دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گفت آن قصه چه شد گفتم هیچ


گفت آن قصه چه شد گفتم هیچ

جوهر واقعگرایی در فیلم «هیچ» پررنگ است

پس از تجربه موفق عبدالرضا کاهانی در اکران نوروزی فیلم «بیست» و استقبال مخاطبان از فیلمی که تصور می‌شد برای اکران عمومی مناسب نباشد باید فیلم «هیچ» را جهشی بزرگ برای این کارگردان به حساب آورد. کاهانی در کارنامه فیلمسازی‌اش سیر صعودی در پیش گرفته و با «هیچ» نشان می‌دهد فیلم به فیلم بهتر و پخته‌تر می‌شود. «هیچ» یک فیلم کمدی طبق قواعد و تعریف‌های رایج نیست، بلکه فیلمی واقعگرا با رگه‌هایی از تراژدی است که ناخودآگاه کمدی سیاه از کار درآمده، یعنی نگاه واقع‌بینانه کاهانی در «هیچ» و تصویری که از واقعیت‌های ساده زندگی روزمره طبقات فقیر جامعه نشان می‌دهد به قدری طبیعی و باورپذیر است که تماشاگر را به خنده می‌اندازد.

در واقع بافت کمدی «هیچ» بدون پرداخت عامدانه و طراحی‌شده شکل گرفته و اگر تماشاگران موقع تماشای این فیلم می‌خندند دلیلش این است که جلوه‌های زندگی سنتی مردم فقیر، نوع مناسبات آدم‌ها و حتی جنس گفتگوها و کشمکش‌های شخصیت‌ها در شکل واقعی و دست‌نخورده‌اش خنده‌آور است. همین قصه را می‌شد در نگاهی تلخ و احساساتی به شکل یک تراژدی دردناک از زندگی و مشکلات طبقه فقیر روایت کرد، اما کاهانی ترجیح داده جوهر واقعگرایی داستان را پررنگ کند. لوکیشن اصلی «هیچ» یک خانه قدیمی به سبک خانه قمرخانم است که در آن آدم‌های زیادی در مجاورت یکدیگر زندگی می‌کنند.

فراموش نکنیم که مسعود کیمیایی در فیلم تحسین‌شده «گوزن‌ها» زندگی چند خانواده را در خانه‌ای مشابه به تصویر کشیده و زندگی شخصیت‌هایی شبیه شخصیت‌های «هیچ» را به شیوه‌ای دردناک و تلخ نشان داده است. مقایسه لحن روایت و نگاه کلی ۲ فیلمساز درگوزن‌ها و هیچ نشان می‌دهد چگونه با تغییر زاویه دید فیلمساز، ماهیت روایت از تراژدی تا کمدی تغییر می‌کند. «هیچ» در نیمه ابتدایی‌اش یک کمدی واقعگراست و هرچه به پایان فیلم نزدیک می‌شویم بیشتر حالت تراژدی به خود می‌گیرد و البته این سیر دراماتیک کاملا سنجیده و کنترل‌شده است. کاهانی چه در فیلمنامه و چه در اجرا از احساساتی شدن، بزرگ‌نمایی موقعیت‌های رمانتیک یا رقت‌انگیز و اغراق یا تاکید بیش از حد روی جلوه‌های احساسی داستان پرهیز می‌کند.

شخصیت اصلی «هیچ» نادر سیاه‌دره است که نقش او را مهدی هاشمی بازی می‌کند. نادر به بیماری پرخوری دچار است و تمام فکر و ذکرش این است که غذای بیشتری به دست بیاورد. او برای خوردن حاضر است به هر خفتی تن در دهد. این یکی از بهترین بازی‌های کارنامه هاشمی پس از غیبتی طولانی در سینماست. او با درک صحیحی که از مختصات شخصیت نادر داشته و مهارتی که در ایفای نقش‌های کمدی دارد توانسته شخصیت نادر را به خوبی بپروراند. نادر در طول فیلم نه می‌خندد و نه می‌گرید.

گویی عاری از هر احساس و انسانیتی تنها به خوردن فکر می‌کند و اسیر غریزه بدوی و پست خود است. شخصیت نادر یکی از جالب‌ترین شخصیت‌هایی است که در چند سال گذشته در سینما دیده‌ایم. دست‌کم شخصیتی با این مشخصه‌ها و جزییات در سینمای ما سابقه ندارد. او عجیب و غیرعادی است و حتی در مواردی داستان «هیچ» را به یک فانتزی تخیلی نزدیک می‌کند، ولی ساختار بصری فیلم و نوع روایت به گونه‌ای است که همه رخدادهای غیرمعمول و نامحتمل داستان با لحنی عادی و در چارچوب واقعگرایی روایت می‌شود. این تضاد در رویکرد کارگردان نیز مشهود است.

