جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

دنیا طلبی؛ مانع کرامت انسان


دنیا طلبی؛ مانع کرامت انسان

● به موجب آیه “اقرا و ربک الاکرم”
(اعلی۳/)؛ خداوند، معلم کرامت است و از آنجا که طرز صحیح در تعلیم کرامت آن است که موانع آن بازگو گردد، لذا خدای سبحان موانع نیل به کرامت را ذکر نموده …

به موجب آیه “اقرا و ربک الاکرم”

(اعلی۳/)؛ خداوند، معلم کرامت است و از آنجا که طرز صحیح در تعلیم کرامت آن است که موانع آن بازگو گردد، لذا خدای سبحان موانع نیل به کرامت را ذکر نموده است، چرا که انسان تا از آن موانع نجات پیدا نکند، واجد صلاحیت شرکت در کلاس درس کرامت نخواهد بود.

“کرامت” نقطه مقابل “دنائت” است، از این رو اولین شرط کرامت انسان، نزاهت از دنیاست. به عبارت دیگر، نخستین مانع تحقق کرامت، دنیاطلبی و دلباختگی به مظاهر زودگذر آن است. بی شک انسان شیفته دنیا، شاگرد مدرسه تکریم الهی نخواهد بود. سر اینکه اهل دنیا از کرامت محرومند این است که محبوب مجازی یعنی مال دنیا را اصل می پندارند و کاملا به آن دل می بندند: “و تحبون المال حبا جما”(فجر۲۰/).

یکی از تعبیراتی که قرآن کریم در مورد دنیا به کار می برد، تعبیر “متاع الغرور” است: “و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور”(آل عمران۱۸۵/)، غرور در این آیه به معنای فریب است، یعنی دنیا ابزار نیرنگ و فریب است و اگر کسی دلبسته به دنیا شود و فریب دنیا را بخورد، به کرامت الهی نخواهد رسید. قرآن کریم درباره برخی از افراد، می فرماید: “یاخذون عرض هذا الادنی؛ متاع این دنیای پست را گرفتند”(اعراف۱۶۹/). روشن است که محبت دنیا و دلبستگی به متاع پست آن، پستی ایجاد می کند و آدمی را از کرامت دور می گرداند. بنا به فرمایش امام سجاد (ع)، انسان کریم کسی است که امور زود گذر مادی در نظرش بی ارزش باشد:

ـ “من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا؛ کسی که نفس خود را گرامی دارد، امور مادی دنیا در نظرش بی ارزش گردد”(تحف العقول:۳۱۸ ). مفهوم این روایت آن است که اگر کسی به اعتبارات دنیوی دل ببندد، به کرامت الهی دست نخواهد یافت روایت شده: در زمان رسول خدا (ص)، یکی از مومنین به نام سعد، بسیار در فقر و ناداری به سر می برد و همیشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترک نمی شد. رسول خدا وقتی او را می دید، دلش به حال او می سوخت و غریبی و تهیدستی او رسول خدا را سخت ناراحت می کرد. روزی به سعد فرمود: اگر چیزی به دستم برسد، تو را بی نیاز می کنم. مدتی از این جریان گذشت، رسول خدا از اینکه چیزی نرسید تا به سعد کمک کند، سخت غمگین شد. خداوند وقتی که رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوی او فرستاد. جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: “ای رسول خدا، خداوند اندوه تو را به خاطر

سعد دریافت، آیا دوست داری که سعد بی نیاز گردد؟” پیامبر فرمود: آری. جبرئیل گفت: “این دو درهم را به سعد بده و به او بگو که با آن تجارت کند”. پیامبرآن دو درهم را گرفت و سپس برای نماز از منزل خارج شد. هنگام ملاقات با سعد به او فرمود: ای سعد، آیا تجارت و خرید و فروش می دانی؟ سعد گفت: سوگند به خدا چیزی ندارم که با آن تجارت کنم. پیامبر آن دو درهم را به او داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن. او آن دو درهم را گرفت و همراه رسول خدا به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را خواند. بعد از نماز پیامبر به او فرمود: “برخیز به دنبال کسب رزق برو، که من از وضع تو غمگین هستم”. سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد. به قدری آن دو درهم برکت داشت که هر کالایی با آن می خرید سود فراوان می کرد، دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد، محلی را برای کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش مشغول گردید.

کم کم رسول خدا دید که بلال وقت نماز را اعلام کرده، ولی سعد هنوز سرگرم خرید و فروش است. پیامبر وقتی او را به این وضع دید، به او فرمود: “ای سعد، دنیا تو را از نماز باز داشت”. او در پاسخ چنین توجیه کرده و گفت: “چکار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟ به این مرد متاعی فروخته ام می خواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعی خریده ام می خواهم قیمتش را بپردازم”. رسول خدا در مورد سعد آن چنان ناراحت و غمگین شد که این بار اندوه رسول خدا شدیدتر از آن هنگام بود که سعد در فقر و تهی دستی به سر می برد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: خداوند اندوه تو را در مورد سعد دریافت، کدام یک از این دو حالت را در مورد سعد دوست داری؟ آیا حالت فقر و تهی دستی او و توجه او به نماز و عبادت را دوست داری؟ یا حالت دوم او را که بی نیاز است ولی توجه به عبادت ندارد؟ پیامبر فرمود: حالت اولی او را دوست دارم، چرا که حالت دوم او باعث شد که دنیایش، دینش را ربود. جبرئیل گفت: “ان حب الدنیا و الاموال فتنه و مشغله عن الآخره؛ دلبستگی به دنیا و ثروت، مایه آزمایش و بازدارنده آخرت است”. آن گاه جبرئیل گفت: آن دو درهم را که به او قرض داده بودی از او بگیر که در این صورت وضع او به حالت اول برمی گردد. رسول خدا به سعد فرمود: آیا نمی خواهی دو درهم مرا بدهی؟ سعد گفت: به جای آن دویست درهم می دهم. پیامبر فرمود: همان دو درهم مرا بده، سعد دو درهم آن حضرت را داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کم کم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت”(گناه شناسی:۱۸۳ ). همان گونه که از این روایت بر می آید، حب دنیا و دلبستگی به مظاهر فریبنده و زودگذر آن، انسان را از آخرت غافل کرده و او را از دستیابی به کرامت الهی باز می دارد.

علی مهدوی