سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
غرب نمی تواند با حقیقت روبه رو شود
سید احمد مهیمنی یزدی معروف به فردید در سال ۱۲۸۹ در شهر یزد دیده به جهان گشود. او پس از سپری کردن دوران تحصیلات در ایران راهی اروپا شد و سرانجام با وجود اخذ نکردن مدرک دکتری به کشور باز گشت و با شناختی که از غرب پیدا کرد به نقد غرب اقدام نمود. او فیلسوفان غربی را در کل رد میکرد؛ البته بهجز هایدگر و نیچه. استاد فردید با برگرفتن مضامین عرفان اسلامی و دیدگاههای فیلسوف آلمانی و همچنین ریشهشناسی لغات، حکمت انسی اسلامی و علمالاسمای تاریخی را طرح کرد و به گسترش آن دست زد. سید احمد فردید را چه بستاییم و چه رد کنیم تأثیر او بر دو نسل از روشنفکران معاصر در قبل و بعد از انقلاب انکار ناپذیر است. حال با توجه به چاپ مطلبی در شمارۀ آبانماه نشریه با عنوان از «قرائت ابتر غرب تا خلسۀ هایدگری»، که به نوعی از اندیشههای فردید در نقد غرب پرسش میکرد، در این شماره پرسش و پاسخی را درهمینباره، که با موضوع محکمات و متشابهات دکتر سید احمد فردید میان استاد اصغر طاهرزاده و بعضی از شاگردان ایشان انجام شده است، به شما خوانندگان گرامی تقدیم کردهایم.
استاد طاهرزاده، از پژوهشگران حوزۀ دین و فلسفه بهشمار میآید که از حکمت متعالیۀ ملاصدرا و عرفان محیالدین تأثیر پذیرفته است. ایشان امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) را نمونۀ متعالی از تفکر دینی و تحرک سیاسی، اجتماعی میداند.
● استاد طاهرزاده، آثار جنابعالی مطابق روشنگری معارف اسلامی و فرهنگ اهلالبیت و اندیشۀ امام خمینی است، ولی گاهی از جملات آقای فردید استفاده میکنید، درحالیکه دربارۀ آقای فردید اما و اگرهایی به گوش میرسد که نمیتوان ایشان را دانشمندی اسلامی در نظر گرفت. دلیل شما در این باره چیست؟
اجازه دهید موضوع را با گستردگی بیشتری مطرح نمایم به امید اینکه برای سایر خوانندگان نیز مفید افتد و توانسته باشم زوایای دیگری از پرسش شما را نیز پاسخ دهم.
۱) همان گونه که قرآن، به منزلۀ حکیمانهترین سخن، دارای محکمات و متشابهات است و خداوند توصیه میفرماید با فهم محکماتِ کلام الهی، متشابهات آن را معنی کنیم. (در سورۀ آلعمران آیه ۷ میفرماید: اوست کسی که این کتاب را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکماند، آنها اساس کتاباند و پارهای دیگر متشابهاتاند). هر سخن حکیمانهای که از بیان نکات سمبلیک غافل نیست، دارای محکمات و متشابهات است، و راه ورود به اندیشۀ حکیمان، شناخت محکمات سخنان آنان است تا بتوان جایگاه سخنان متشابه آنها را نیز درست تعیین کرد. این غیر از سخن افرادی است که در مشهورات زندگی میکنند و در شخصیت معرفتی خود سخن محکم و متشابهی ندارند.
به طور مسلّم سخنان بلند، که به معانی بیکرانه نظر دارند، در قالب کلمات حبس نمیشوند و معانی آنها گستردهتر از آن است که بتوان آنها را در قالب عرفی الفاظ مطرح کرد و وقتی روح کسی از کلمات معمولی بلندتر بود با بهکارگیری الفاظ در جایی غیر از جای عرفیِ خود باطن خود را به نمایش میگذارد و اینجاست که متشابهات در سخنان چنین افرادی نیز ظاهر میشود. به گفتۀ فردید؛ «هنر انسان در متشابهات است، بالاترین تفکر برای انسان، تفکر سمبولیک است. با سمبولیک و متشابهات است که انسان از عالم ماده کنده میشود و به سوی خدا میرود و لذا در قرون وسطی و اسلام تمام حرفها شعری است».
