دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب مخملین شعر


هیاهوی دهه هفتاد گذشت و حال در آستانه دهه هشتاد هستیم برای پرداختن به پرونده نسبتا قطور شعر دهه هفتاد این روزها بهترین فرصت است تا به دور از هیاهوی فرقه ها و نحله های فكری از منظری عقلمند و منطقی به آن پرداخته شود من دهه هفتاد را دهه ملی شدن شعر فارسی نامیده ام

دهه‌یی‌ كه‌ شعر ما را از انحصار نام‌های‌ مقدس‌ بزرگ‌ در آورد و شعر فارسی‌ را از خیابان‌ یكطرفه‌ به‌ كوچه‌ پس‌ كوچه‌های‌ تنوع‌ و سر زندگی‌ جاری‌ كرد. در بررسی‌ شعر دهه‌ هفتاد ساده‌انگاری‌ است‌ اگر آن‌ را كودتایی‌ یك‌ شبه‌ عنوان‌ كنیم‌. سیر منطقی‌ انقلاب‌ نیماخان‌ تا دهه‌ شصت‌ كه‌ به‌ تكرار نام‌ها انجامید و شعر سپید را به‌ عنوان‌ شعر معیار تثبیت‌ كرد این‌ احتمال‌ را تقویت‌ كرد كه‌ هیچ‌ جریانی‌ تا ابد نمی‌تواند ماندگار باشد. دهه‌ هفتاد تمام‌ نفرت‌ها از نوچگی‌ شعر مقدر، به‌ انرژی‌ مثبت‌ بدل‌ شد و طی‌ یك‌ انقلاب‌ مخملین‌ كه‌ آرام‌ آرام‌ از دهه‌ شصت‌ آغاز شده‌ بود جوانان‌ جسور یك‌ لاقبای‌ حاشیه‌ نشین‌ را در دهه‌ هفتاد به‌ پیروزی‌ رساند. بی‌انصافی‌ است‌ اگر تلاش‌ جمعی‌ مترجمین‌ و ناقدین‌ و تئوریسین‌هایی‌ چون‌ دكتر رضا براهنی‌ را در شكل‌گیری‌ این‌ انقلاب‌ مخملین‌ از یاد ببریم‌. مجموع‌ آموزه‌های‌ صاحبان‌ حلقه‌های‌ ادبی‌ تهران‌ و شهرستان‌ها نخستین‌ حلقه‌های‌ آشنایی‌ جوانان‌ با تئوری‌های‌ ادبیات‌ و فلسفه‌ غرب‌ را سازماندهی‌ كرد و جوانان‌ مستعد كه‌ مدام‌ در ستون‌ نامه‌های‌ رسیده‌ تحقیر می‌شدند، آن‌ هم‌ به‌ جرم‌ دگراندیشی‌ و نوخواهی‌ در حوزه‌ شعر مدرن‌ فرصتی‌ یافتند تا در صفحات‌ اندك‌ نشریات‌ ادبی‌ كه‌ با سماجت‌ جوانان‌ روزنامه‌ نگار ایجاد شده‌ بود خودی‌ نشان‌ بدهند تا مارك‌ تقلید از زبان‌ بزرگان‌ شعر را از پیشانی‌ خود بزدایند و كار را به‌ جایی‌ برسانند كه‌ مصاحبه‌ گران‌ ادبی‌ از هیچ‌ شاعر جوانی‌ نپرسند: شما تحت‌ تاؤیر كدام‌ شاعری‌ هستید؟ یكی‌ از بزرگترین‌ مواهب‌ شعر دهه‌ هفتاد استقلال‌ زبانی‌ شاعران‌ بود كه‌ به‌ تعداد هر شاعر، زبانی‌ مستقل‌ پدید آمد و تمام‌ مولفه‌های‌ شعر معیار را از اذهان‌ زدود. بی‌ شك‌ بحران‌ رهبری‌ نقد شعر مدرن‌ هر چند آسیب‌هایی‌ گران‌ بر پیكره‌ این‌ نهضت‌ ادبی‌ پدید آورد اما به‌ مرور كه‌ این‌ نوع‌ شعر صاحب‌ شناسنامه‌ شد و حتی‌ چند نفر از امنای‌ شعر را با خود همراه‌ كرد به‌ نام‌ شعر دهه‌ هفتاد جا افتاد. اقدام‌ مبارك‌ جوانان‌ فرهیخته‌ شاعر، این‌ تشنگان‌ نوخواهی‌ و عدالت‌ طلبی‌ در تخصیا تریبون‌ها، باعث‌ شد كه‌ شعر امروز ما در هیاتی‌ بدیع‌ به‌ ساختار شكنی‌ شگرفی‌ در ذهن‌ و زبان‌ و ذایقه‌ شاعران‌ و مخاطبان‌ خاص‌ و عام‌ نایل‌ آید. گذشت‌ بیش‌ از ده‌ سال‌ از جریان‌ دموكراسی‌ كردن‌ زبان‌ در شعر فارسی‌، لحن‌ها و صداهای‌ جدیدی‌ تقدیم‌ ادبیات‌ پرنشاط‌ امروز كرد هر چند حدود سه‌ دهه‌ از شعر غرب‌ عقب‌ بود اما توانست‌ تمام‌ مولفه‌های‌ قابل‌ قبول‌ در عرصه‌ زبانشناسی‌، روانشناسی‌، فلسفه‌ و حتی‌ معماری‌ را به‌ شعر مطلوك‌ معاصر تزریق‌ كند و بزرگان‌ شعر معاصر را با تمام‌ تقدس‌ به‌ موزه‌ ادبیات‌ بنشاند! شعر دهه‌ هفتاد اتفاقی‌ سبز بود نه‌ در زبان‌ بل‌ در ذهن‌ و سلیقه‌ شاعران‌ ایران‌، اتفاقی‌ كه‌ شعر ما را با ظرافت‌ و ظرفیت‌ زبان‌ فارسی‌ آشنا ساخت‌، شعری‌ كه‌ با شكستن‌ كلان‌روایت‌ها و عبور از توتم‌ معابد نام‌های‌ اثیری‌ به‌ قرائت‌ تازه‌ یی‌ از جزیی‌ ترین‌ زوایای‌ هستی‌ انسان‌ امروز رسید این‌ هنوز از نتایج‌ مهم‌ است‌ باش‌ تا صبح‌ دولتش‌ بدمد! امروز اگر بحران‌ نقد را ریشه‌یابی‌ كنیم‌ سكوت‌ منتقدان‌ را ملالت‌ نخواهیم‌ كرد بل‌ سرعت‌ و رشد هوش‌ ربای‌ این‌ جریان‌ را تحسین‌ خواهیم‌ كرد كه‌ قطار نقد به‌ پایش‌ نرسید و منتقدان‌ را در ایستگاه‌ اول‌ جا گذاشت‌. حال‌ دهه‌یی‌ دیگر لازم‌ است‌ تا منتقدان‌ این‌ نوع‌ شعر پا به‌ عرصه‌ بگذارند و به‌ بررسی‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ آن‌ بپردازند و آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ شعر یتیم‌ امروز صاحب‌ پدر خواهد شد آن‌ هم‌ برخلاف‌ شعر نو ، سپید، حجم‌، ناب‌ و... كه‌ پدری‌ جسمانی‌ دارند بل‌ پدر واقعی‌ یعنی‌ اصل‌ زمان‌ با نام‌ شریف‌ دهه‌ هفتاد!