سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
ای همه هستی زتو پیدا شده
![ای همه هستی زتو پیدا شده](/web/imgs/16/147/1zy301.jpeg)
یکی از شاعران بزرگ و توانمند ایران حکیم نظامی گنجهای است که خمسه او شهرت والا و گستردهای دارد. او در آغاز هر پنج منظومه پس از حمد خداوند متعال با او به راز و نیاز میپردازد. در ابتدای مخزنالاسرار خود پس از ابیات تحمیدیه در مناجات اول میگوید:
ای همه هستی ز تو پیدا شده / خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کائنات / ای همه قائم چو تو قائم به ذات
هستی تو صورت پیوند نی / تو به کس و کس به تو مانند نی
آنچه تغیر نپذیرد تویی / وان که نمردهست و نمیرد تویی
ما همه فانی و بقا بست تو راست / ملک تعالی و تقدس تو راست
خاک به فرمان تو دارد سکون / قبه خضرا تو کنی بیستون
جز تو فلک را خم چوگان که داد / دیگ جسد را نمک جان که داد
چون قدمت بانگ بر ابلق زند / جز تو که یا رد که اناالحق زند
تا کرمت راه جهان برگرفت / پشت زمین بار گران برگرفت
هر که نه گویای تو خاموش به / هر چه نه یاد تو فراموش به
و خلاصه طی ۴۰ بیت پر از حکمت و زیبایی و سر تا پا تلمیح و استعاره و اشارات قرآنی و حدیثی و دانستههای علمی، یگانگی و عظمت یزدان را ذکر کرده و از ابتدا تا پایان با معبود و معشوق خود سخن میگوید و در پایان تخلص کرده و عرض میکند:
بنده ـ نظامی ـ که «یکی گو»ی توست / در دو جهان خاک سرکوی توست
خاطرش از معرفت آباد کن / گردنش از دام غم آزاد کن
که میبینیم هم تحمید و ذکر توحید است و هم راز و و نیاز به درگاه خداوند و هم دعا و طلب نجات و رهایی. در آغاز همین منظومه مخزنالاسرار که سرایش آن را در سال ۵۵۲ هـ . ق به انجام رسانده مناجات دومی دارد که در بخشایش و عفو یزدان است.
ای به ازل بوده و نابوده ما / وی به ابد زنده و فرسوده ما
چاره ما ساز که بیداوریم / گر تو برانی به که روی آوریم؟
این چه زبان و چه زبانرانی است / گفته و ناگفته پشیمانی است
دل زکجا وین پروبال از کجا / من که و تعظیم جلال از کجا؟
در گذر از جرم که خواهندهایم / چاره ما کن که پناهندهایم
ای شرف نام «نظامی» به تو / خواجگی اوست غلامی به تو
در منظومه دیگر خمسه ـ خسرو و شیرین ـ که آن را حدودا به سال ۵۷۳ آغاز کرده و در ۵۷۶ هـ . ق به انجام رسانده، تحمیدیه مدخل آن مستقیما به صورت مناجات بیان شده و در همان ابتدا خود را معرفی میکند.
خداوندا در توفیق بگشای / نظامی را ره تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید / زبانی کآفرینت را سراید
مده ناخوب را پر خاطرم راه / بدار از ناپسندم دست کوتاه
درونم را به نور خود برافروز / زبانم را ثنای خود در آموز
به داوودی دلم راتازه گردان / «زبورم» را بلندآوازه گردان
عروسی را که پروردم به جانش / مبارک رویگردان در جهانش
سوادش دیده را پر نور دارد / سماعش مغز را معمور دارد
و در همین منظومه پس از ذکر توحیدباری و استدلال نظر و توفیق شناخت یکبار دیگر گویی مناجات قبلی خودرا کافی و کامل ندانسته باز به مناجات مینشیند و از او طلب آمرزش میکند:
خدایا چون گل ما را سرشتی / وثیقتنامهای بر ما نوشتی
چو ما با ضعف خود دربند آنیم / که بگزاریم خدمت تا توانیم
و در پایان میگوید:
چراغم را زفیض خویش ده نور / سرم راز آستان خود مکن دور
دل مست مرا هشیار گردان / زخواب غفلتم بیدار گردان
چنان خسبان چو آید وقت خوابم / که گر ریزد گلم ماند گلابم
زبانم را چنان ران بر شهادت / که باشد ختم کارم بر سعادت
تنم را در قناعت زنده دلدار / مزاجم را به طاعت معتدل دار
دماغ دردمندم را دوا کن / دواش از خاک پای مصطفی کن
آنگاه به نعت حضرت رسول میپردازد و سپس بقیه مطالب و نیز داستان زیبا و جذاب و مفصل و عبرتآموز خسرو و شیرین را بیان میکند. در منظومه سوم یعنی لیلی و مجنون که به قولی آن را فقط در چهار ماه از سال ۵۸۵ هـ . ق سروده باز هم تحمیدیه منظومه به صورت یک مناجات سراپا اخلاص و عبودیت و خداپرستی و یزدانگرایی سروده و عرضه میشود.