۲) اهل فکر با شناخت محکمات عالَم، عالَم را تفسیر میکنند و مواظباند حادثهها حجاب تفسیر درست عالم نشود؛ برای نمونه در حادثۀ کربلا، ظاهر حادثه پیروزی یزید است، ولی امام حسین(ع)، که قواعد محکم عالم را میشناخت فرمود: «ظهور پیروزی آنها در آن حدّ است که یک سوار از اسب خود پیاده شود». در حالیکه بر خلاف بصیرت حضرت سیدالشهداء(ع)، ظاهر قضیه آیندهداری را برای یزید نشان میداد.
۳) انبیا و اولیای الهی نهتنها خودشان براساس هماهنگی با محکمات عالم حرکت میکنند و تصمیم میگیرند، باقی انسانها را نیز متوجه محکمات عالم مینمایند. اهل فکر با دقت بر اعمال و رفتار انبیا و اولیا میتوانند محکمات آنها را بشناسند و بر آن اساس حرکت کنند. در واقع آنها ما را دعوت میکنند تا رفتار و سخنان آنها را براساس محکماتشان بشناسیم و تحلیل کنیم تا بتوانیم به درون اندیشۀ آنها راه یابیم.
۴) قرآن در آیه ۲۲ سورۀ فجر میفرماید: «در قیامت پروردگارت و فرشتگان صف در صف خواهند آمد»، درحالیکه خداوند و ملائکه بیمکان هستند و آمدن به صورت معمولی برای آنها معنا ندارد؛ بنابراین باید براساس محکماتی که میفرماید در قیامت حقایق ظهور میکند، آمدن پروردگار و ملائکه را به ظهور ربوبیت پروردگار و جلوههای اسمای الهی از منظر ملائکهالله تبیین کرد.
۵) ما امام خمینی(ره) را در این عصر شخصیتی میدانیم که خداوند قلب او را مستعد اشراق حقایقی دانسته است که افق آیندۀ بشر را به صورتی همهجانبه روشن میکند. با توجه به این موضوع هر شخص و جریان فکری که در ذیل اندیشۀ امام(ره) قرار گیرد و به ایشان رجوع کند ــ آنهم رجوع برای تفصیل اندیشۀ ایشان مدنظر ماست و ما از آن رجوع به منزلۀ یکی از راههای نظر به حقیقت استقبال میکنیم. جناب آقای دکتر احمد فردید را از جمله اشخاصی میدانیم که به اندیشۀ امام خمینی(ره) رجوع میکند. البته دلایل خود را در ادامه با عنوان «محکمات و متشابهات دکتر سید احمد فردید» خدمتتان عرض خواهم کرد و از دلسوزان انقلاب تقاضا میکنم چنانچه میتوان اندیشۀ آقای فردید را یکی از راههای رجوعِ تفصیلی به انقلاب اسلامی و امام(ره) دانست، درمقام یاران و یاوران انقلاب اسلامی تلاش کنند جریانهای مخالفِ عبور انقلاب اسلامی از فرهنگ غرب، طوری جوّ را نسبت به ایشان مسموم ننمایند که نسل جدید از ارتباط با اندیشۀ ایشان محروم گردد.
۶) از جمله شخصیتهایی که تفکر و حرکاتش دارای محکمات و متشابهات است دکتر سید احمد فردید است و بنابراین نیاز است که تلاش شود محکمات معرفتی وی روشن شود. محکماتی که میتوان در لابهلای تفکر دکتر فردید یافت و آنها را اساس بسیاری از سخنان و موضعگیریهای او دانست عبارتاند از:
الف) هر چیزی که به عالم قدس، یعنی عالم بقا یا «وجود» متصل نباشد، بیآینده است؛
ب) «وجود» به گونهای زنده درک میگردد و با چنین رویکردی به «وجود» راه تفکر گشوده میشود؛ بنابراین ایشان سخت مواظب است اصالت را به «وجود» دهد، آنهم به وجودی که عین خارجیت است، و نه وجود مفهومی، بدون آنکه سایۀ «سوبژکتیویته» و «ابژکتیویته» بر ذهن او حاکم باشد. حتی در تحلیل شخصیت هایدگر از همین مبنا کمک گرفته و گفته است: «تمام هَمّ هایدگر آن است که اصالت را به "وجود" و به "الله" دهد». از همین منظر در نگاه به ملاصدرا(ره) تجدید نظر کرده و گفته است: "وُجودِ" ملاصدرا متعالی از وجودِ ذهنی و عینی است. در فلسفۀ ملاصدرا تعالی و دفاع از قرآن است». و نیز اظهار نموده است: «ملاصدرا پریروز دارد»؛