مثلا «هیچ» فضاسازی مستندگونه دارد، ولی عناصر اصلی فیلم بشدت تاویل‌پذیر هستند و حتی در مواردی می‌توانند کارکرد تمثیلی و کنایی پیدا کنند، مثل اشتهای سیری‌ناپذیر نادر، ناتوانی جسمی و ذهنی نیما، کلیه‌ساز بودن بدن شخصیت اصلی و... نادر که به‌خاطر ناهنجاری غیرطبیعی و رفتار رقت‌انگیزش مورد نفرت همه بود ناگهان محبوب می‌شود، چون اهل خانه خبردار می‌شوند که بدن او کلیه می‌سازد. به این ترتیب کسانی که چشم دیدن نادر را نداشتند دورش را می‌گیرند و هرچه گیر می‌آورند به شکم سیری‌ناپذیرش روانه می‌کنند تا او با خیال راحت به تولید کلیه مشغول باشد و همه با فروش کلیه‌های تولیدی او از نکبت و فقر رها شوند. در حقیقت موقعیت نادر تغییر کرده نه ماهیت او، چون در نهایت او همچنان موجودی غیرعادی و نفرت‌انگیز است. حالا چه فرقی می‌کند که این خاصیت غیرطبیعی او مرض پرخوری باشد یا ناهنجاری تولید کلیه اضافی؟

لوکیشن اصلی «هیچ» نقش مهمی در خلق فضا و موقعیت‌های دراماتیک فیلم دارد. اصلا یکی از عناصر اصلی درام «هیچ» همین خانه است. موقعیت خانه و فضای داخلی‌اش روی شیوه زندگی آدم‌های قصه تأثیرگذار است و آنها راه دیگری جز همزیستی نزدیک و تا حدودی اشتراکی ندارند. در نتیجه میزان برخوردها و جنس موقعیت‌های مشترک آنان با کسانی که مثلا در آپارتمان‌های مدرن زندگی می‌کنند تفاوت دارد و درام «هیچ» در دل همین برخوردها و کشمکش‌هاست که شکل می‌گیرد. میزانسن‌های شلوغ و تعدد عناصر بصری در قاب‌های فیلم از نکاتی است که نشان می‌دهد کاهانی به تسلط و مهارت زیادی در کارگردانی رسیده است.

در بیشتر قاب‌های «هیچ» چند بازیگر و حجم چشمگیری از عناصر صحنه‌ای وجود دارند که نظم دادن و چینش این عناصر به صورتی که صحنه در اختیار اهداف کارگردان باشد کار دشواری است. فیلمبرداری سیال و قاب‌های بازیگوشانه دوربین این حس را به تماشاگر القا می‌کند که مسعود سلامی فیلمبردار «هیچ» مانند خود تماشاگر تازه‌وارد است و دارد به اطراف خانه سرک می‌کشد و زوایای مختلفش را جستجو می‌کند.

بازیگران «هیچ» بسیار هوشمندانه و خوب انتخاب شده‌اند و تعدد شخصیت‌های داستان باعث شده که «هیچ» یکی از فیلم‌های پربازیگر امسال باشد. علاوه بر مهدی هاشمی که در نقش اول می‌درخشد بهترین بازی‌های «هیچ» متعلق به نام‌های کمتر مشهور است. گرچه باران کوثری، پانته‌آ بهرام، مرضیه برومند و صابر ابر همگی خوب و متقاعدکننده ظاهر شده‌اند، اما ۲ بازیگری که در این میان درخشش چشمگیری دارند مهران احمدی و نگار جواهریان هستند.

احمدی چند بازی خوب دیگر نیز در کارنامه‌اش دارد و به نظر می‌رسد از این پس دوران پرکارتری برای او فرا برسد. جواهریان نیز پس از سیمرغ بلورینی که از جشنواره فجر امسال برای بازی در نقش اول «طلا و مس» دریافت کرد به عنوان یکی از مستعدترین بازیگران جوان سینمای ایران مطرح شده و دوستداران سینما بازی خوبش در «تنها دو بار زندگی می‌کنیم» را به یاد دارند. یکی از نقاط قوت «هیچ» گروه بازیگران آن است و البته نباید نادیده گرفت که فیلم بدون حضور مهدی هاشمی در نقش اصلی قسمتی از جذابیت‌هایش را از دست می‌داد.

شاهین شجری‌کهن