پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
جنسیت در برداشت قالبی
![جنسیت در برداشت قالبی](/web/imgs/21/151/1jlef1.jpeg)
این مطلب به بحث درباره مفاهیم مربوط به «جنس» و «جنسیت» با رویکرد انسان شناسی جنسیت اختصاص دارد. شکل اولیه مطلب به صورت پاور پوینت بوده است که به دلایل فنی صرفا متن آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
تعریف جنس و جنسیت(گیدنز،1989)
جنس مربوط به تفاوت های زیست شناسی و آناتومیک درزن و مرد است .
جنس به شکل زیست شناختی زن و مرد اطلاق می شود .
جنسیت یک مقوله اجتماعی است و مشمول رفتار ، نقش و حضور اجتماعی زن و مرد می باشد .
جنسیت برداشتی اجتماعی – فرهنگی از زن و مرد است .
جنسیت در بافت فرهنگی ، به صورت مشخصه های روانی ، اجتماعی و تعاملی ظاهر می شود .
هارولد گارفینگل و هفت دستور طبیعی جنسیت
1 . جنسیت تابع جنس است . اگر مذکر زاده شوی جنسیت مردانه و اگر مونث زاده شوی جنسیت زنانه خواهی داشت .
2 . در جامعه انسانی ، فقط دو جنسیت زنانه و مردانه قابل شناسایی است .
3 . ترکیب جنسیت به دلیل محدودیت جنسی به زن یا مرد بودن امکان پذیر نیست .
4 . طبیعت ، زن و مرد بودن را تعیین می کند و پذیرش جنس بنابر خواست افراد نیست و کسی نمی تواند برای فرد جنس تعیین کند .
5 . هر عضوی از جامعه باید دارای جنسیت باشد ، کسی فاقد جنسیت نیست .
6 . موارد استثنایی در مورد جنس و جنسیت را نمی توان جدی گرفت .
7 . کسی قادر به تغییر یا دگرگون کردن جنسیت خود نیست .
نظریه دوره ی تجدد ( مدرنیسم ) در مورد جنسیت
* ایستا بودن جنسیت مشخصه ای برای تعیین هویت است .
* هویت تک وجهی
* احساس هویت واحد ، متمرکز و فرد گرا
نظریه دوره ی پسا تجدد ( پست مدرنیسم ) در مورد جنسیت
* جنسیت از پیش تعیین شده وجود ندارد .
* افراد جنسیت خود را انتخاب می کنند .
* جنسیت ( هویت ) چند وجهی ، غیر متمرکز ، چند تایی ، ناقص و گاه در تضاد با یکدیگر .
مثال : شخصیت های فیلم های پست مدرن و شخصیت ET با جنسیتی نامعلوم .
" زن هم اکنون در تماس با ماشین آبستره وجود خویش است . زیرا او هرگز نقش هویتی متحد و یک پارچه نداشته است . او مادر ، معشوقه و هنگام کار با دستگاه بافندگی جزئی از آن است . او هم انسان است و هم ماشین باز تولید . او جزئی است از سیستم شبیه سازی که محصولی شبیه به خود را باز تولید می کند . زن همیشه در تماس با ماده مجازی کارکرد وجود خویش است . این همان پیوندی است که بخش گمشده او و ماشین را تشکیل می دهد " ( پلانت ، 1994 ) .
تعریف Cyborg
Cyborg یک ارگانیسم سیبرنتیک است. پیوندی است از ماشین و ارگانیسم ، مخلوقی است از پیوند واقعیت اجتماعی و تخیل ..... در اواخر قرن بیستم ، عصر اساطیری ، ما همه Chimera هستیم ، پیوند هایی تئوریزه شده و مصنوعی از ماشین و ارگانیسم .
کوتاه سخن اینکه ما همه سایبرگ هستیم .
Cyberfeminism
* Cyborg ترکیب ماشین و ارگانیسم وارد واقعیت اجتماعی ، علم ، جنگ افزار و دیگر حوزه های زندگی ما شده است.
Donna Haraway (1992)
* مستحیل شدن مرزها می تواند به معنی مستحیل شدن مقوله های جنسیتی نیز شود .