ج) فردید زمان را به «زمان فانی» و «زمان باقی» تفسیر کرده و بر آن اساس زمانه و حوالت زمان را ارزیابی مینموده، و به طور مسلّم روزگاری را که گرفتار زمان فانی است، روزگار تاریک و فلکزده دانسته است، که میتوان در دل این دستگاه این مبنای محکمتر را یافت که «هر کثرتی که به وحدت متصل نشود، بیهویت و مضمحل خواهد بود؛
د) ایشان به گونهای بسیار دقیق متوجه بود که «سوبژکتیو» و «اوبژکتیو» تفکری است در مقابل «حضور»؛ بنابراین گفته است: «آن فلسفهای مطلوب است که انسان را از فلسفه تنزیه کند»؛
هـ) فردید متوجه نگاهی بود که در تحلیل آدم و عالم راززدایی میکرد و برای نقادی هر شخص و قومی به اندازۀ غفلت یا توجه آنها به «راز» توجه مینمود. او چنین اظهار نموده است: «مسئلۀ ما با یهودیت، کینهتوزی نیست، مسئلۀ راز است. یهودی از خاک کنده شده، آسمان هم ندارد و لذا با خدا و فرشتگان ارتباط ندارد و خدایش نفس امّاره است ... خدایش بانک و بانکداری است، این قوم ریشه ندارد، بیوطن است ... این قوم است که بعد از کانت فلسفۀ غرب را در دست دارد»؛
و) فردید با نگاه به ظهور اسم خاص در هر دوره، آنگونه که محیالدین در فصوص فتح باب نموده، توانسته است هویت آن دوره و افراد آن را شناسایی کند. او گفته است: «من از فلسفۀ تاریخ میروم به خداشناسی تاریخی و بعد علمالأسمای تاریخی، و مشاهده میکنم هانریکربن یهودی و فراماسون و یهودیزده است، این را باید در تاریخ دید که یهودی چگونه مرگ را فراموش کرده و مظهر تاریخ جدید شده».
همانگونه که مشاهده میفرمایید جزئیات شخصیت هانری کربن را شرح نداده است تا تمایل او به شیخ اشراق یا توجهاش به تشیع حجاب رؤیت جایگاه تاریخی او شود. گزندگی سخن فردید به دلیل نگاه خاص او به جایگاه حادثهها و اندیشههاست. او بقیه را به منظر تاریخی و علمالأسمایی خود دعوت میکند تا آنان نیز در چنین نگاهی به جایگاه حادثهها و تفکرها، با او هماهنگ شوند، میبیند و میگوید و میرود. مرحوم دکتر محمد مددپور در همین زمینه دربارۀ فردید گفت: «شاید اگر زبان استاد همان قدر که مظهر جلال و قهر الهی بود، مظهر لطف میشد، عالَمِ موجود قدری بیشتر بر هم زده میشد، و به عصر انتظار حقیقی نزدیکتر میشدیم»؛
ز) تقسیم تاریخ به «پریروز» و «دیروز» و «امروز» و «فردا» و «پس فردا»، از اصول فکری فردید بهشمار میآید. و چنین نگاهی توانایی خوبی در تحلیل زمانه بهدست انسان میدهد و کمک میکند تا ظلمات دوران را از تاریخ نور باز شناسد. از نظر فردید «امروز» دورۀ حاکمیت بشر به معنای حاکمیت نفسانیت بر تاریخ است که میتوان آن را لیبرالیسم فلسفی دانست و همین موضوع، آزادی مطلقِ خواهش انسان را در پی دارد و بر همین اساس هیچ چیز انسان را جز خواهش دیگران محدود نمیکند و این روح دوران جدید است که فردید آن را «خودبنیاد» مینامد. در این وضعیت انسان به مثابه خواسته و خواهشِ محض حضور دارد. این موضوع در اندیشۀ شوپنهاور نیز باعنوان «بشرباوری» یا بشرمداری مطرح است؛
ح) فردید بر اساس نگاه تاریخی و شرحالأسمایی گفت: «تاریخِ تجدد ما ذیل تاریخ غرب است» تا ما متوجه شویم در کدام از مرحلۀ تاریخ غرب با غرب مرتبط شدهایم. وقتی روشن شد زمانی با غرب مرتبط شدیم که دیگر غرب از نشاط افتاده است ــ یعنی وقتی خواستیم شبیه غرب شویم که غرب در خود متوقف شد ــ متوجه میشویم که غربزدگی ما بیش از آنکه خودِ غرب در بحران باشد، عین فلکزدگی است. وقتی صدر تاریخ تجدد ما ذیل تاریخ غرب شد، آنچه از غرب به ما میرسد جز تفالههای ژورنالیستی غرب نخواهد بود و بنابراین هر جریانی که در کشور ما به غرب نزدیک شد در بیهویتی و بیوطنی گرفتار گردید.