ای نام تو بهترین سرآغاز/ بینام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم/ جز نام تو نیست بر زبانم
ای کارگشای هر چه هستند/ نام تو کلید هر چه بستند
ای هست کن اساس هستی/ کوته ز درت درازدستی
ای خطبه تو تبارکالله / فیض تو همیشه بارکالله
و خلاصه طی یک مناجات صد و چند بیتی، تخلص کرده یا خود را در محضر ربوبی معرفی کرده و گوید:
گر بنده نظامی از سر درد/ در نظم دعا دلبری کرد
زان پیش کاجل فرا رسد تنگ / وایام عنان ستاند از چنگ
ره بازده از ره قبولم/ بر روضه تربت رسولم
و در ادامه آن به نعت و ستایش حضرت رسول پرداخته و از معراج حضرتش سخن گفته و بعد از چند موضوع حکمی و الهی به بیان داستان و فرعی آن دو عاشق مشهور عرب میپردازد.
سجادی: یکی از شاعران بزرگ و توانمند ایران حکیم نظامی گنجهای است که خمسه او شهرت والا و گستردهای دارد. او در آغاز هر پنج منظومه پس از حمد خداوند متعال با او به راز و نیاز میپردازد
هفتپیکر او نیز که مشتمل بر دو منظومه بهرامنامه و هفتگنبد است و در سال ۵۹۳ هجری قمری به پایان رسیده با این مناجات زیبا و دلنشین آغاز میشود:
ای جهان دیده بود خویش از تو/ هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت بدایت همه چیز/ در نهایت نهایت همه چیز
ای برآرنده سپهر بلند/ انجمافروز و انجمنپیوند
آفریننده خزاین جود/ مبدع و آفریدگار وجود
نام تو کابتدای هر نامست/ اول آغاز و آخر انجام است
بسته بر حضرت تو راه خیال/ بر درت نانشسته گرد زوال
به یک اندیشه راه بنمایی/ به یکی نکته کار بگشایی
ای نظامی پناهپرور تو/ به در کس مرانش از در تو
سربلندی ده از خداوندی/ همنش را به تاج خرسندی
شرفنامه نیز منظومهای است مشتمل بر دو مثنوی خردنامه و اسکندرنامه که به نظر میرسد آن را بعد از ۵۹۳ سروده. او ـ نظامی بزرگ ـ این منظومه را با مناجات دلنشین و ارزشمند زیر میآغازد:
خدایا جهان پادشایی توراست/ ز ما خدمت آید خدایی تو راست
پناه بلندی و پستی تویی/ همه نیستند آنچه هستی تویی
هر آن آفریده ز بالا و پست/ تویی آفریننده هر چه هست
تویی برترین دانشآموز پاک/ ز دانش قلم رانده بر اوج خاک
چو شد حجتت بر خدایی درست/ خرد داد بر تو گواهی نخست
خرد را تو روشن بصر کردهای/ چراغ هدایت تو بر کردهای
تویی کاسمان را برافراختی/ زمین را گذرگاه او ساختی
سپردم به تو مایه خویش را/ تو دانی حساب کم و بیش را
تمام این مقدمه مشحون است از اعتراف به بزرگی و عظمت و رحمانیت در صمیمیت ذات الهی و بیان کوچکی و ضعف بشر در مقابل او که احد است و واحد و خالق و بخشنده و بخشاینده.