* واژه ماتریکس به معنی عملگر ریاضی ( تبدیل یک بردار به یک بردار دیگر ) به معنی دقیق کلمه واژه ای است برگرفته شده از لاتین به معنی " مادر " ، " رحم " – توانایی باز تولید هویت .
* لذت در مغشوش کردن مرز ها
* مسئولیت در ساختن و باز سازی آنها
افکار قالبی
* ذهنیات ، سلیقه های گسترده و حاکمی که انعکاس گر بیانات و اعتقاداتی است که رفتارهای فیزیکی و روانی افراد را تحت تاثیر قرار می دهد ، افکار قالبی می نامیم .
*با ملاحظه رفتارهای کودکان در بازی ها یشان ( عروسک و خاله بازی ) ، متوجه گسترش و پذیرش مشخصه های افکار قالبی در آنها می شویم .
*افکار قالبی جنسیتی در کودکان از طریق والدین ، مربیان و همالان ، با به کار گیری مکانیسم تنبیه و تشویق تقویت می شود .
بررسی اهداف و مکانیسم قدرت در انتشار افکار قالبی
( باربارا اسمات ، 1995 )
*صاحبان منزلت و قدرت به منظور دستیابی به اهداف و خواست های خود ، دست به انتشار و خلق افکار قالبی می زنند .
*اعمال قدرت در اعاده ، استرداد ، حفظ ، اندوختن و به مالکیت در به دست آوردن پاداش ها یا همه ی پدیده های ارزشمند اجتماعی از طریق انتشار و خلق افکار قالبی
*حفظ و حراست نهادهای اجتماعی به نفع منافع یکی از جنس ها با اتکا به قوانین مکتوب و عرف اجتماعی متاثر از افکار قالبی به صاحبان منزلت و قدرت به منظور دستیابی به اهداف و خواست بهای بی عدالتی و نابرابری نسبت به جنس دیگر .
نقش عاطفه در اذعان عمومی ( فیشر ، 1993)
* عواطف زنانه
* عواطف مردانه
* عواطف ضعیف
عواطف قوی
* غمگین بودن
*مغرور بودن
* ترسو بودن
* متعرض بودن
* دل نگران بودن
*عصبانیت
* مضطرب بودن بی حرمتی به دیگران
عواطف ضعیف و پس خور اجتماعی
* عواطف ضعیف بهانه ای برای عدم دسترسی به قدرت است .
* دارنده ی عواطف ضعیف ، قادر به عوض کردن هنجار های اجتماع به نفع خود نیست .
* خلاقیت ، فرصت های اجتماعی دراین افراد وجود ندارد .
* تجربه های شخصی و مستقیم او از اجتماع به گوش نمی رسد و درجامعه اعمال نمی شود .
* چنین موجودی برای حفظ بقا نیازمند قبول نقش های توازن یا Role Balancing است
عواطف قوی و پس خور اجتماعی
* عواطف قوی ، بهانه ای برای بدست آوردن قدرت و کنترل اوضاع است .
* دارنده ی عواطف قوی پتانسیل داشتن منزلت والای اجتماعی را دارد .
* چنین فردی از فرصت ها به صورت صریح و بارز به نفع خود استفاده می کند .
* او موجودی با خلاقیت فرصت های اجتماعی بالاست .
* چنین موجودی نیازمند توازن نقش نیست .
* موجودیت خود را به صورت نقش های بخش بندی شده یا Compartmentalized ایفا می کند .
توازن نقشها و بخش بندی کردن
Compartmentalization & Role Balancing
*در سطح کلان نظام اجتماعی ، کنشگران اعمال خود را بر مبنای منافع تنظیم می کنند و زندگی خود را براساس منافع ، مدیریت و کنترل می نمایند .
*زنان به علت نقش تعدیل کننده ، همواره جنبه های تعدیل شده را در مورد منافع دیگران ملاحظه و رعایت می کنند .
*مردم آموخته اند که برای حفظ موقعیت خود قدم بردارند و وارد مبارزه شوند .
*زن ها موقعیت مردان را از نقطه نظر آزادی عمل و آزادی تصمیم گیری در قبال زندگی خود را ندارند . همواره مداخلاتی خارج از حیطه ی عملیاتی یا زندگی به آنها تحمیل می شود .