۷) فردید از «دیروز» با واژۀ «بنیادانگاری» یا «بنیاداندیشی» یاد کرده و آن را دورانی دانسته است که با آن متافیزیک آغاز شد. در واقع از این دوره به دورۀ آغاز اندیشة یونانی یاد میشود که بشر در دام مفاهیم افتاد و فلسفه پدید آمد. اما از نظر فردید «پریروز» دورهای است که بشر با حقیقت سر و کار داشت و در رابطهای وجودی با عالم بهسر میبرد. «پسفردا» نیز دورهای است که بشر بار دیگر با حقایق روبهرو میشود که شاید بتوان آن را دوران «ترانسمدرن» نامید. فردید دوران «پسفردا» را به حضرت بقیةالله(عج) متعلق دانسته است، همانگونه که «پریروز» را دورۀ محمد(ص) میدانست. خدای «پریروز» و «پسفردا» را مدّنظر دارد. بر همین اساس او گاهی گامی به «پریروز»، که دوران حیات دینی است، برمیداشت تا به سوی «پسفردا» جهش کند. به تعبیـر دیگر خود را ــ ماورای تاریخ گسستة مدرنیته ــ در تاریخ نورانی علم حضوریِ انبیا و اولیا سیر میداد. این دیدگاه بر «زمان باقی» اشاره میکند و براساس آن در هر دورهای میتوان با نظر به تاریخِ «پریروز» در تاریخ «پسفردا» زندگی کرد و خود را در اردوگاه انتظارِ ظهور تاریخ بقیّهاللهی قرار داد.
از نظر فردید «فردا» ادامۀ تاریخ ظلمانی امروز است که بشر نتوانسته است به خودآگاهی و دلآگاهی برسد. بشر در «فردا» هنوز میخواهد روح مدرنیته را به تمامیت برساند.
۸) بر اساس نگاه فردید نسبت به «پریروز»، «دیروز»، «فردا» و «پسفردا»، کسی که با فلسفۀ حقیقی زندگی کند و در آن بمیرد، خودآگاهانه به عالم مینگرد و از فطرت اول، که «آگاهی» است، به فطرت ثانی میرود. بر همین اساس فیلسوفان فراوانی در شرق و غرب بودهاند که از فلسفه به عرفان نقب زدهاند تا به نفسالأمر و حقیقت اشیا دست یابند.
۹) دعوت فردید به بازبینی «پریروز» و نظر به «پس فردا»، عامل گذشت از متافیزیک است و سبب «دلآگاهی» و رجوع به حقیقت میشود. در این منظر است که انسان با حضور و حکومت اسمای الهی در مناسبات عالَم و آدم آشنا میگردد. فردید با این نگاه خدای غربی را زئوس و طاغوت میبیند که تفاوت ماهوی با «الله» دارد و متوجه است هرگز «الله» بر روح غرب حاکم نیست. غرب گرفتار «سوبژکتیویته» است و لذا نمیتواند با «حقیقت» روبهرو شود.
۱۰) اینکه متأثران از تفکر فردید نمیتوانند به روح «فرداییِ» برنامههای اصلاحی دولتهای سازندگی و اصلاحات تن دهند، نه از آن جهت است که امید خود را از افقی که در نظام اسلامی به چشم میخورد از دست داده باشند، بلکه عطش عبور از فردا به پسفردا سبب شده است نتوانند دل خود را به فردایی بسپارند که ادامۀ مدرنیته است و میخواهند از ایران یک ژاپن اسلامی بسازند.
تفکر فردید «ولایت فقیه» را مرحلۀ امیدی برای عبور از مدرنیته به سوی بقیهالله میداند و بنابراین با آنهایی که میکوشند از ولایت فقیه شرایط تحقق مدرنیته را بیرون آورند، هرگز سر سازش ندارد. او به تحقق بیرونی نظام بقیهالله نظر دارد که همان تمدن اسلامی است و این غیر از نگاهی است که تفکر حضوری شیعه را در محدودۀ آکادمیها محدود میداند و سرنوشت بشر را به سیاسیان میسپارد.
