عمیق در صحنه سیاسی ترکیه بر جا گذاشت.

اسلام گراها در اوایل دهه ۱۹۷۰ و با تشکیل حزب نظام ملی به محوریت اربکان وارد سپهر سیاسی ترکیه شدند. اما این حزب تنها یک سال دوام آورد و با حکم دادگاه قانون اساسی متوقف شد. در ۱۹۷۲ اربکان حزب رستگاری ملی را بنا نهاد که بر محورهای اخلاق و فضیلت تاکید داشت. پایگاه این حزب بیشتر در میان مسلمانان سنتی، کشاورزان، خرده بورژوازی محافظه کار و پیشه وران شهرهای کوچک قرار داشت. آنها نوسازی ملازم با اسلام را دنبال می کردند و اعتقاد داشتند بورژواری ایالات توسط سرمایه داران هوادار کمالیسم به حاشیه رانده شده و موجب شکل گیری نظامی از خود بیگانه و فارغ از ارزش های اخلاقی شده است. به لحاظ اقتصادی نیز حزب به دنبال توسعه و تولید ملی و کاهش وابستگی ترکیه به غرب و کاستن از نفوذ شرکت های بزرگ غربی بود. به لحاظ فرهنگی نیز آقای اربکان بر ارزشهای اخلاقی دوران عثمانی تاکید می گذاشت و با ارزش های وارداتی که کمالیست ها حامی آن بودند، مخالفت می ورزید. وی همچنین معتقد بود که دولت باید برنامه های آموزشی دینی را در مدارس به اجرا گذارد، تا نسلی معتقد و مسلمان تربیت شوند. اما کودتای سال ۱۹۸۰ و دخالت ارتش، دوباره باعث توقف اسلام گراها و تعطیلی تقریبا تمامی احزاب دیگر شد. برخی صاحب نظران، افت اقتصادی ترکیه در آن سالها، شکل گیری شکاف طبقاتی و نیز وقوع انقلاب اسلامی ایران را موجب نگرانی نظامیان و کودتای ارتش می دانند. اگر چه آقای اربکان در مجامع رسمی موضعی حمایت آمیز درباره انقلاب ایران اتخاذ نکرد، اما شنیده ها و از جمله روایت آقای هادی خسرو شاهی از دیدارش با اربکان حکایت از علاقه ایشان به انقلاب ایران و شخص آیت الله خمینی دارد.( www.khosroshahi.net) در سال ۱۹۸۳ و بر اثر شکل گیری نوعی فضای باز سیاسی، حزب اسلام گرای رفاه به رهبری نجم الدین اربکان پایه گذاری شد. حزب پس از این که در انتخابات شهرداری ها با اقبال شهروندان روبرو شد، توانست به پیروزی چشمگیری در انتخابات سراسری سال ۱۹۹۵ دست پیدا کند. پس از آن بود که اربکان با حزب خانم تانسو چیلر ائتلاف کرد و به نخست وزیری رسید، اما دوباره این دخالت نظامیان و کودتای نرم ۲۸ فوریه ۱۹۹۷ بود که باعث سرنگونی نخست وزیر اسلام گرا و ممنوعیت حزب رفاه شد. در پی کودتا، اربکان با ممنوعیت فعالیت سیاسی روبرو شد و برخی اعضای شاخص حزب همانند رجب طیب اردوغان به زندان افتادند.

