سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

تصوف چیست


ابوسعید ابوالخیر گفت تصوف دو چیز است, یك سو نگریستن و یكسان زیستن

ابوسعید ابوالخیر گفت: تصوف دو چیز است، یك سو نگریستن و یكسان زیستن.

و گفت این تصوف عزتی است در دل، و توانگری است در درویشی، و خداوندی است در بندگی، سیری است در گرسنگی، و پوشیدگی است در برهنگی، و آزادی است در بندگی، و زندگانی است در مرگ، و شیرینی است در تلخی.

و در میان مشایخ این طایفه، اصلی بزرگ است كه این طایفه همگی یكی باشند و یكی همه - میان جمله صوفیان عالم ، هیچ مضادت و مباینت و خود دویی نباشد، هر كه صوفی است، كه صوفی نمای بی معنی در این داخل نباشد. و اگر چه در صور الفاظ مشایخ از راه عبارت تفاوتی نماید، معانی همه یكی باشد. چون از راه معنی در نگری، چون همه یكی اند، همه دست ها یكی بـُوَد و همه نظرها یكی بود. اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید

هفت وادی (مرحله) عرفان ایرانی

طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فنا.

گـفـت مــا را هـفـت وادی در ره اسـت

چون گـذشـتـی هـفت وادی، درگه است

وا نـیـامـد در جـهـان زیــن راه كــــس نـیـسـت از فـرسـنـگ ِ آن آگــــاه كــــس

چون نـیـامــد بــاز كــس زیــن راه دور

چـون دهـنـدت آگـــهـــی ای نــــاصــبــور

چـون شدنـد آنـجـایـگـه گـم سـر به سر

كــی خــبــر بــازت دهــد از بــی خــــبــر

هـسـت وادی طــلــب آغــــاز كــــــار

وادی عـشق اسـت از آن پـس، بی كنار

پـس سـیـم وادیـسـت آن مـعــرفـت

پـس چـهـارم وادی اسـتـغـنـی صــفــت

هـسـت پـنـجـم وادی تـوحـیـد پــاك

پـس شـشـم وادی حـیــرت صـعـب نـاك

هـفـتـمـیـن، وادی فـقـرست و فـنـا

بــعــد از ایــن روی روش نــــبـــود تـــــرا

در كشش افـتـی، روش گـم گرددت

گـــر بــود یــك قــطــره قــلــزم گــــرددت

شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری

عرفان چیست؟

عرفان معجونی شگفت انگیز از مكتب های مختلف فلسفی جهان است. در عرفان عقاید برهمن ها، بودائی ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید و حتی نكاتی از آئین زرتشت را می توان یافت.

از كلمه ی عرفان "میستیك" یا "میستیسیزم" یا "گنوسیسم" كه به معنی "مرموز، پنهانی، مخفی" است و به فارسی "عرفان" ترجمه شده، به طور متداول و معمول جهان بینی دینی خاصی مفهوم می گردد، كه امكان ارتباط مستقیم و شخصی و نزدیك (و حتی پیوستن) و وصل آدمی را با خداوند، از طریق آنچه به اصطلاح "شهود" و "تجربه باطن" و "حال" نامیده می شود جایز و ممكن الحصول می شمارد.

اندیشمندان نوع انسان به دو دسته منقسم می شوند: دسته ای معتقد به حقیقت این عالمند و می گویند آنچه به وسیله حواس ما درك می شود به ذات خود قائم است و با زوال ما زوال نمی پذیرد. گروه دیگر به حقیقت این عالم معتقد نیستند و می گویند: جهان خارج، مجموعه ایست از تصورات ما؛ به عبارت دیگر مجموعه ای از معانی ذهنی است كه به ذات خود حقیقت ندارد و اگر وجودی دارد در ذهن است.

مناقشه طرفداران این دو نظریه كه یكی را پیروان مكتب " اصالت ماده " و دیگری را پیروان مكتب " اصالت " تصور نامیده اند، سرتا سر تاریخ فكر بشری را اشغال كرده است. برای تلفیق و جمع میان این دو نظریه، كوششهای فراوانی صورت گرفته است كه از بحث ما خارج است.

عارفان از بین دو نظریه بالا راه میانین را گزیده اند. بدین معنی كه به ادراكات حواس كه جهان آگاهی عملی از آن تكوین می یابد اقرار می كنند و آن را قوه ی تصویرگر فكر می دانند؛ ولی به وجود جهانی از علل كه در ماوراء مدركات حواس قرار دارد نیز قائلند، و می گویند آن را حقیقتی است برتر از حقیقت عالم حسی.

بنابراین عارفان بدین طریق راه حل میانه ای را پیش می نهند كه بیشتر مورد توجه دیندارانی است كه می خواهند میان دین و لوازم اخلاقی آن از یكسو و موهبتهای علم كه از تجربه ی حسی حاصل شده است از دیگر سو، تلفیق كنند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.