۱۱) هرکس بخواهد فکر کند و به لوازم فرهنگ مدرنیته و جایگاه تاریخی آن بیندیشد نمیتواند از تفکر فردید بهرهمند نگردد. او بر نگاه انسان نسبت به بازخوانی سنت شرقی، اسلامی به گونۀ چشمگیری تأثیر میگذارد، به نحوی که انسان احساس میکند به حقیقت مطلب نزدیک شده است.
وقتی بخواهیم به فلسفهای ناب با منظری اسلامی، ایرانی دست یابیم، نظر فردید در نشاندادن وجه شرقی، غربیِ تفکر، به ما کمک میکند.
۱۲) فردید دانشمندی ایرانی بود که اصطلاحات مخصوص به خود را داشت. این اصطلاحات مخصوص با نگاههای تمثیلی در هم آمیخته بود و از این منظر از هایدگر الهامات نابی دریافت کرده بود، نه اینکه تصور کنیم او مترجم آثار هایدگر است و سؤال کنیم آیا او به هایدگر وفادار بود یا خیر؛ حتی او تفسیری که از نیچه میکرد متناسب اندیشۀ اسلامی، ایرانی بود تا ما را در فهم وضعیت ذهنی و ملّیمان یاری دهد. او همسخنی با هایدگر دارد، ولی این همسخنی به معنی تبعیت و تقلید نیست، هرگز دو فیلسوف نمیتوانند مقلدِ هم باشند.
شاید به همین دلیل نیز فردید راهنمای خوبی برای ما باشد تا در باز خوانی تمام زبان و اندیشۀ فیلسوفان به آن نکاتی توجه ویژه کنیم که به شرقیبودن، ایرانیبودن و مسلمانبودن ما اشاره میکند. بر همین اساس فردید در عین همسنخی با هایدگر، با استفاده از اندیشۀ قرآنی میکوشید راهی برای فهم وضع تاریخی ما و مواجههای که باید با جهان پیرامونمان داشته باشیم بر روی ما بگشاید، به همین دلیل اصطلاحات خود را از فلسفۀ اسلامی و عرفان نظری ابنعربی گرفت.
۱۳) با غور در سخنان دکتر فردید متوجه میشویم او فهمی را یافته بود و میخواست آن را به شکلی عمیق و غنی سامان دهد، به این نتیجه رسید که باید آن فکر را با یک مواجهۀ شرقی، غربی بیان کند و بر این اساس با فیلسوفان مورد علاقهاش مرتبط میشد و از آنها سخن میگفت، ولی نه برای آنکه فیلسوفان را به ما معرفی کند، بلکه برای آنکه فهم خود را به گوش ما برساند، از این نظر شایسته است آزاد از هر پیشفرضی با اندیشۀ او روبهرو شویم و بنگریم ما را به چه میخواند و دربارۀ تحلیل مسائل عصر و عهد خود چه میگوید.
موارد یادشده دلایل مختصری بود که ما را بر آن میدارد تا معتقد شویم با رجوع به افکار آقای فردید میتوان نسل جدید را به اندیشۀ امام خمینی(ره) نزدیک کرد.
البته بنده نمیگویم فهم اندیشۀ فردید کار آسانی است، ولی با اندک همدلی میتوان افکار گرانسنگی از دل آن اندیشه بیرون آورد، در آن صورت است که دیگر نهتنها فردید را اندیشمندی پراکندهگوی نمییابیم، بلکه حتی نتیجه هم نمیگیریم که چون پسامدرنیسم محصول غرب است و فردید با هایدگری احساس همسخنی میکند که به پسامدرنیسم معتقد است، پس فردید به غرب رجوع میکند و پافشاری نخواهیم کرد که او را نباید در اردوگاه طرفداران انقلاب اسلامی جای داد. فکر میکنم ما باید در قضاوتمان دربارۀ مرحوم فردید از نگاه شیفتگان به امام(ره) و انقلاب موضوع را دنبال کنیم و نه از نگاه روشنفکرانی که نسبتی با انقلاب ندارند و با نگاه تماشاگرانهای که به انقلاب دارند فردید را نقد میکنند. بنده نگاه اخیر را دامی میدانم که در مقابل دوستداران انقلاب اسلامی پهن کردهاند تا به جای احساس اخوت نسبت به امثال فردید، خود را گرفتار نقطهضعفهای همدیگر کنیم و توصیۀ «المؤمن مرآت المؤمن» را که سبب میشود هرکس در آینۀ وجود دیگری راهی به سوی مقصود بگشاید، فراموش کنیم و فردید را ضد ارزش معرفی نماییم.