*زن ها با حفظ و تعدیل منافع دیگران نمی توانند به برنامه ها و اولویت های خود وفادار بمانند .
*زن ها و دیگر فرو دستان جامعه امور زندگی خود را طوری کنترل می کنند که هم منافع خودشان حفظ شود و هم اینکه به دیگران ضرر زده نشود ( البته هیچ تضمینی در موفقیت این موضوع وجود ندارد .
*آنچه که اتفاق می افتد عنوان توازن نقش یا Balancing Role دارد .
*زنان و دیگر فرو دستان اجتماع زندگی خود را به دو بخش تقسیم می کنند .
الف – واقعیت هایی که به واسطه تجربه شخصی و مستقیم به دست آمده است .
ب -- تجربه هایی که جامعه به او تحمیل و دیکته کرده است .
*سوال این است که این انسان با این دو نوع تجربه ی متفاوت چگونه زندگی کند و چه رویکرد ( ها ) یی را پیشه ی خود سازد ؟
1 . عدم توجه و تعقل عمیق درمورد هر دو تجربه
2 . سعی در تطبیق بعضی ازتجارب شخصی با الگوهای سازمان یافته در سطح کلان جامعه .
3 . همدلی و همدردی با کسانی که از دو قسمتی بودن تجربه آگاهی دارند .
4 . انکار تجربه شخصی و پذیرفتن تجربه های سازمان داده شده و پیشنهادی جامعه .
بخش بندی کردن یا compartmentalization نقشی است که افراد فقیر و فرادست و قوی در اجتماع بازی می کنند. برای چنین اشخاصی لزومی به توازن نقش ها وجود ندارد . آنها در هر نقشی همان رلی را ایفا می کنند که از آنها انتظار می رود . مثال : رئیس شرکتی را در نظر بگیرید که درمحیط اداری به محض دیدن برادرخود می تواند نقش ریاست خود را داشته باشد و در خانه تبدیل به برادر شود .
نتیجه گیری
*دیدگاه ها و تعاریف متفاوت از قبیل جنس ، جنسیت ، افکار قالبی ، و اشارات مختصری از جنسیت در دوره ی مدرن و پسا مدرن داده شد. همچنین با دو مقوله ی توازن نقش ها و بخش بندی شدن ازنقطه نظرجرج هربرت مید آشنا شدیم .
*سعی شد تا رابطه ی بین جنسیت و هویت ، عاطفه قوی، مشخصه های دوره ی مدرنیسم ، هویت تک وجهی در مورد جنسیت و بخش بندی شدن شخصیت از یک سو و از سوی دیگر در بین جنسیت و هویت ، عاطفه ی ضعیف ، مشخصه های دوره ی پست مدرنیسم ، هویت چند وجهی و توازن نقش ها نشان داده شود .
امیلیا نرسیسیانس مدیر گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و از همکاران «انسان شناسی و فرهنگ» است.
enerciss@ut.ac.ir
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
انتخابات ریاست جمهوری مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت ریاست جمهوری
هواشناسی پلیس تهران قتل اصفهان شهرداری تهران وزارت بهداشت قوه قضاییه حوادث خانواده آموزش و پرورش سازمان هواشناسی
خودرو مسکن تورم قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو قیمت سکه دلار دولت سیزدهم بازار سرمایه بورس
تلویزیون سینما محرم بازیگر تئاتر علیرضا قربانی سینمای ایران تخت جمشید سارا بهرامی رسانه ملی کنسرت دفاع مقدس
ماهواره کنکور ۱۴۰۳
رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین جو بایدن ترکیه دونالد ترامپ غزه جنگ غزه آمریکا اسرائیل فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال تیم ملی پرتغال جام ملت های اروپا لیگ برتر لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی گوگل موبایل اینترنت نمایشگاه الکامپ سامسونگ اینستاگرام اپل عیسی زارع پور ایرانسل فیبرنوری ربات
تب دنگی کاهش وزن برنج خواب سرطان مغز گلابی دیابت مو بارندگی