پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
درباره کلوزآپ کیارستمی
همچون فیلمهای خاصی از بونوئل، کریس مارکر و دیگران، کلوزآپ به این پرسش میپردازد که آنچه ما در فیلمها به آن حقیقت یا حقیقت مستند میگوییم چیست. با وجود همه سخنان و استدلالات و همه مدرنیته و مهارتش، کلوزآپ نهایتاً ما را متوجه موضوع ایمان میکند. چه چیز ایمان ترسناک است؟ ایمان چه ارمغانی دارد؟
فیلم بدون عنوان، فهرست عوامل یا هر گونه اعلانی با یک سکانس 15 دقیقهای شروع میشود که در آن یک خبرنگار به همراه دو پلیس داخل یک تاکسی به سمت یک ساختمان مسکونی در تهران میروند تا یک فرد شیاد را دستگیر کنند. او با تظاهر به اینکه کارگردان مشهور سینما، محسن مخملباف است از یک خانواده مرفه سوء استفاده کرده است. سکانس داستانی به نظر میرسد، صحنه پردازی دقیق به همراه زمان بندی دقیق خطوط و دوربینی که جایی قرار دارد که باید داشبورد یا شیشه جلو خودرو باشد. اما وقتی دستگیری رخ میدهد عنوان فیلم و عوامل آن پدیدار میگردد که ما را از یک «فیلمنامه» نوشته کیارستمی «بر اساس اتفاقات واقعی» و فهرست نام افراد حاضر در فیلم که «در نقش خودشان ظاهر شدهاند» مطلع مینماید. عناوین برروی تصویر یک روزنامه در حال چاپ پدیدار میشوند که نشان میدهد فیلم موقعیت خود را به عنوان چیزی شبیه یک روزنامه درک میکند. نه یک رسانه شفاف بلکه یک رسانه ارتباط جمعی که افراد برای کسب اطلاعات، احتمالا اطلاعات واقعی و دقیق، به آن مراجعه میکنند.
فیلم با چهار صحنه دیگر ادامه مییابد که همگی به ظاهر مستقیماً فیلمبرداری شدهاند، مصاحبههای دست اول با افراد درگیر در داستان. اولین مصاحبه با پلیسهای بیرون زندانی که مرد دستگیر شده نگهداری میشود اولین اطلاعات در مورد دستگیری را به کیارستمی میدهد. بنابراین سکانس افتتاحیه که دستگیری را در زمانی که اتفاق میافتد نشان میدهد در واقع یک بازسازی است، چرا که کیارستمی از ماجرای دستگیری در زمان رخداد آن اطلاعی نداشته و بنابراین نمیتواند نشاندهنده اتفاق واقعی باشد.
فیلم با مصاحبهای با خانواده قربانی، خانواده آهنخواه، در منزل آراسته شان ادامه مییابد.آنها کیارستمی را به نام خطاب میکنند که حضور بیشتری را در فیلم برای او به ارمغان میآورد. مصاحبه دست اول به نظر میرسد چرا که خانواده صمیمانه نگرانی خود را از اینکه در آنچه حالا دیگر یک پروژه سینمایی است و آنها پذیرفتهاند که در آن شرکت نمایند، ساده لوح تصویر شود ابراز میدارد. خانواده علاقه خود به سینما را آشکار میکند. پسر بیکار خانواده، مهرداد، فیلمنامههایی به عنوان راه فراری از خستگی و ناامیدی ناشی از بورژوازی مینویسد. علاقه به سینما خانواده را به سمت فرد شیاد سوق داده و حالا آنها را به کیارستمی پیوند میدهد.
در مرحله بعد در خلال یک مصاحبه در زندان با فرد شیاد آشنا میشویم، حسین سبزیان، فردی که تمام فیلم حول محور او میچرخد. در اینجا برای اولین و تنها بار ما واقعاً کیارستمی را، هرچند فقط از پشت سر، میبینیم. این فیلمساز است که با شتاب به جلو حرکت میکند تا با سوژه خود یعنی منبعی که فیلم را بوجود میآورد مواجه شود.
تصویربردار کیارستمی دفتر زندان، جایی که مصاحبه انجام میشود، را احتمالاً به دلیل قوانین زندان به صورت نشسته در نزدیکی یک پنجره شیشهای دارای حفاظ و پشت جایی که کیارستمی و سبزیان نشستهاند فیلمبرداری میکند. لنزی استفاده شده که به تدریج از مانع عبور میکند و هنگام صحبت کردن سبزیان به صورت وی نزدیک میشود. این موقعیت، وظیفه و آرزوی همیشگی سینمای مستند را بیان میکند، گذشتن از موانع، نگاه کردن از نزدیک، جلب توجه به آنچه علاقمند است.
در اینجا این علاقه، سیمای آن عقده است، عقده این مرد احساسی از طبقه کارگر که آن را با زبان سینما به ما میگوید، و به علت داشتن این عقده به ارتکاب جرم کشیده شده است. او در خواستی دارد: «درد من را به تصویر بکشید.»
کیارستمی با یک مقام رسمی دادگاه صحبت میکند و سپس قاضی که ریاست محاکمه سبزیان را به عهده دارد اجازه فیلمبرداری از محاکمه را صادر و تاریخ دادگاه را جلو میاندازد. قدرت فیلم برای مداخله در سیستم قضایی تحسین برانگیز است و در پایان مصاحبه دو فیلمساز به صورت ضد نور در هیبتی روح مانند که یادآور فرشتگان است از مقابل دوربین رد میشوند. قاضی، مرد کوچکی با چشمان درشت و در کسوت یک روحانی میخواهد که در فیلم شرکت داشته باشد.
