جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

علم و دین


علم و دین

مشخصه تعیین كننده و جداكننده علم جدید از علم قرون وسطایی تركیب جدید استدلا ل ریاضی و مشاهده تجربی است یك قرن پیش از گالیله, كوپرنیك از اهمیت «ساده سازی ریاضی وار» سخن می گوید

جداانگاری حوزه‌های علم و دین با آرای بسیاری از دانشمندان كه می‌گویند علم، فرآورنده دانش فنی تخصصی است، تقویت شده است. در اینجا نیز از اشتباهات تاریخی درس گرفته شده است. محدودیت‌های علم در بسیاری از آثار اخیری كه در زمینه فلسفه علم نگاشته شده، مطرح شده است.

در فیزیك نوین مسئله تاثیر مشاهده‌گر بر موضوع مطالعه یا داده‌ها و یافته‌های علمی به عنوان امری ناگزیر و مسلم‌پذیرفته شده است. علا‌وه براین جریان‌های فكری كه در محافل كلا‌می‌و علمی برقرار است، تاثیر مكتب تحلیل زبان فلسفه جدید نیز به جداانگاری علم و دین كمك كرده است.

تحلیلگران زبانی توجه خود را به نقش‌های گوناگون انواع زبان در زندگی بشر معطوف كرده‌اند. به نظر این گروه از مفسران، علم ودین مستقل و خودمختاراند وهر یك باید كار خود و راه خود را در پیش گیرد. این دو دیدگاه‌های مكمل به دست می‌دهند نه توصیفاتی كه غیرقابل جمع با آن دیگری باشد و باید از داشتن مجموعه‌ای از زبان‌های مستقل و نامرتبط خرسند و خشنود باشیم.

هم زبان علم و هم زبان دین از نظر مرجع و محتوا واقع‌نگرند و در هیچ‌یك از این دو حوزه نمی‌توان افسانه‌ای مفید سر كرد. هر دوگروه، یعنی هم گزاره‌ها و گزارش‌های علم و هم دین باید در به دست دادن تعبیری منسجم از كل تجارب بشری سهیم باشند.

كیهان شناسی ارسطو و الهیات مسیحی، در هم آمیخته و تصویر قرون وسطایی جهان را پرداخته بود. زمین فلك مركزی ثابت، در میان افلا‌ك متحد‌المركز محاط شده بود.

طبق نظام بطلمیوسی، سیارات، مسیر مستدیری را می‌پیمودند كه مركز آن متصل به افلا‌ك جنباننده بود، كاینات و كرات آسمانی، چون كامل و بی فساد انگاشته می‌شدند، سزاوارشان بود كه فقط از كامل‌ترین شكل‌ها و مسیرها كه دایره است، پیروی كنند.

رهیافت‌های گوناگون به طبیعت، طی قرون وسطی با هم در كشاكش بودند. یك چند، سرنوشت معنوی و اوخروی انسان آنچنان مهمتر از روابط و امور دنیوی دانسته می‌شد كه جهان را بسان یك تمثیل مجازی بزرگ در نظر می‌آوردند كه راز و اشارت اصلی‌اش، همانا فحوای مذهبی است.

در نظام حكمی‌ كلا‌می‌آكویناس، عقل بس مهم و پیشاهنگ و راهگشای ایمان است. عقل می‌تواند به بعضی از حقایق الهیات، ازجمله وجود خداوند پی ببرد.

به گفته اكویناس، وحی واجب است، زیرا مهمترین حقایق الهی یا الهیات در دسترس عقل نیست. وجود خداوند را با عقل و منطق می توان ثابت كرد ولی تثلیث و تجسد حلول لا‌هوت (خداوند) در ناسوت و عیسی را نمی‌توان در مفهوم و تعریفی كه آكویناس از خداوند به دست می‌داد، محرك غیر متحرك ارسطو و پدرانسان وار كتاب مقدس در هم آمیخته و یگانه شده بود. علت اولا‌دی مابعد‌الطبیعی فلسفه یونان با آفرینشگر دانا و توانای الهیات اهل كتاب همسان گردیده بود.

علا‌وه بر این، آكویناس خداوند را به عنوان پروردگار و مدبر همیشگی طبیعت تعریف می‌كرد و نه صرفا آفریدگار و مبدع آن. به نظر آكویناس تدبیر الهی، قدرت فعالی است كه هر نظام طبیعت را برپای دارد و هم در آن و از طریق آن در كار است. خداوند علا‌وه بر افعالی كه در نقش آفریدگار و خیر اعلی به منصه ظهور می‌رساند، طرق و اسباب مختلفی برای برآوردن اراده رشیت خویش دارد. او از طریق علل طبیعی عمل می‌كند. همچنین به واسطه فرشتگان و اجرام ملكی بر جهان حكم می‌راند.

مشخصه تعیین كننده و جداكننده علم جدید از علم قرون وسطایی تركیب جدید استدلا‌ل ریاضی و مشاهده تجربی است. یك قرن پیش از گالیله، كوپرنیك از اهمیت «ساده‌سازی ریاضی‌وار» سخن می‌گوید. نظام بطلمیوسی كه طبق آن تصور می‌شد خورشید و ستارگان به دور زمین می‌گردند، جرح و تعدیل‌های بسیاری یافته بود و برای آنكه با كشفیات تازه اخترشناسی انطباق یابد، دوایری تودرتو بر آن افزوده شده بود.

بسیاری از آزمایش‌های گالیله آزمایش‌های ذهنی بودند كه هرگز به مرحله واقعیت در نیامدند. چنانچه او صرفا به آزمایش از جهت اقناع حریفان نیازمند بود. تا اواخر قرن هفدهم كفه عقلی علم بر كفه تجربی‌اش می‌چربید.

مقولا‌ت جرم، مكان وزمان در نظر كلمای مدرسی (اسكولا‌ستیك‌ها) بالنسبه بی اهمیت بود; چرا كه روابط زمانی را عارض بر سرشت حقیقی یك شی می‌شمردند. مبنای تصمیم گالیله و تقسیم او كه كیفیات را به اولیه و ثانویه تقسیم می‌كرد، آن بود كه قابلیت آنها از نظر ریاضی را نشان دهد. دكارت كه معاصر گالیله بود، شرحی فلسفی از تمایز بین كیفیات اولیه و ثانویه به دست داد. جهان خارج همانا ماده خودپسنده ممتد در مكان است.

ریاضیات كه از نظر دكارت همواره مثل اعلا‌ی مفاهیم روشن و متمایزی بود كه انسان می‌توانست به آنها قطع و یقین داشته باشد، كلید درك طبیعت بود. دكارت همه مراتبی را كه بین پیدایش ذهن یا آگاهی و ماده قرار داشت، جز قلمرو ماده می‌گذاشت و ادعا می‌كرد كه همه حیوانات ماشین‌هایی خودكار، پیچیده، بدون عقل و بدون احساسات‌اند.

نویسنده: ایان باربور

ترجمه: بها الدین‌خرمشاهی

نشر: مركز نشر دانشگاهی

امین فیروزگر‌