تا آنجایی که بنده در فلسفۀ غرب تأمل کردهام برایم روشن است که فیلسوفان غربی از فلسفه و عرفان اسلامی آگاهی داشتهاند و امثال هگل با برداشتهای ناقصی از فلسفه و عرفان اسلامی موضوع مرحلهای بودن تاریخ را در فلسفۀ خود مطرح کردهاند. مارکس نیز به تأثیر از فلسفۀ هگل جبر تاریخ خود را، که صورت واژگونهای از سخن هگل بود، مطرح کرد. حال چرا نگوییم مرحوم فردید در فلسفۀ علمالأسما از ابنعربی تأثیر پذیرفته به جای اینکه بگوییم تحت تأثیر مارکس و هگل بوده است.
● شما در بخش پرسش و پاسخ کتاب «مدرنیته و توهم» به نکتۀ بسیار مهمی اشاره کردید و آن هم این است که هایدگر و ملاصدرا همچون آینههایی هستند که یکدیگر را نشان میدهند. بنده با مطالعۀ دیدگاههای مرحوم دکتر فردید و آقای دکتر داوری (که البته گاهی تفاوتهایی هم با نظر دکتر فردید دارد) اشرافی کلی نسبت به این نظر شما پیدا کردم، اما خود آقای دکتر فردید ملاصدرا را غربزده میخواند این موضوع را با آن سخن چگونه جمع کنیم؟
آقای فردید، در کتابی که آقای دکتر دیباج با عنوان «مفردات فردیدی» از سخنان ایشان منتشر کرد، جملهای دارد که درخور تأمل است. ایشان در صفحۀ۲۹۰ گفته است: «من میخواهم از نو، ملاصدرا بخوانم تا آنجا که سوبژکتیو و ابژکتیویته در ملاصدرا محو شود، تفسیر من از ملاصدرا غیر از تفسیر خودبنیادانهای است که حوالت دورۀ جدید است». از این جمله معلوم میشود سخنانی که پیشتر دربارۀ فلسفۀ ملاصدرا گفته و آقای مددپور در کتاب «دیدار فرهی» آورده، آخرین حرف دکتر فردید دربارۀ با ملاصدرا نبوده و تحول مهمی در دیدگاه ایشان بهوجود آمده که متوجه شده است «وجودی» که جناب ملاصدرا به آن نظر دارد در نهایت نظر به «وجود» در خارج دارد و نه به مفهوم وجود، که به طور عموم فلسفه به آن توجه میکند. در صفحۀ ۲۳۱ آن کتاب نیز گفته است: «ملاصدرا پریروز دارد» و در صفحۀ ۴۴۰ اظهار نموده است: «وقت ملاصدرا در مقایسه با وقت میرداماد دوری از طاغوت است».
نویسنده: اصغر - طاهرزاده
منبع: ماهنامه - زمانه - ۱۳۸۹ - شماره ۹۵، دی - تاریخ شمسی نشر ۰۰/۱۰/۱۳۸۹
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران حرم شاهچراغ دولت چهاردهم دولت رئیس جمهور ترور انتخابات دولت سیزدهم سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی
شاهچراغ تیراندازی زلزله تهران شهرداری تهران هواشناسی پشه آئدس تب دنگی وزارت بهداشت بازنشستگان پلیس راهور شورای شهر تهران
قیمت خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا ترافیک ایران خودرو سایپا خودرو قیمت دلار قیمت برق بازار خودرو دلار
امام حسین لیلی رشیدی اربعین مهران غفوریان مداحی روز عاشورا تلویزیون سینما مختارنامه سینمای ایران دفاع مقدس تئاتر
فناوری دانش بنیان فضا
دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی ترامپ غزه فلسطین آمریکا ترور ترامپ اسرائیل جنگ غزه روسیه جو بایدن ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال رامین رضاییان یورو 2024 تیم ملی اسپانیا تیم ملی انگلیس باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال مهدی طارمی نقل و انتقالات لیگ برتر
همستر کامبت دیابت هوش مصنوعی شیائومی ناسا ایلان ماسک اپل اقتصاد دیجیتال
رژیم غذایی گرمازدگی واکسن کرونا طب سنتی طول عمر حافظه