خاموشی‌ شاعران‌ دهه‌ هفتاد در اوایل‌ دهه‌ هشتاد این‌ نگرانی‌ را در محافل‌ ادبی‌ پدید آورد كه‌ شاعران‌ دهه‌ فوق‌ تمام‌ شده‌اند و دیگر از شعر خبری‌ نیست‌. چند شاعر بازمانده‌ از كاروان‌ نیما خان‌ در این‌ فرصت‌ به‌ تجدید چاپ‌ كتاب‌های‌ خود پرداختند و ناشران‌ وقت‌ شناس‌! با عقد قراردادهایی‌ با نام‌ این‌ عزیزان‌ عشقبازی‌ كردند و به‌ تیراژ رسیدند و بعضی‌ نشریات‌ ادبی‌ نیز كار را به‌ جایی‌ رساندند كه‌ به‌ جای‌ نقد منطقی‌ شعر جوان‌ به‌ بازخوانی‌ پرونده‌های‌ فراموش‌ شده‌ جریان‌های‌ ادبی‌ دهه‌ چهل‌ پرداختند و نام‌های‌ فراموش‌ شده‌ را رو كردند تا ثابت‌ كنند هنوز دود از كنده‌ بلند می‌شود اما حال‌ كه‌ خیزش‌ نوینی‌ در بررسی‌ شعر دهه‌ هفتاد مشاهده‌ می‌شود این‌ واقعیت‌ در حال‌ اؤبات‌ است‌ كه‌ شعر دهه‌ هفتاد شعری‌ ریشه‌ دار و ماندگار است‌ و یك‌ جریان‌ زودگذر یا به‌ اصطلاح‌ یك‌ سونامی‌ ادبی‌ بومی‌ تلقی‌ نمی‌شود. نه‌ شاعرانش‌ به‌ ماه‌ عسل‌ رفته‌ و نه‌ كفگیرش‌ به‌ ته‌ دیگ‌ خورده‌ بل‌ این‌ حركت‌ نوپا در حال‌ تكوین‌، دگردیسی‌ و رشد جنینی‌ است‌ و هنوز كه‌ تثبیت‌ نشده‌ تاثیر خود را حتی‌ در شاعران‌ متقدم‌ گذاشته‌ است‌. در آسیب‌شناسی‌ شعر دهه‌ هفتاد شتاب‌ كاری‌ها، خودسری‌ها و حركات‌ كودكانه‌ بعضی‌ از جوانان‌ را نباید نادیده‌ گرفت‌ جوانان‌ شیفته‌یی‌ كه‌ با خواندن‌ چند مقاله‌ ناقا از دریدا، فوكو، بارت‌، لاكان‌ و... یك‌ شبه‌ پست‌ مدرن‌ شدند. عامل‌ دیگری‌ كه‌ شعر این‌ دهه‌ خسارات‌ جبران‌ ناپذیری‌ از آن‌ دید، رشد غیرمنطقی‌ كارگاه‌های‌ تولید شعر فله‌یی‌ بود، كلاس‌های‌ تقویتی‌ شعرسازی‌ كه‌ به‌ پرینت‌ نوعی‌ از تولیدات‌ ذهنی‌ اصحاب‌ زیراكس‌ میدان‌ داد. جوانان‌ نوپایی‌ كه‌ جلوتر از استاد قدم‌ برداشتند و با چاپ‌ مجموعه‌ شعرهای‌ «ناشر مولف‌» حقانیت‌ حركت‌ گروهی‌ از شاعران‌ مستعد دهه‌ هفتاد را زیر سوال‌ بردند و گزك‌ به‌ دست‌ منتقدین‌ فرصت‌ طلب‌ دادند!امروز بررسی‌ شعر دهه‌ هفتاد بایستی‌ به‌ دور از تنگ‌ نظری‌ها و بطور آكادمیك‌ انجام‌ پذیرد آن‌ هم‌ با شركت‌ كلیه‌ سهامداران‌ واقعی‌اش‌! جای‌ خوشحالی‌ است‌ كه‌ شعر امروز خیلی‌ زود جایش‌ را بین‌ دانشجویان‌ و روشنفكران‌ باز كرد و به‌ گوش‌ جامعه‌ ادبی‌ رسید و این‌ یعنی‌ تكثیر صدای‌ سبز، به‌ امید روزی‌ كه‌ حقانیت‌ شعر دهه‌ هفتاد مورد قبول‌ اهالی‌ شعر قرار بگیرد و شعر نوپای‌ ما با جسارت‌ شوخناك‌ خود شعر روزگاران‌ باشد و زمزمه‌ نیمه‌ شب‌ مستان‌ ادب‌ پیشرو...

به‌ امید آن‌ روز...

اكبر اكسیر