پس از این مناجات زیبای حدود یکصد بیتی مناجات دیگری نیز میآورد با مطلع:
بزرگا، بزرگی دها بیکسم / تویی یاوریبخش و یاریرسم
...
امیدم به تو هست از اندازه بیش / مکن ناامیدم ز درگاه خویش
ز خود گرچه مرکب برون راندهام / به راه تو در نیم ره ماندهام
فرود آر مهدم به درگاه خویش / مگردان سر رشته از راه خویش
ز رونق مبر نقش آرایشم / نصیبی ده از گنج بخشایشم
سری را که بر سر نهادی کلاه / مینداز در پای هر خاک راه
دلی را که شد بر درت رازدار / ز دریوزه هر دری بازدار
نظامی بدین پایگاه رفیع / نیارد به جز مصطفی را شفیع
که میبینیم بلافاصله به ستایش حضرت رسول میپردازد.
آخرین منظومه خمسه نظامی، اقبالنامه است که خردنامه یا خردنامه اسکندری نیز نامیده شده است که شاید آن را در سال ۵۹۸ هـ .ق سروده باشد.
نظامی در این منظومه پس از تحمیدیه با مطلع:
خرد هر کجا گنجی آرد پدید / ز نام خدا سازد آن را کلید
به راز و نیاز با خدای یکتا پرداخته و در مناجاتی نهچندان مفصل، اما نغز و پراندیشه میسراید:
خدایا تویی بنده را دستگیر / بود بنده را از خدا ناگزیر
تویی خالق بوده و بودنی / ببخشای بر خاک بخشودنی
ببخشایش خویش یاریم ده / ز غوغای خود رستگاریم ده
تو را خواهم از هر مرادی که هست / که آید ز تو هر مرادی به دست
من آن ذره خردم از دیده دور / که نیروی تو بر من افکند نور
به نیروی تو چون پدید آمدم / در گنجها را کلید آمدم
(که مقصودش پنج گنج یا خمسه است و میرساند که این منظومه آخرین آنهاست.)
صفایی ده این خاک تاریک را / که به بیند این راه باریک را
حفاظت چنان باد در کاری / که خشنود کردی ز گفتاری
چو از راه خشنودی آیم برت / نپیچم سر از قول پیغمبرت
و طبق معمول پس از مناجات به ذکر جمیل خاتمالانبیا پرداخته و پس از مقدماتی دیگر وارد داستان میشود. نمونههای زیاد و ارجمند از مناجات و راز و نیاز با خداوند قادر متعال به صورت نظم و نثر در ادب فارسی دیده میشود که به توفیق الهی در فرصتی دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
سیدمحمود سجادی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان عزاداری ایران دولت چهاردهم دولت رئیس جمهور ترور انتخابات دولت سیزدهم سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی
زلزله شاهچراغ تیراندازی تهران شهرداری تهران هواشناسی پشه آئدس تب دنگی وزارت بهداشت سازمان هواشناسی پلیس راهور شورای شهر تهران
قیمت خودرو قیمت طلا یارانه نقدی ترافیک حقوق بازنشستگان خودرو قیمت دلار ایران خودرو قیمت برق بازار خودرو دلار
امام حسین لیلی رشیدی مهران غفوریان مداحی روز عاشورا تلویزیون مختارنامه فیلم سینمایی سریال سینمای ایران دفاع مقدس سینما
فناوری دانش بنیان فضا
دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی ترامپ غزه فلسطین آمریکا ترور ترامپ جنگ غزه اسرائیل روسیه ایالات متحده آمریکا جو بایدن
پرسپولیس استقلال فوتبال رامین رضاییان یورو 2024 علیرضا بیرانوند تیم ملی اسپانیا تیم ملی انگلیس باشگاه پرسپولیس لیگ برتر نقل و انتقالات مهدی طارمی
همستر کامبت دیابت ناسا هوش مصنوعی ایلان ماسک کد مورس اپل شیائومی سامسونگ
رژیم غذایی گرمازدگی واکسن کرونا طب سنتی کاهش وزن طول عمر