سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

بال در بال کبوترهای حرم آقا


بال در بال کبوترهای حرم آقا

مهم نیست اهل کدام شهر ایران باشی ؛ حتی مهم نیست که از ایران باشی . می توانی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آمده باشی یا از تاجیکستان و عراق و سوریه و مدینه و پاکستان و ... هر چه هست وقتی …

مهم نیست اهل کدام شهر ایران باشی ؛ حتی مهم نیست که از ایران باشی . می توانی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آمده باشی یا از تاجیکستان و عراق و سوریه و مدینه و پاکستان و ... هر چه هست وقتی خسته از راه طولانی سفر ، پایت به صحن و سرای « آقا » می رسد ، همان موقع که مثلاً از فلکه « آب » می گذری و از « باب الجواد» چشمت به گنبد طلای آقا می افتد و اگر عصر باشد ، در میان بال و پر زدنهای کبوترهایی که دور آقا می گردند ، صدای دلنشین نقاره خانه حضرت هم بیاید ، لازم نیست حتماً خودت را به ضریح برسانی و دستهای خواهشت را در کنگره هایش قفل کنی ، تو همانجا از همه خستگیهای روحی رها شده ای و بارهای سنگین زندگی و سختیهایش را به زمین گذاشته ای و حالا می توانی سبکبار و آرام با اشکهایی که گوشه چشمت جا گرفته اند قدم بر داری و بروی طرف امام رئوف و آقای مهربانی که چشم همه آنها که گفتم و نگفتم به اوست ؛ هم او که می گویند هیچ زائری نیست که پایش را به روضه بهشتی او بگذارد و آقای ما دستی به مهربانی بر سرش نکشد و دست دلش را خالی برگرداند .

راستی آقا ! مادام - همسایه ارمنی ما در کوچه شهید ویگن گاراپیدی - می گفت : من و فرزندانم هر گاه حاجت مهمی در زندگی داشته باشیم ، یک بلیط دو سره مشهد می خریم و می رویم حاجتمان را از امام رضا می گیریم و بر می گردیم . مادام نمی گفت : حاجتمان را می گوییم و بر می گردیم ؛ می گفت : حاجتمان را « می گیریم » و بر می گردیم . و از تو امام مهربان ما جز این هم تصور نمی شود که دست رأفتت را بر سر همه ما - از مسلمان و ارمنی و سنی و شیعه و ایرانی و غیر ایرانی - بکشی و همه ما را آنگونه بنوازی که دلهامان مثل کبوترهای سپید و سیاه دور حرمت ، شب و روز در هوایت پرواز کند .

ما را بارها و بارها بطلب تا همان گونه که هر روز بعد از هر نماز رو به سوی مشهد تو می کنیم و سلام می دهیم به حضورت راه یابیم و تو را ببینیم و صدای لرزانمان را در گلو بچرخانیم و بگوییم :

السلام علیک یا امام یا علی بن موسی ایها الرضا ...