هاکان یاووز تحلیل گر مسایل ترکیه و استاد مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه یوتای آمریکا معتقد است که نشست سران اروپایی در هلسینکی در سال ۱۹۹۹ که طی آن اتحادیه اروپا ترکیه را به عنوان داوطلب عضویت کامل در اتحادیه به رسمیت شناخت، تاثیر زیادی بر فضای داخلی کشور گذاشت و موجب شکل گیری «وفاق بزرگ» میان بازرگانان، نظامیان و سیاست مداران بر سر انجام برخی اصلاحات سیاسی شد.( یاووز،۱۳۸۹: ۸۸ ) ترکیه برای الحاق کامل به اتحادیه اروپایی با شروطی اساسی برای بهبود وضعیت دموکراسی، حکومت قانون، حقوق بشر، پشتیبانی از حقوق اقلیت ها و کارآمدی اقتصادی روبرو بود. اسلام گرایان نیز با درک شرایط جدید دوباره در قالب حزبی تازه زیر عنوان حزب فضیلت، به رهبری رجایی کوتان، گرد هم آمدند. آنها در این تجربه تازه سعی کردند از بکار گیری الفاظ ضد غربی و یا ضد یهودی به سبک حزب رفاه خودداری ورزند. عناصر دانشگاهی درون حزب تلاش نمودند تا اقداماتی برای رفع نگرانی سکولارها نسبت به نیات حزب در زمینه تحمیل دیدگاههای دینی خود بر آنان، صورت دهند. به علاوه، آنها بر پیشبرد فرایند دموکراسی و ایجاد فرصت های بیشتر برای زنان تاکید گذاشتند. اما با این وجود، نظامیان ترکیه حاضر به تحمل این حزب هم نبودند و به صراحت اعلام کردند که حتی اگر حزب فضیلت آراء عمومی را هم کسب کند نخواهند گذاشت به تشکیل دولت بپردازد. سرانجام این حزب اسلام گرا نیز با حکم دادگاه قانون اساسی در سال ۲۰۰۱ منحل شد. اعضای قدیمی فضیلت و پیروان نجم الدین اربکان حزب سعادت را بنیان نهادند و جوان ترهایی که مدرن تر بودند به محوریت افرادی چون اردوغان و عبدالله گل، حزب عدالت و توسعه را ایجاد کردند. این حزب در انتخابات سال ۲۰۰۲ موفق شد ۳۴ درصد آرا را کسب کند، که این نسبت در سال ۲۰۰۷ به ۴۷ درصد و در انتخابات پارلمانی ژوئن ۲۰۱۲ به ۴۹.۵ درصد کل آراء رسید. هم اکنون حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان قدرت را در ترکیه در دست دارد و حتی در حال تبدیل شدن به نماد اسلام میانه رو و سازگار با مولفه های دموکراتیک است. این محبوبیت چنان است که حتی راشد غنوشی رهبر نهضت اسلامی تونس پس از سقوط بن علی و بازگشت از تبعید اذعان کرد که افکارش به آقای اردوغان نزدیک است و بر ضرورت تشکیل رژیمی دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر در تونس تاکید کرد.( روزنامه همشهری،۱۹: ۲۱) بدین ترتیب اسلام گراهای ترکیه با ارائه الگویی عملی و موفق، توانستند اسلام دموکراتیک را به خواست عمومی بسیاری از شهروندان کشورهای اسلامی تبدیل کنند و به شکل گیری جریانی کمک کنند که «آصف بیات» از آن به عنوان « پسا اسلام گرایی» یاد می کند.

● نتیجه

همانطور که دیدیم در طول ۱۵۰ سال اخیر در منطقه خاورمیانه و میان مسلمانان جنبش های فکری-سیاسی مهمی به وقوع پیوست که هریک از آنها خواست هایی را وارد ذهنیت شهروندان کرد. از نگاه نگارنده مجموع مولفه هایی که جنبش های تاریخ معاصر منطقه به حیات عمومی مردم خاورمیانه وارد نمود، در ایجاد حرکت های دموکراسی خواهانه اخیر نقش ایفا کرده است. اگر چه اینک تب خیزش های منطقه مقداری فرو نشسته و دیگر آن توان سابق را ندارد، اما به نظر می آید که دیگر حتی حاکمان بسته ترین کشورهای خاورمیانه هم برای بقا، ناچارند دست به اصلاحاتی بزنند و این همان چیزی است که می تواند زیستن در زمانه حاضر را به تجربه ای جذاب همانند رویای « آلیس در سرزمین عجایب» تبدیل کند.

حسن توان

منابع

۱. جان .ال.اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، مترجم محسن مدیر شانه چی، تهران، انتشارات باز، ۱۳۸۲

۲. حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب ، ‌چ۵ ،‌ تهران ، امیر کبیر ،‌۱۳۷۶

۳. حسین سیف زاده، مدرنیته و نظریات جدید علم سیاست، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۴

۴. داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، تهران ،انتشارات مروارید، ۱۳۸۲

۵. موریس دوورژه، اصول علم سیاست، مترجم ابوالفضل قاضی شریعت پناهی، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۶

۶. مهران کامروا، خاورمیانه معاصر ، مترجمان محمد باقر قالیباف ، موسی پور موسوی ، تهران ، نشر قومس، ۱۳۸۸

۷. محسن میلانی، شکل گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، مترجم مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو،۱۳۸۸

۸. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، ۱۳۶۳

۹. م. هاکان یاووز، سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه، مترجم احمد عزیزی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۹

۱۰. روزنامه همشهری، سال نوزدهم، ش ۵۳۸۴

سایت ها

مقاله بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر بحرین ؛ منوچهر محمدی

۱. http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=۸۴۳۶۱

وب سایت حجت الاسلام هادی خسروشاهی

۲. http://www.khosroshahi.net/main/index.php?Page=definition&UID=۲۳۳۳۷۲