کلاکت فیلمساز صحنه محاکمه را اعلام میکند که تمام طول مدت بخش میانی کلوزآپ را اشغال میکند. آنچه که در آن واحد هم یک رخداد عمومی مهم است و هم یک فیلم. اولین کلمات این صحنه «بسم ا... الرحمن الرحیم» قاضی است که یادآور موضوع فرشتههاست و مجدداً موضوع ایمان را مطرح میکند و ابعاد قدرت و منبع الهام فیلم را تا فراتر از آنچه قبلاً بود باز مینماید.
اگر این دادگاه خداست، بسیار بیشتر دادگاه کارگردان فیلم یا دادگاه فیلم است. به نظر میرسد این اپیزود روی یک نوار ویدئو یا نواری (material) با سطح کیفی پایینتر از تمام فیلم کلوزآپ گرفته شده، شاید به علت عدم ضرورت ناشی از مقررات دادگاه یا شاید برای آنکه به لحاظ فرم این بخش جدا از سایر بخش های فیلم باشد. آیا ما در حال تماشای محاکمه واقعی هستیم یا یک بازسازی و شاید با تغییراتی؟ آیا مهم است که به کیارستمی اعتماد کنیم؟ در اینجا به سبزیان و خانواده آهنخواه اجازه داده میشود که تمام انگیزهها و اعمالشان را در تمام طول آنچه رخ داده است بیان نمایند.
کیارستمی سوالاتی میپرسد و ماجراها را تا درجهای هدایت میکند و آنها را کارگردانی مینماید. او برای سبزیان توضیح میدهد که از یک «لنز کلوزآپ» استفاده خواهد کرد تا سبزیان بتواند کاملاً خود را معرفی کند. حرکت پن دوربین در عرض اتاق نورپرداز کیارستمی را نشان میدهد و روشن میکند که فیلمسازها عمداً نیمی از صورت سبزیان را در نور قوی و نیم دیگر را در سایهای عمیق قرار دادهاند. صحنه طولانی محاکمه شامل دو صحنه بازسازی به صورت فلاش بک است که نشان میدهد مطلب مورد بحث نیاز شدیدی برای صحنه پردازی هایی ایجاد میکند تا مسائل شفاف شود و همه چیز همانطور که هست مطرح گردد. نشانههایی وجود دارد که سبزیان همچنان در حال بازیگری است و این بار به عنوان یک فرد پشیمان که موجب طرح این درخواست میشود که میتوان از این بازیگری اجتناب کرد. سبزیان میگوید که از ته دل سخن میگوید و از تولستوی نقل قول میکند تا نتیجه بگیرد که هنر تقسیم صمیمانه احساسات است. کلوزآپ، اگر آن را بپذیریم، همزمان صمیمی و هنرمندانه است. بنا به درخواست قاضی، خانواده آهنخواه سبزیان را میبخشند.
کلوزآپ با سکانسی به پایان میرسد که در آن، در فاصلهای، محسن مخملباف در خیابان ظاهر میشود و سبزیان را در حال گریه ملاقات میکند و دو نفری با موتور سیکلت مخملباف در سطح تهران حرکت میکنند تا با خانواده آهنخواه تماس بگیرند و برایشان گل ببرند.کیارستمی و عواملش در یک خودروی دیگر آنان را دنبال میکنند و فیلم میگیرند. ظاهراً میکروفون یقهای مخملباف کار نمیکند و به نظر میرسد کیارستمی و یکی از دستیارانش توضیحات فی البداههای چون: «نمی توانیم دوباره بگیریم» در مورد روند این صحنه ارائه میکنند. از ابتدای فیلم (آن سفر اولیه از میان شهر به طرف منزل خانواده آهنخواه)کلوزآپ الگویی از محدودیتی که به رهایی گریز میزند را بنا میکند. صحنه محاکمه نیز به داخل فلاشبکها گریز میزند. به نظر میرسد کل فیلم نوعی ایجاد آمادگی برای حرکت ناگهانی به داخل سکانس به شدت متحرک پایانی است، یک حیله پیچیده هنرمندانه یا نمونهای از فیلمی که هر آنچه میتواند میکند تا همراه وقایع باشد نه تحت کنترل آنها. فیلم با فریم ثابتی از صورت سبزیان تمام میشود، با صورتی سرشار از پشیمانی، اشکهایی جاری و یک لبخند زیرکانه که کمکم آغاز میگردد.
کلوزآپ (نمای نزدیک، ایران، 1990 – 1369، 90 دقیقه)
تهیه کننده: علیرضا زرین، کارگردان و تدوینگر: عباس کیارستمی، فیلمنامه: عباس کیارستمی براساس یک داستان واقعی. با بازی افرادی که در نقش خودشان ظاهر شدهاند. تصویربردار: علیرضا زریندست. ساخته شده در تهران.
این مطلب از دانشنامه سینمای مستند، نوشته یان اتکن (Ian Aitken)، انتشارات راتلج، جلد اول. صفحات 235 و 236 ترجمه شده است.
پرونده ی «عباس کیارستمی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/4167
دکتر ناصر رضایی پور ،پزشک و پژوهشگر سینما است.
http://drnr.wordpress.com/
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی قوه قضاییه تهران روز معلم پلیس اصفهان سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو سایپا کارگران تورم
نمایشگاه کتاب سریال جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین نتانیاهو ترکیه یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تماس تصویری هواپیما تبلیغات اپل تلفن همراه گوگل همراه اول آیفون ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن دیابت بیماری قلبی مسمومیت داروخانه